«عبدالله العقاد»، نویسنده و تحلیلگر سیاسی فلسطینی در پاسخ به سوالی پیرامون ارزیابی وی از سیاست خارجی ایران در دولت سیزدهم اظهار داشت: سیاست خارجی ایران در منطقه طی دو سال گذشته از تلاش و توجه گسترده این کشور برای رفع اختلافات داخلی میان امت، ایجاد پلهای دوستی و همکاری، تاکید بر وحدت امت و دور کردن تفرقهای که طرفهای رسمی در منطقه با حمایت آمریکا و اروپا به دنبال آن بودند، خارج نشد؛ طرفهایی که برای قطع روابط تلاش میکردند تا اجزای امت را از یکدیگر جدا کرده و آنها را وارد درگیریهای داخلی کنند.
وی با اشاره به اینکه این درگیری جز برای اشغالگر و استعمار در همه اشکال آن سودی ندارد، مطرح کرد: استعمار همچنان در تلاش است تا بیشترین نفوذ را در این منطقه داشته باشد. تنها چیزی که میتواند این استعمار را منزوی و نفوذ بیگانه و متخاصم در این منطقه را محدود کند، ایجاد پلهای همکاری و گسترش روحیه تفاهم میان کشورهای منطقه است و این همان چیزی است که سیاست خارجی ایران را از کشورهای عربی و اسلامی متمایز کرده است؛ تاکید بر وحدت، دور کردن تفرقه، یکپارچگی در برابر نفوذ صهیونیستی- آمریکایی که خیر را برای منطقه نمیخواهد.
العقاد در ادامه اظهار داشت: از این رو، تلاشها برای دیدارهای مشترک و ایمان به وحدت و یکپارچگی امت، به ایجاد پلهای همکاری توسط ایران کمک کرده است که آخرین و مهمترین آن توسعه روابط با عربستان بود. با توجه به اینکه عربستان سعودی همواره تحت فشار آمریکا بوده و هست تا در خط مقدم تفرقهافکنی باشد، بنابراین اگر ارتباطات، تفاهمها و توافق تحت نظارت چین از طریق تبادل دیپلماتیک گسترش یابند، این یک تحول راهبردی بزرگ و مقدمهای برای تغییر ژئوپلیتیک در منطقه است.
این کارشناس امنیتی و نظامی فلسطینی عنوان داشت: من گمان نمیکنم که آمریکا و پشت سر آن اروپا اجازه دهند تا عربستان بدون مداخلات گسترده روابط خود را با ایران توسعه دهد، بلکه با هر آنچه که در اختیار دارند تلاش خواهند کرد تا عربستان را از این رویکرد بازگردانند و از این وحدت جلوگیری کنند. بنابراین آزمون واقعی این تفاهمها و ضرورت تقویت و مصونیت بخشیدن به آنها در برابر این نفوذ مستمر آمریکا که خواهان بازگرداندن وضعیت به حالت قبل است، در اینجا آغاز میشود.
وی همچنین تصریح کرد: به یقین، ما فلسطینیها و مسئله فلسطین از ایران بهره بسیاری را بردهایم؛ بهرهای که کسی غیر از آن نتوانست ارائه دهد. من در اینجا در مورد ملتهای عربی، اسلامی و ملتهای آزاده صحبت نمیکنم، زیرا همه آنها تعلق خاطر به فلسطین و مسئله فلسطین دارند، بلکه من در مورد نظام رسمی صحبت میکنم. بله، ایران موضع روشنی در حمایت از مقاومت داشته و این همان چیزی است که مقاومت و رهبرانش همیشه و تا ابد آن را ستایش میکنند. این حمایت سخاوتمندانه موجب تقویت مقاومت و مصونیت آن در برابر هرگونه نفوذ و مقابله با تلاشها برای ریشه کن کردن آن بود. این حمایت، تکلیفی است که ایران انجام میدهد، همانطور که وظیفه همه کشورهای عربی و اسلامی است که در کنار مردم فلسطین بایستند؛ زیرا آنها بخشی از این امت عربی و اسلامی هستند.
العقاد با اشاره به گشایش در روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس گفت: همه آنچه میتوانیم بگوییم این است که گشایش در روابط ایران با کشورهای خلیج فارس موفق بوده است، اما تلاشها و مخالفتهای خارجی در جهت ممانعت آن وجود دارد؛ چرا که جانبداری از وحدت ملت، آسیب بزرگی به منافع و نفوذ آمریکا میزند که میخواهد کشمکش مستمر میان کشورهای منطقه باقی بماند و هژمونی در منطقه را تنها از آن خود کند.
وی ادامه داد: با توجه به اینکه این منطقه به آمریکا قدرتی میدهد که به آن برای سلطهگری کمک میکند، اگر نفت اعراب نبود، پس از «شوک نیکسون» مبنی بر لغو تبدیل دلار به طلا در نتیجه شکست واشنگتن در جنگ ویتنام، دلار آمریکا رشد نمیکرد.
به گزارش ایسنا، آمریکا در سالهایی که درگیر جنگ با ویتنام بود، در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، سی و هفتمین رئیسجمهور ایالات متحده عملا در تأمین مالی جنگ با مشکلات عدیدهای مواجه شد؛ بنابراین به صورت یکجانبه و بدون کسب اجازه از سازمانهای بینالمللی یعنی سازمان ملل متحد و صندوق بینالمللی پول، اعلام کرد که تبدیل دلار آمریکا به طلا ممنوع است. این اتفاق در زمان خود بهعنوان «شوک نیکسون» مشهور شد. از شوک نیکسون به بعد، اقتصاد آمریکا دیگر مانند سابق نشد.
نیکسون در آن زمان یعنی حدود ۵۲ سال پیش، به نهادهای مربوطه نظیر وزارت خزانهداری دستور داد که بلافاصله تبدیل دلار به طلا را ممنوع کنند. او در واقع استاندارد طلا را از دلار حذف کرد؛ استانداردی که هیچوقت دیگر به اقتصاد آمریکا بازنگشت.
کارشناس فلسطینی در ادامه توضیح داد: آنچه که قدرت و اعتبار دلار را به آن بازگرداند، ارتباط فروش نفت به دلار (دلار نفتی یا پترودلار) است، همان چیزی که باعث هژمونی دلار شده است. واضح است که هژمونی دلار مبتنی بر سلطه آمریکاست و سقوط دلار از سیطره معاملات جهانی به معنای از بین رفتن هژمونی آمریکاست و این موضوع پایبندی آمریکا به هژمونی نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی خود بر منطقه را تفسیر میکند؛ به ویژه پس از شکست در جنگ اوکراین علیه فدراسیون روسیه که اعلام از دست دادن هژمونی آمریکا بسیار نزدیک شده است.
تحلیلگر فلسطینی از غزه اظهار داشت: آمریکا با قدرتی نظامی به منطقه باز میگردد تا دوباره داشتههای خود را برای حفظ هژمونی در منطقه بازآرایی کند. اگر قدرتهای بزرگ در این منطقه متحد میشدند و در مواضع مشترک هماهنگی و تفاهم داشتند، از نفوذ خصمانه بیگانگان مصون میماندند. اما تفرقه و جدایی که استعمارگران آمریکایی و قبل از آنها انگلیس و فرانسه برای آن تلاش کردند، اوضاع منطقه را به نفع استعمارگران تغییر داد. بنابراین، بازگشت دوباره به وحدت عربی-اسلامی مانع از هرگونه نفوذ و هژمونی خصمانه آمریکا در منطقه میشود.
العقاد همچنین به تلاشها برای بازگرداندن عربستان سعودی به پروژه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی برای ایجاد یک ائتلاف مشترک (ناتو خاورمیانه) اشاره کرد و گفت: اما عربستان سعودی موضعی را برای نزدیک شدن به ایران و احیای روابط با آن انتخاب کرده است و معتقدم این عادیسازی با رژیم صهیونیستی که به آن دعوت میکنند، اگر هم اتفاق بیفتد، بیاثر خواهد ماند و نمیتوان پروژههای بزرگی را بر اساس آن اجرا کرد. همانطور که برای آنچه به عنوان "معامله قرن" شناخته میشود برنامه ریزی شده بود زیرا این ائتلاف نیازمند دشمن مشترک است و آنها پیش از این ایران را به عنوان دشمن مشترک خود معرفی میکردند، اما بازگشت روابط میان عربستان سعودی و ایران به این مفهوم مشترک ضربه زد.