دفتر مطالعات سیاسی این مرکز در گزارشی با عنوان « قرن آینده - قرن آسیا: فرصتها و چالشها برای جمهوری اسلامی ایران » با اشاره به اینکه با پایان دنیای تکقطبی، نظام بینالمللی در قرن بیستویکم دستخوش تحولات عمدهای شده است، یکی از این تحولات را جابهجایی قدرت از غرب به شرق عنوان کرد.
بر اساس این گزارش، مشخصههای اصلی نظم جدید، افول غرب به رهبری آمریکا، ظهور آسیا و قدرتیابی قدرتهای منطقهای مانند جمهوری اسلامی ایران در یک جهان چندقطبی همراستا با قدرتهای شرقی روسیه، هند و چین است و ظهور دو قدرت آسیایی چین و هند در سیاست جهانی باعث شده است قرن حاضر بهعنوان «قرن آسیا» نامگذاری شود. این مفهوم روایتی تاریخی و هنجاری از تحول در مراکز قدرت جهانی را تداعی میکند. قرن آسیا نشاندهنده تغییر سیاسی/ اقتصادی برگشتناپذیر قدرت جهانی از غرب به شرق است. قرن آسیایی و آسیاییشدن یک فرایند است که در آن مناطق متنوع آسیا بهطور پیوسته حول برنامههای مشترک اقتصادی و تمدنی با یکدیگر همگرا میشوند.
در این گزارش آمده است اگرچه تغییر قدرت از غرب به شرق فراتر از چین است، با اینحال، چین نقش اصلی را در این فرایند انتقال قدرت بازی میکند. تمرکز بر چین از این منظر مهم است که نظام سیاسی و ارزشهای این کشور در تضاد شدید با نظامهای لیبرالدموکراسی غربی قرار دارد و مهمترین راهبرد حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رویکرد نگاه به شرق است که با «قرن آسیا» و «آسیایی شدن ایران» پیوند و همزمانی دارد. نگاه به شرق بهمعنای همافزایی راهبردی میان ایران، روسیه و چین بهعنوان قدرتهای نوظهور در برابر تهدیدهای مشترک غرب و ارزشهای لیبرالدموکراسی است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس اظهار میکند که بازتوزیع قدرت در سطح نظام بینالملل میتواند فرصتها و چالشهای جدیدی را برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند و ظهور و گسترش زنجیرههای ارزش جهانی آسیا در مقابل اروپا و آمریکا، جانمایی الگوی ایرانی-اسلامی در کنار الگوهای چینی و هندی در زمینه نظم جهانی، نقشآفرینی ارزشهای مشترک در برقراری ارتباط با کشورهای کوچکتر و متوسط آسیایی همانند اندونزی، مالزی و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران ازجمله فرصتهای قرن آسیا برای جمهوری اسلامی ایران بهشمار میآیند.
این گزارش پیشنهاد میکند دستگاه وزارت امور خارجه به ظرفیتها و تحولات نظام بینالملل در حال گذار توجه داشته باشد و منافع ملی را در چارچوب ایجاد تعامل و توازن با همه کشورهای آسیایی پیش ببرد، چرا که گرایش به یک طرف ممکن است به شکلگیری تهدیدهای جدی و از دست رفتن فرصتهای بالقوه برای منافع ملی نسبت به سایر کشورهای آسیایی منجر شود.