«امین محمد حطیط» کارشناس نظامی و تحلیلگر امور راهبردی منطقه در یادداشت جدید خود در روزنامه البناء به شرایط نابسامان جبهه داخلی رژیم صهیونیستی به ویژه ارتش این رژیم اشاره کرده و نوشت، رژیم اشغالگر اسرائیل موجودیت جعلی خود را در اراضی اشغالی فلسطین بر اساس این تئوری که «با زور میتوان موجودیت اسرائیل را تحمیل و از آن محافظت کرد» تشکیل داد. این رژیم ابتدا در استفاده از زور و اشغالگری موفق بود.
رویای ناکام صهیونیستها برای نابودی آرمان فلسطین و ایجاد «خاورمیانه جدید»
بر اساس این یادداشت، رژیم صهیونیستی برای رسیدن به قدرتی که موجب تسلیمناپذیری آن شود، به خود حق دسترسی و در اختیار داشتن همه منابع قدرت به ویژه در سطح نظامی و از جمله سلاح هستهای را داد تا به «برتری نظامی» در منطقه برسد. در این میان آمریکا نیز که ادعای مبارزه با سلاح هستهای و سایر سلاحهای ممنوعه را در جهان دارد، با وقاحت کامل از همه اقدامات غیرقانونی صهیونیستها در این زمینه حمایت کرده است. اما در میدان، اسرائیل وارد جنگهایی میشد که برای آنها برنامهریزی میکرد و به نتایجی که میخواست میرسید. این رژیم در جنگ چهارم با اعراب در سال 1973 توانست مانع پیروزی آنها شده و به دنبال آن توافق شوم «کمپ دیوید» را با مصر امضا و این کشور را از میدان جنگ با خود خارج کرد که مهمترین دستاورد راهبردی برای صهیونیستها بعد از اشغال فلسطین محسوب میشد.
امین حطیط ادامه داد، بعد از این اتفاقات اسرائیل تصور میکرد که نابودی آرمان فلسطین تنها مسئله زمان است؛ به این صورت که «پیرها میمیرند و جوانان نیز یا مسئله فلسطین را فراموش میکنند یا درکی از آن نخواهند داشت». به ویژه بعد از اینکه صهیونیستها در سال 1982 در زمان حمله به لبنان سازمان آزادیبخش فلسطین را در این کشور منحل کرده و همه مبارزان فلسطینی و تونسی و ... را بیرون کردند تا مطمئن شوند که جنگ 1973 آخرین جنگ با ارتشهای عربی و جنگ 1982 آخرین جنگ با گروههای مردمی و مقاومتی عربی خواهد بود.
وی افزود، همین امر «شیمون پرز» رئیس وقت رژیم صهیونیستی را بر آن داشت تا نظریه «خاورمیانه جدید» را مطرح کند و از رژیمهای عربی خواست تا به همراه اسرائیل این خاورمیانه را بسازند. پرز به اعراب گفت: « برای ایجاد خاورمیانه جدید، پول و نیروی انسانی از شما و فکر و مدیریت از ما». اما این جاهطلبی رژیم صهیونیستی نیاز به زمان و قدرت بیشتری داشت و در وهله نخست صهیونیستها باید برای حفظ برتری نظامی خود تلاش میکردند. در این شرایط ظهور مقاومت در لبنان همه کارتهای اسرائیل را به هم ریخت و معادلاتی که مقاومت ایجاد کرد خارج از تصور این رژیم بود.
مقاومت چگونه کارتهای اسرائیل را به هم ریخت؟
در ادامه این مقاله آمده است، بعد از لبنان، مقاومت به مرور در داخل فلسطین گسترش یافت و تبدیل به کابوس بزرگ صهیونیستها شد؛ این درحالی است که اسرائیل تصور میکرد با اخراج نیروهای فلسطینی از لبنان، سایر جبههها در مرزهای اراضی اشغالی آرام خواهد شد. اما شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان در دهه هشتاد میلادی نشانهای منفی و بر خلاف محاسبات و تصورات رژیم صهیونیستی بود. اسرائیلیها در ابتدا با اعتماد به تجربه قبلی در بیرون کردن نیروهای مقاومت فلسطین از لبنان تصور میکردند که شکلگیری یک گروه مقاومتی جدید در داخل این کشور اتفاق نگرانکنندهای نیست و قادر به نابودی این گروه نیز هستند.
این تحلیلگر امور راهبردی منطقه تصریح کرد، اما بعد از تقابل ارتش اسرائیل با مقاومت لبنان و عملیاتهایی که رزمندگان مقاومت اسلامی علیه صهیونیستها انجام دادند، این رژیم دریافت که کار بسیار سختی در برابر حزبالله در پیش دارد و این حزب میتواند تبدیل به تهدیدی موجودیتی علیه اسرائیل شود. بعد از آن مقاومت لبنان ظرفیت و قابلیتهای نظامی خود را گسترش داد و موفق به ایجاد معادله بازدارندگی در برابر دشمن صهیونیستی شد. همین مرحله سرآغاز افول بازدارندگی رژیم اشغالگر بود و برتری نظامی این رژیم در منطقه را زیر سوال برد.
6 نشانه فرسایش بازدارندگی و فروپاشی نظریه امنیتی اسرائیل
امین حطیط در ادامه تاکید کرد، با گسترش توانمندیها و حوزههای عملیاتی مقاومت لبنان، مفاهیم و قواعدی که اسرائیل موجودیت جعلی خود را بر مبنای آن تثبیت کرده بود شروع به فروپاشی کرد. صهیونیستها از ابتدای اشغالگری خود در فلسطین تاکید داشتند که تداوم موجودیت اسرائیل وابسته به دو چیز است: اولی قدرت نظامی که بازدارندگی برای این رژیم به وجود میآورد و دومی برتری راهبردی که از این بازدارندگی محافظت میکند. اما امروز رژیم صهیونیستی در شرایطی قرار گرفته که بازدارندگی آن کاملا در حاشیه قرار گرفته و برتری راهبردی آن نیز زیر سوال رفته است.
بر اساس این گزارش، اکنون صهیونیستها میبینند گروههایی در منطقه هستند که هیچ ترسی از اسرائیل ندارند و در هر زمان آماده حمله به آن میباشند و این یعنی سلب امنیت از صهیونیستها؛ به طوری که رزمندگان و گروههای مقاومت با هر ابزاری که در اختیار داشته باشند امنیت اسرائیلیها را به خطر میاندازند. اما مهمترین نشانهها و عواملی که ثابت میکند صهیونیستها در محافظت از بازدارندگی و برتری راهبردی خود شکست خوردهاند را میتوان به این شکل شرح داد:
-ناتوانی اسرائیل در مهار عملیاتهای پیشرفته مقاومت که طی دو سال گذشته در کرانه باختری و قدس اشغالی رخ داده و به دنبال آن هرروز گروههای مقاومتی جدیدی متشکل از نسل تازه نوجوانان و جوانان فلسطینی در این مناطق ظهور میکند.
-ناتوانی رژیم صهیونیستی در مهار خطر مقاومت در نوار غزه که دو نبرد شمشیر قدس و انتقام آزادگان، خلاقیتها و قابلیتهای نظامی پیشرفته مقاومت غزه را به نمایش گذاشت و بازدارندگی اسرائیل را زیر سوال برد.
-ناتوانی اسرائیل در جلوگیری از توسعه توانمندیهای مقاومت لبنان و تجهیز آن به سلاحهایی که توازن بازدارندگی را به هم میزند. این شکست رژیم صهیونیستی ناشی از قدرت نظامی حزبالله و نیز مهارت و تجربیاتی است که رزمندگان آن در طی جنگ با تروریسم در سوریه کسب کردند. در این میان موشکهای دقیقی که حزبالله در اختیار دارد بزرگترین کابوس اسرائیلیها از زمان جنگ جولای 2006 تاکنون است.
-ناتوانی رژیم اشغالگر در جلوگیری از تحولات جبهه جولان اشغالی سوریه؛ به طوری که در حال حاضر این جبهه تبدیل به یکی از بزرگترین عرصههای تهدید علیه رژیم صهیونیستی شده و این رژیم در هر جنگی باید نگران این جبهه باشد.
-ناتوانی صهیونیستها در جلوگیری از توسعه برنامه هستهای ایران و شکست تلاشهای رژیم اشغالگر برای مقابله با تهدیدات تهران و نیز کل محور مقاومت. این شرایط موجب شده تا اشغالگران جرات هیچگونه ماجراجویی نظامی علیه ایران را نداشته باشند.
-اما آخرین شوکی که صهیونیستها دریافت کردند یک اتفاق خطرناک برای این رژیم بود و آن هم مربوط به عملیاتی است که چند روز قبل توسط «محمد صلاح» سرباز 22 ساله مصری انجام شد و با هلاکت 3 نظامی صهیونیست همراه بود. این عملیات درحالی انجام شد که اسرائیل اطمینان زیادی به آرامش در جبهه سینا داشت و تصور میکرد حداقل از این جبهه خطری متوجه آن نخواهد بود. اما عملیات شهید محمد صلاح ثابت کرد که با وجود گذشت 45 سال از توافق سازش رژیم مصر با اشغالگران، چیزی از احساس دشمنی مردم مصر با اسرائیل کم نشده است.
امین حطیط در پایان مقاله خود نوشت، نتیجهای که میتوان گرفت این است که همه جبهههای اطراف فلسطین اشغالی برای رژیم صهیونیستی ناامن هستند و تحولات به گونهای است که خطرات فزاینده از تمامی این جبههها احساس میشود و این یعنی نقض نظریه امنیتی که اسرائیل از ابتدای اشغالگری در فلسطین برای خود ترسیم کرده بود و این رژیم که تصور میکرد قدرتی است که میتواند به هرچیزی که میخواهد برسد، اکنون تبدیل به نهادی ناتوان شده که قدرت تامین امنیت شهرکنشینان خود را نیز ندارد.