
حضــرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در خجسته زادروز باسعادت پیامبر اعظم صلیالله علیهوآله و حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام، با تأکید بر اینکه راه مقابله با دخالت آمریکا و قدرتهای زورگو، اتحاد کشورهای اسلامی و اتخاذ خطمشی واحد در مسائل اساسی است، فرمودند: «قمار عادیسازی روابط با رژیم حقیر صهیونیستی مانند شرطبندی روی اسب بازنده، محکوم به باخت است، چراکه نهضت فلسطین امروز سرزندهتر و آمادهتر از همیشه است و رژیم غاصب، رفتنی و در حال مرگ است».
یک- واقعیت امر این است که پروسه عادیسازی روابط برخی کشورهای منطقه با رژیم اشغالگر صهیونیستی از ۲ جنبه گفتمانی و راهبردی قابل فحص و بررسی است. در جنبه گفتمانی، شاهد تعارض مطلق ۲ گفتمان مقاومت و سازش با یکدیگر هستیم؛ مقاومتی که خاستگاه آن آموزههای فطری، انسانی، دینی و اخلاقی بوده و تسلیمپذیری در برابر یک دشمن اشغالگر را مترادف با شکست ذاتی و ذلتبار قلمداد میکند. در مقابل، گفتمان سازش اساسا خاستگاهی غیرارزشی و غیرفطری دارد که عامدانه از سوی غرب و طرفداران این گفتمان، در قالب یک رویکرد رئالیستی و واقعگرایانه معرفی و ترویج میشود. از زمان تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی تاکنون، واشنگتن، تلآویو و بازیگران اروپایی هزینههای هنگفتی را در راستای ترویج و تثبیت گفتمان سازش در نظام بینالملل، بویژه جهان اسلام صرف کردهاند؛ از مترادفسازی صهیونیسمستیزی با یهودستیزی تا خلق بحرانهای مزمن امنیتی در منطقه از طریق تاسیس القاعده و داعش.
دو- پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گفتمان مقاومت تبدیل به یک منظومه بسیط با متعلقاتی گسترده شد و حتی دامنه تاثیرگذاری آن از جهان اسلام نیز فراتر رفت. تن ندادن به ظلم آشکار یک اشغالگر و تسلیم نشدن در برابر قرائتهای انحرافی رئالیستها و نئورئالیستها در جهان سیاست، خروجی همین گفتمان پویاست. رشد تصاعدی گروههای حامی مقاومت در منطقه و جهان و در مقابل، تشدید منازعات درونگفتمانی صهیونیستها و طرفداران سازش با اسرائیل، بیانگر حقیقتی است که رسانههای غربی و صهیونیستی قدرت انکار آن را ندارند.
در نگاه راهبردی نسبت به مساله عادیسازی روابط کشورهای مسلمان و رژیم اشغالگر قدس نیز شاخصههایی وجود دارد که چینش آنها در کنار یکدیگر، پیام سقوط و اضمحلال صهیونیسم را به گونهای بارز به افکار عمومی دنیا مخابره میکند. کابینه قبلی رژیم اشغالگر قدس (کابینه بنت - لاپید) عملا زیر قول خود به اعراب زودباور درباره پایبندی به طرح ۲ دولتی و عقبنشینی از کرانه باختری زد و موضوع احقاق حقوق اولیه آوارگان فلسطینی را نیز کاملا نادیده انگاشت و کابینه فعلی رژیم تروریست صهیونیستی (کابینه ائتلافی نتانیاهو) حتی چند گام نیز فراتر رفته و شهرکسازی درکرانه باختری، اخراج اعراب از اراضی اشغالی، یهودیسازی قدس، رد طرح ۲ دولتی و فراتر از آن، ابراز تمایل درباره اشغال بخشهایی از کشور اردن را چاشنی طغیان و اشغالگری خود ساخت. در چنین شرایطی مذاکره با صهیونیستها بر سر عادیسازی روابط، مصداق توأمان جهالت و خیانت است.
سه - شاید برخی بازیگران عرب مانند بنسلمان تصور کنند عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر قدس، منجر به ایجاد حاشیهای امن برای آنها در برابر صهیونیستها و در نهایت، دور ماندن آنها از توطئههای این رژیم خواهد شد! در این میان برخی موارد و متغیرهای دیگر نیز خودنمایی میکند؛ مانند وعدههای نسیهای که سعودیها از تلآویو و واشنگتن درباره موافقت کلی این ۲ با تبدیل عربستان به کشوری هستهای گرفتهاند. به نظر میرسد زرق و برق برخی پروژههای پیشساخته در شهر مدرن نئوم، بیش از اندازه ذهنیت و محاسبات ولیعهد خوشخیال سعودیها را هدف قرار داده است! تمام امتیازاتی که بنسلمان تصور میکند در ازای چشمپوشی از حقوق و مطالبات فلسطینیان و خیانت به آرمان آزادی قدس میتواند از تلآویو دریافت کند، سرابی بیش نیست. حد و مرزی که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا یا لیبرالها و محافظهکاران صهیونیست برای بازی و قدرت مانور منطقهای و بینالمللی عربستان قائل هستند، هرگز چیزی نیست که در ذهن کودک مقامات سعودی نقش بسته است. در آمریکا و اراضی اشغالی یک استراتژی کلان تحت عنوان «مهار مهرهها» یا «مهار متغیرهای وابسته» خودنمایی میکند که وفق آن، بازیگرانی که تن به بازی در زمین واشنگتن و تلآویو میدهند، دارای «محدودیت بازی» و حتی «تاریخ مصرف نهایی» خواهند شد. بنسلمان شاید زمانی متوجه بازی شود که سازمانهای سیا و موساد حتی از فاز محدودسازی بازی وی نیز خارج شده و پشت پرده، مشغول تعیین تاریخ دقیق حذف وی از معادلات قدرت باشند. نتیجه بازی در زمین بازیگر اشغالگر و بیتعهدی که نابودی آن قطعی است، چیزی جز شکست و حذف نیست.
نویـد مؤمـن