در دوران قاجار تحولات مختلفی در ابعاد سیاسی فرهنگی و اجتماعی رخ داد که در واقع آغازگر جهان بینی تازهای بود و به مرور سبب شد تا جهان بینی ایران در دوران قاجار دگرگون شود و سپس موجب تحول سلیقه ایرانی از سنت قاجاری به مدرنیته غربی شد.
به طور کلی دودمانی که آقا محمد خان بر پایه سادگی و اقتدار بنا کرد با به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه زیر و رو شد. بر خلاف آقا محمد خان که به ساده زیستی تمایل داشت و تشریفات دربارش از الزامات پادشاهی او در تداوم عرف شاهان پیشین بود، فتحعلی شاه که بعد از او به سلطنت رسید، شیفته جواهرات بود.
یک پادشاه افسانهای که تلاش میکرد سلطنتی با شکوه و پر آوازه برای خود مهیا کند؛ به این ترتیب تجمل کل دربار و حتی سربازان فتحعلی شاه را در برمی گیرد و زندگی اشرافی معنا پیدا میکند.
این روند تغییر جایگاه زیورآلات، در کتاب زیورهای ایرانی نوشته آرزو اسکندری به طور مفصل شرح داده شده است. در این کتاب آمده: در مکتوبات نوشته شده که «سرداران سپاه آقا محمد خان دیگر نه در لباس رزم و مسلح به شمشیر و تیر و کمان و ششلول، بلکه در جامههای زربفت و ترمه دوزی شده ابریشمی مسلح به شال کشمیر و مزین به عقیق یمانی و فیروزه نیشابور بودند.
سران ایل قاجار و دیگر صحرانشینان بیشتر به هیأت اشرف و درباریها درآمده بودند تا شمشیر زنان تیر اندازان و کمان کشان نادرشاه یا آقا محمد خان.»
برخی از آنان که میل و رغبت چندانی به زندگی اشرافی و جاه و جلال درباری نداشتند، طهران را رها ساختند و به چادرهای نمدی و پوست بزی قبایل و طوایف خود بازگشتند، اما اکثریت، کاخ و دربار پر ناز و نعمت طهران را به چادر ایلی در ارتفاعات ممسنی یا کوههای بختیاری یا ترکمن صحرا ترجیح دادند.
به این ترتیب تجمل گرایی در دربار فتحعلی شاه باب میشود و جواهرات نه تنها گنجینهای در خزانه برای میراث کشور بلکه به شکل نمادین و کاربردی به منظور تفاخر شاه بر روی ظاهر و لباس او نیز نگهداری میشود تا فتحعلی شاه به وسیله آن جلال و شکوه و البته اقتدار شاهی خود را نشان دهد و در نتیجه پادشاه ظاهر خود را غرق در جواهرات میکرد.
بعد از فتحعلی شاه و با به سلطنت رسیدن محمدشاه تحولاتی جدید بروز میکند که تا پیش از آن بی سابقه بود. محمد شاه بر خلاف عرف آن دوره که شاهان بر روی زمین مینشستند، به خاطر ابتلاء به نقرس روی صندلی جلوس کرد و همچنین به جای قبای بلند ترمه، لباسی نظامی شبیه به لباس نظامیان اروپایی بر تن کرد که همه این موارد حاکی از ورود ایران به دنیای جدید بود.
در زمان او نیز جواهرات جایگاه با اهمیتی داشت، اما شیوه مصرف آن تغییر کرده بود. محمد شاه به جای تاج شاهی کلاه استوانهای سیاه رنگی مزین به جقهای بزرگ به همراه ریسههایی از جواهرات و مروارید را بر سر گذاشت؛ همچنین متناسب با تغییر لباس به فرم ارتشی، تزئینات جواهر بر روی لباس به خصوص در ناحیه سرشانه تغییر کرد و به فرم سردوشیهای نظامی نزدیک شد، با این حال همچنان بازوبند جواهر نشان و کمربند مرسوم بود.
با مرگ محمد شاه سلطنت به پسرش یعنی ناصرالدین شاه رسید در دوران ناصر الدین شاه که نزدیک به نیم قرن ادامه داشت تحولات بسیار مهمی در ایران رقم خورد از جمله این تحولات سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ بود.
این اولین بار بود که شاهی ایرانی به فرنگ سفر میکرد. این سفرها شاه را شیفته جلوههای فرنگی و بالطبع تلاشهایی برای ترویج آن کرد.
در این دوران به علت سفرهای پرخرج شاه و درباریان به فرنگ و نیز مخارج حرمسرای شاهی وضعیت خزانه کمی نابسامان شده بود، اما هنوز پر بود و خود ناصر الدین شاه به حفظ و حراست آن توجهی خاص داشت ضمن اینکه وی مقدار قابل توجهی جواهرات نیز از سفرهای فرنگ خریداری کرده بود.
با توجه به تغییراتی که این پنجاه سال در سلیقه شاه رخ داد و از بررسی اسناد تصویری مربوط به او پیداست که میزان مصرف جواهرات در طول دوران سلطنت او به تدریج کاهش یافت؛ با مقایسه تصاویر ابتدا تا انتهای دوران ناصری پیداست که کلاه شاهی او کوتاهتر از دوران محمدشاه بود و اندازه جقه به تدریج کوچکتر شده و از میزان تزئینات لباس کاسته شد؛ کم کم بازوبند جواهر نشان و تزئینات دور مچ حذف شدند دیگر خبری از کمربند جواهر نیست و کمربند اغلب شکلی جدید و سادهتر است.
از تزئینات جواهرات روی سینه نیز به مقدار قابل توجهی کاسته شد این روند نزولی مصرف جواهرات بدین ترتیب در دوران بعدی یعنی سلطنت مظفرالدین شاه نیز ادامه یافت؛ هر چند که جواهرات همچنان ارزشمند بود و جایگاه و اهمیت خود را از دست نداد. آن طور که در روایات آمده یکی از تفریحات مظفرالدین شاه به رخ کشیدن جواهراتش و به طور مشخص سرداری الماس نشانش به فرنگیان بود که در سفرنامههای او حکایاتی دال بر آن وجود دارد.
بعد از مظفرالدین شاه سلطنت به محمد علیشاه دیکتاتور منش رسید. محمد علی شاه بسیار طماع بود و تمام آنچه را که از سلطنت به او منتقل شده بود؛ از جمله خزانه جواهرات را ارث شخصی خود میدانست و نه میراث ایران. به همین دلیل است که در زمان سلطنت او بخشی از جواهرات خزانه ایران در عوض دریافت وام در گرو بانک روس قرار گرفت.
در نهایت نیز در زمان پناهندگی اش به سفارت روسیه مقداری از جواهرات را با خود برد، اما با دخالت برخی افراد مجبور به تحویل آنها به خزانه شد.
با کناره گیری و فرار محمد علی شاه به سفارت روس، قدرت به احمد شاه که در آن زمان کودک بود رسید. احمد شاه نیز مانند پدرش بسیار مال پرست بود و نگاه مادی به جواهرات داشت، هر چند با تشکیل کمیسیون نظارت بر خزانه احمد شاه نتوانست در جریان انحلال سلسله قاجاریه و فرار از کشور دستبردی به خزانه ثبت شده بزند و جواهرات را از خزانه خارج کند، مگر مقداری که ثبت نبود.
به این ترتیب در اواخر دوران قاجاریه استفاده از جواهرات برای تزئین ظاهر با تأثیر پذیری از تحولات سلیقه و فرنگی، از مد افتاد و به جای انبوهی از جواهرات متصل شده به لباس، تنها مدالیون یا نشانهایی نصب میشد. تاج شاهی نه تاجی بزرگ و مملو از جواهرات بلکه کلاهی پوستی و کوتاه و مزین به جقه یا قطعهای جواهر و اغلب الماس دریای نور بود. این روند در دوران بعد هم تداوم یافت.
با به قدرت رسیدن رضاخان و آغاز سلسله پهلوی، دوران جدید و حائز اهمیتی در تاریخ جواهرات رقم خورد، زیرا رضاخان حاضر نشد که تاج قاجاریان را بر سر گذارد و از این رو تاج جدید شاهی به سفارش او ساخته شد.
این تاج مجدد در مراسم تاجگذاری محمد رضا شاه استفاده شد و بعد از آن یعنی در دوران انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی و منسوخ شدن نظام پادشاهی و تاج گذاری و تا زمان حال، این تاج در خزانه جواهرات ملی نگهداری میشود.
ضمن اینکه قطعات دیگری از زیورآلات مختلف از تاج و نیم تاجها گرفته تا گردنبند و… ساخته شدند که اغلب از سبکهای اروپایی در تراش سنگها الهام گرفته بودند و سپس جواهرسازان ایرانی و گاه کمپانیهای بزرگ جواهرسازی خارجی به سفارش دربار طراحی آنها را بر عهده میگرفتند. این جواهرات نیز مکمل جواهرات سلطنتی شدند و اکنون در موزه جواهرات ملی محفوظ هستند.