نیلوفر رجایی فر که تحصیل کرده دانشگاهی در لندن است، سفری به سن پترزبورگ روسیه انجام داده است.
اتفاق جالب پس از بازی در پایتخت
صداوسیما: تجربه بسیار جالبی بود. روز اول فیلم برداری وقتی در اتوبوسی که ما را به شهرک دفاع مقدس میبرد، نشسته بودیم. هوا بینهایت گرم بود، چند لایه لباس به تن داشتم و ظل آفتاب بود.
داشتند سکانس دیگری را میگرفتند که من پیاده شدم تا ببینم و تمرین کنم. چون یکی دو روز اصلا از من فیلمبرداری نکردند و فقط میرفتم سر صحنه و با گروه و کار آشنا میشدم.
اولین سکانسی که از من گرفتند، همان فریاد اول با اسلحه بود. من آن قدر گرمم بود که نه میفهمیدم کجا هستم، نه میدانستم باید چه کنم، چون اصلا نمیتوانم گرما را تحمل کنم. وقتی آمدیم دوباره در اتوبوس نشستیم تا در گرما نباشیم،
آقای تنابنده گفتند: نیلوفر متوجه هستی که کجایی دیگر؟ میدانی که قرار بود این نقش را به یک بازیگر چهره بدهیم.
اما، چون دوست داشتیم که شناخته نشود و مردم فکر کنند خارجی است و تسلط تو را هم دیدیم، تصمیم گرفتیم با تو همکاری کنیم.
وگرنه قرار نبود با غیر چهره کار کنیم. گفتم چطور؟ گفتند، چون انگار اصلا برایت مهم نیست کجایی و چه میکنی!
من کلا زیاد اتفاقات را در ذهنم بزرگ نمیکنم، وارد جریان یک اتفاق میشوم، با آن همراه میشوم، کیف میکنم و لذت میبرم. به همین دلیل در جریان «پایتخت» هم که بودم فکر نمیکردم چیز عجیب و غریبی برایم پیش بیاید.
وقتی پخش شد و بازخوردها را دیدم، واقعا تا چند شب خوابم نمیبرد.
انرژی مردم و تعداد دنبالکنندگان اینستاگرامم که در سه روز از ۵۰۰ نفر به ۱۰۰ هزار نفر رسید. این قدر عجیب بود و تاثیرش زیاد بود که اصلا نمیتوانستم بخوابم!
۲۴ساعته دلم میخواست حرف مردم را بخوانم، انگار یک گروه دوست جدید پیدا کرده بودم که از ذوق داشتم برایشان میمُردم.