اطلاعات به نقل از وب سایت شورای راهبردی روابط خارجی نوشت: واشنگتن بهدنبال پیشبرد طرحی است که در قالب آن، نیروهای نظامی این کشور در کشتیهای تجاری و نفتکشهایی که در خلیج فارس و یا تنگه هرمز تردد دارند، مستقر خواهند شد.
اهداف
دولت آمریکا از تقویت نیروی نظامی خود در منطقه، اهداف مشخصی را دنبال میکند که در دو بخش «اهداف اعلامی و ظاهری» و «اهداف اعمالی و واقعی» قابل شناسایی هستند.
الف) اهداف اعلامی
بنابر اعلام مقامات کاخ سفید، آمریکا از این طریق درصدد است، از آنچه بهاصطلاح مزاحمت ایران برای نفتکشهای عبوری از تنگه هرمز مینامد، جلوگیری بهعمل آورد. متیو میلر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در یک نشست خبری مدعی شده است، واشنگتن با هدف تضمین آزادی کشتیرانی و حملونقل دریایی دست به این کار زده است.
کاخ سفید در حالی مدعی جلوگیری از تهدید نفتکشهاست که علاوهبر خلیج فارس، اقداماتی را هم در زمینه تقویت حضور نظامی خود در عراق و سوریه انجام میدهد! این موضوع نشان میدهد برخلاف ادعاهای موجود، دولت آمریکا از تقویت حضور نظامی خود در منطقه که فراتر از خلیج فارس است، اهداف دیگری را دنبال میکند.
ب) اهداف اعمالی
با وجود اعلام موضع آمریکا، دولت این کشور از افزایش حضور نظامی در تنگه هرمز و عراق و سوریه، اهداف دیگری را دنبال میکند:
انتقال پیام قدرت به کشورهای عربی؛ برآورد آمریکا این است که «تنشزدایی» در روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان که به سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم تسری یافته است و همچنین بهبود مناسبات سوریه با کشورهای عربی که موجب بازگشت سوریه به اتحادیه عرب شده است، مسألهای است که از بیاعتمادی کشورهای عربی به آمریکا ناشی میشود.
این بیاعتمادی تا آنجاست که شاهد نوعی «شکاف» در روابط آمریکا با برخی از متحدان سنتی از جمله عربستان و امارات هستیم.البته گشایشهای دیپلماتیک در منطقه متأثر از این واقعیت هم است که ادامه تنش در منطقه، چشمانداز مطلوبی ندارد و به افزایش سطح تهدیدها علیه امنیت و منافع ملی کشورهای عربی میانجامد؛ آنهم در شرایطی که آمریکا همانند قبل دیگر تنها بازیگر قدرتمند و قابل اتکا در منطقه نیست.
بنابراین واشنگتن جهت «اطمینان خاطر» به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و ارسال این پیام که درحال بازگشت قدرتمندانه به منطقه است، درصدد توسعه حضور نظامی برآمده است!جلوگیری از تقویت حضور چین و روسیه در منطقه؛ در یک سال اخیر، شاهد تشدید «روندهای تعاملی منطقهای» با چین و روسیه بودهایم. امروز آنچه بهوضوح نمایان میباشد این واقعیت است که کشورهای عربی با وجود مناسبات دو و چندجانبه با آمریکا، در حال تقویت سطح مناسبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی– نظامی با چین و روسیه و همچنین با کشورهای آسیای مرکزی و ترکیه بویژه در حوزه «مبادلات غیردلاری» هستند. علاوهبراین، تلاش آنها برای عضویت در ائتلافهای رقیب از جمله بریکس و شانگهای، موجب آشفتگی آمریکا شده است.
نگرانی از این موضوع سبب شده است تا آمریکا که در سالهای گذشته بهتدریج بر شرق آسیا متمرکز شده و از تمرکز خود در غرب آسیا کاسته است، این دلگرمی و «پیام» را به متحدان منطقهای از جمله کشورهای عربی بدهد که این کشور همچنان متعهد به حمایتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی از این کشورها بوده و از آنها در مقابل تهدیدهای احتمالی حمایت میکند!
مسأله ایران؛ لغو تحریمهای موشکی ایران که قرار است در ماههای آینده صورت بگیرد، در تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه بیتأثیر نیست. آمریکاییها بر این باورند که این مسأله باعث تشدید تنش بین دو کشور خواهد شد، لذا از اکنون به دنبال تمهید تدابیری برای مقابله با هرگونه وضعیت تنشزای احتمالی و کنترل اوضاع هستند.تقویت حضور و نفوذ در سوریه و عراق؛ روند تحولات میدانی و سیاسی سوریه و عراق بهشکلی است که از نقش و اثرگذاری آمریکا در دو کشور یاد شده کاسته است.
امروز زمین بازی آمریکا در عراق و سوریه، عملاً کوچک شده و در نقطه مقابل، «قدرت مانور» بازیگران رقیب از جمله جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت اسلامی بیشتر شده است.
این مسأله که در نقطه مقابل منافع منطقهای آمریکا قرار دارد، برای واشنگتن قابل تحمل نیست، لذا در صدد است تا از طریق استقرار بیشتر نیروهای نظامی، حضور و نفوذ سابق خود در این کشورها را بازیابد و یا خود را مصونتر سازد.کاستن از انتقادات جمهوریخواهان؛ یکی از اتهاماتی که در دو سال گذشته از سوی جمهوریخواهان به بایدن وارد شده، این است که چرا نسبت به غرب آسیا بیتوجه شده و تا این حد در قبال ایران «نرمش و انعطاف» نشان میدهد.ادامه این انتقادات در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2024 برای بایدن و دموکراتها که به هر قیمتی به دنبال پیروزی در این انتخابات هستند، مطلوب نیست. بنابراین دولت بایدن با طرح استقرار نظامیان و تجهیزات جنگی در منطقه بهدنبال خنثی کردن اهرمهای انتقادی جمهوریخواهان علیه خود و دموکراتهاست.
پیامدها
تجربه بیست سال گذشته بهویژه بعد از جنگ دوم خلیج فارس که استقرار و حضور نظامی آمریکا در منطقه بیشتر شد، نشان داده است که این مسأله در بلندمدت تأثیرات نامطلوبی در ابعاد امنیتی، نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی داشته است. افغانستان یک مصداق بارز در این زمینه است. وضعی که در سالهای اخیر ازجمله در دریای سرخ که یک منطقه امن بود تا در عربستان که در صد سال گذشته، حتی یک گلوله هم به سمت آن شلیک نشده بود شاهد هستیم و تمام نقاط دور و نزدیک آن در زیر آتش قرار دارد، تا حد زیادی متأثر از سیاست نظامی آمریکا در خلیج فارس است.
بنابراین تقویت نظامیگری آمریکا در منطقه خلیج فارس و برخی کشورهای عربی و در شرایطی که راهبرد قدرت سخت شکست خورده و منطقه در حال بازگشت به روندهای دیپلماتیک و تعاملی است، قطعاً به یک عامل بحران، ایجاد نزاع و درگیری و تشدید تنش در منطقه تبدیل خواهد شد و دریانوردی بینالمللی را تهدید خواهد کرد.
این امر علاوهبر پیامدهای داخلی رشد نظامیگری آمریکا در کشورهای میزبان است که در عرصههای مشروعیتی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی، آنها را تحتالشعاع قرار میدهد.
در مجموع باید گفت:حضور نظامی آمریکا، عامل اصلی تنش و ناامنی در منطقه است. بخش عمدهای از تهدیداتی که متوجه امنیت و منافع ملی کشورهای عربی در منطقه است به حضور نظامی آمریکا در این کشورها بازمیگردد. پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای عربی، اگرچه در کوتاهمدت میتواند بعضا تا حدودی امنیتساز باشد، اما تجربه دو دهه اخیر نشان داده است که این مسأله تهدیدی صریح علیه امنیت ملی این کشورهاست. تجربه افغانستان و عراق و سوریه در این زمینه بسیار آموزنده است.