پیشکسوت پرسپولیس این روزها خیلی دوست ندارد مصاحبه کند یا به عبارت بهتر از فوتبال حرف بزند. به جرأت میتوان گفت یکی از محبوبترین بازیکنان تاریخ پرسپولیس، مجتبی محرمی است. مدافع چپ اسبق پرسپولیس و تیم ملی که بعد از مدتها با او تماس گرفتم تا ببینم چه میکند و درخصوص مسائل مختلف گپ بزنیم اما...
مجتبی محرمی اینبار دل و دماغی نداشت. بیشتر از دو دهه میشود او را میشناسم و از زمین و زمان گله داشت و حتی خود من! باور نمیکنید تا انتهای این مصاحبه ما را همراهی کنید
آقا مجتبی چه خبرها؟!
هیچی! همه چیز امن و امان است. الان دوباره با ما صحبت میکنی و فردا یک تیتر میزنید که مجتبی محرمی یاغی بوده یا فلان بوده و بیسار و باز وارد حاشیه میشوم!
من؟!
بله! من به همین خاطر مدتی میشود که مصاحبه نمیکنم. تو رفیق قدیمیام هستی ولی انصافاً دیگر حال و حوصله حاشیه و جنجال و... را ندارم.
بگذریم! حال خودت چطور است؟
خدا را شکر، والیبال و کشتی تماشا میکنم!
فوتبال چطور؟
در والیبال هرچند افت کردیم اما باز بیشتر کیف میدهد! البته ساعت مسابقات والیبال خیلی بدساعتی است. نصف شب و صبح خیلی زود اما با این حال سعی میکنم مسابقات تیم ملی والیبال را تماشا کنم.
وضعیت تیم ملی والیبال را چطور میبینی؟
بالاخره یک نسل طلایی مثل سعید معروف، شهرام محمودی، امیرغفور، پوریا فیاضی و... خداحافظی کردند و رفتند و حالا نسل جدیدی آمدهاند. میلاد عبادیپور هم مصدوم شد که ما لطمه خوردیم. در قُطرپاسور و اسپوکر پشتخطزن بازیکن کم داریم. امین اسماعیلنژاد چپدست خوبی است اما مگر چند تا آبشار میتواند در یک بازی بزند؟ صابر کاظمی یک زمانی خوب بالا آمد اما نمیدانم چه شد؟ چرا نزول کرد و از تیم ملی دور شد. جوانانی مثل پوریا حسین خانزاده را هم داریم اما زمان لازم دارند. یک مقدار در تغییر نسل شاید میتوانستیم بهتر عمل کنیم و الان باید تاوان آن را پس بدهیم.
نظرت درباره بهروز عطایی سرمربی ایرانی تیم ملی چیست؟
در این سالها مربیان زیادی آمده و رفتهاند اما به نظر من خولیو ولاسکو یک سر و گردن بالاتر بود. والیبال ما چند سال نان حرفهایگری و مربیگری این مربی آرژانتینی را خورد با وجود آنکه خودش رفته بود. برای عطایی آرزوی موفقیت میکنم ولی کار سخت است. باید یک مربی بزرگ بالای سر تیم باشد و این نظر شخصی من به عنوان یک علاقهمند به والیبال است.
مثل یک کارشناس والیبال حرف میزنی.
چی خیال کردی؟! نه تنها والیبال بلکه کشتی و اخبارش را هم دنبال میکنم چون خودم کشتی میگرفتم.
یادم میآید یک بار به خود من گفتی که اگر کشتیگیر میشدم میتوانستم قهرمان جهان شوم.
باور نمیکنی از دکتر محمد دادکان بپرس. دکتر دادکان کشتیهای من در رده آموزشگاهی را دیده بود که تعریف از خود نباشد خیلی تر و فرز بودم.
کشتیات شبیه چه کسی بود؟
نمیخواهم قیاس کنم اما سبکوزن بودم و کشتیهای مجید ترکان قهرمان سابق جهان در وزنهای ۵۲ و ۴۸ کیلوگرم را هم واقعاً دوست داشتم. خیلی فنی بود و در زیرگیری بینظیر کار میکرد.
از اخبار کشتی برای ما میگویی؟
بله، کامران قاسمپور مصدوم شده و خدا کند برسد. این پسر پهلوانانه کشتی میگیرد و آدم از دیدن زیرگیریهایش کیف میکند. همینطور تورنمنت مجارستان که فرصت خوبی بود حسن یزدانی یا امیرحسین زارع مقابل دیوید تیلور و گیبل استیوسون قرار بگیرند اما به هر دلیلی شرکت نکردند.
در حال حاضر بهترین کشتیگیر ایران کیست؟
همه کشتیگیران ما فوقالعاده هستند اما در کشتی آزاد رحمان عموزاد واقعاً کشتی میگیرد و آدم از دیدن کشتیهایش لذت میبرد. امیدوارم حداقل دو المپیک دیگر برای ما طلا بگیرد. این پسر یک حسن یزدانی دیگر برای کشتی ایران است.
واقعاً خوب تفسیر میکنی و مشخص است والیبال و کشتی را حسابی تعقیب میکنی. فوتبال چطور؟ دنبال نمیکنی؟
وقتی یکسری اخبار و مسائل را آدم میبیند، با خودش میگوید بهتر است به جای فوتبال، کشتی یا والیبال نگاه کند.
مثلاً چه اخباری؟
خیلی موارد وجود دارد اما باز... میخواهی من را وارد حاشیه کنی؟!
من چهکارهام برادر؟! خودت گفتی که فوتبال نگاه نمیکنی و این حرف سنگینی برای ستاره فوتبال ایران در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ است! نیست؟
ما که ستاره نبودیم، فوتبالیست هم نبودیم! منظورم مسائل دیگری است که... (سکوت میکند)
چرا سکوت کردی؟
نمیگذاری ما ساکت باشیم! حسین عبدی دوست و همبازی قدیمی خودم تیم ملی نوجوانان را به جام جهانی رساند. این تیم توانست کرهجنوبی را شکست بدهد اما شنیدم جایزهاش ساندویچ همبرگر بوده است!
این حرف که شوخی است!
نه، من هم امیدوار بودم شوخی باشد اما تیم ملی نوجوانان، کرهجنوبی را برده و شنیدم فقط ساندویچ به بچهها دادهاند. این بازیکنان آینده فوتبال ایران هستند و حسین عبدی هم فوقالعاده زحمت کشیده است. بازیکنان بزرگسال ما پورشه و مازراتی وارد میکنند ولی تیم ملی نوجوانان باید ساندویچ همبرگر جایزه بگیرد!
ولی ملیپوشان هنوز ماشین خارجی وارد نکردهاند.
من نمیدانم پورشه و مازراتی وارد کردهاند یا نه اما شنیدم. اینکه پول خوب بگیرند یا ماشین وارد کنند، ایرادی ندارد و نوش جانشان ولی حرف من این است که حداقل به بروبچههای نوجوان، جوان یا امید هم برسند. تیم ملی نوجوانان با سرمربیگری حسین عبدی با حداقل امکانات به جام جهانی صعود کرده که ظاهراً خیلی برای مسئولان ما اهمیت ندارد.
چند روز پیش عکس خودت را کنار علی پروین و عباس کارگر دیدیم که حسابی داشتید میخندیدید.
بله، تمرین پیشکسوتان پرسپولیس بود که سهشنبهها در زمین طرشت برگزار میشود و دوستان ما هم میآیند.
به عباس کارگر چه میگفتید که آنطور میخندیدید با علی پروین؟
واقعاً نمیشود گفت و من هم بگویم، تو نمیتوانی بنویسی! ما بازیکنان دهه ۶۰ هنوز با هم گرم و صمیمی هستیم. خیلی رفاقت داریم و وقتی میبینیم همدیگر را، شروع میکنیم به شوخی و خنده و... عباس کارگر هم از دوستان قدیمی و صمیمی من است. خیلی دوستش دارم و با هم زیاد شوخی میکنیم.
علیرضا بیرانوند هم بالاخره در پرسپولیس ماندنی شد. نظری نداری؟
راستش را بگویم یا اینکه...؟
معلوم است که باید راستش را بگویی؟ همیشه صادقانه و راحت حرف زدی و...
از اول هم میدانستم علیرضا به استقلال نمیرود. قشنگ معلوم بود و یک چند روزی مردم و هواداران پرسپولیس و استقلال سرگرم شدند!
یک زمانی مهدی هاشمینسب از پرسپولیس به استقلال رفت که سروصدای فراوانی کرد و بعدها خودش گفت با مجتبی محرمی مشورت کرده است.
بله، مهدی آن زمان مستأجر بود. پدر و مادرش هم با او بودند و پولی که از پرسپولیس میگرفت، انصافاً کم بود. رفت استقلال و یک خانه بزرگ خرید که همین الان هم با خانوادهاش در آن زندگی میکند. به هر حال او به خاطر خانوادهاش آن تصمیم را گرفت که...
آن لحظهای که مشورت کرد، میدانستی به استقلال میرود؟
بله، میدانستم. شرایط مهدی فرق میکرد و آن زمان هم با امروز متفاوت بود. شرایط فوتبال ما و جامعه فرق میکرد هرچند مهدی هم خیلی سختی کشید و اذیت شد. من هنوز هم مهدی را دوست دارم چون به خاطر خانوادهاش فداکاری کرد. این خیلی ارزشمند است.
شاید اگر زمانی که بانک تجارت، کشاورز یا پاس دنبال مجتبی محرمی آمدند و پول دو، سه تا آپارتمان بالای شهر را به خودت میدادند، یکی مثل مجتبی محرمی بود که مشورت میداد، امروز...
من راضیام! من الان نمیتوانم بگویم اشتباه کردم یا تصمیم درستی گرفتم و حالا زمانه اینطور پیش رفته است. با این حال هرکسی هر تصمیمی برای زندگیاش بگیرد، باید احترام گذاشت. دوره ما هم بازیکنانی بودند که به فکر آینده بوده و زمین یا وام میگرفتند و پولدار هم شدند. سیستم من جور دیگری بود و به هر حال بچه پایین شهر بودیم. به چیزهای دیگری فکر میکردیم و حالا رضا درویش یک سالی میشود من را سر کار گذاشته است!
با درویش که رابطه خوبی داشتی! مگر حکم استعدادیاب را نگرفتی؟
کدام استعدادیاب؟! وقتی به ما قول دادند تشکیلاتی از پیشکسوتان برای استعدادیابی و... راهاندازی کنند، تصور دیگری داشتیم اما هرچه جلوتر رفتیم... نمیخواهم بیشتر توضیح بدهم ولی مرتب به ما گفتند مجوز فلان باید بگیری و مجوز بهمان و احساس کردیم کلاً سر کار هستیم و قیدش را زدیم. درویش هم سرش شلوغ است و باید به کارهای مهمتری برسد.
شاید برخی بازیکنان جوان این مصاحبه را بخوانند و بگویند این هم از عاقبت تعصب و وفاداری به باشگاه!
چه بگویم؟! دیدی باز ما را توی تله انداختی؟!
بسیار خوب، یک روز بیا خبرورزشی و حضوری با هم باشیم. بچههای خبرورزشی هم سراغت را میگیرند.
به همه سلام برسان، الان اصلاً حوصله مصاحبه ندارم و این بار هم تو ما را گیر انداختی... (با صدای بلند میخندد) شوخی کردم!