برنامه « زندگی پس از زندگی » چند سالی است که به یکی از برنامههای پربیننده تلویزیون تبدیل شده است. روایتهای تجربه گران این برنامه از دنیایی که دیدهاند گاهی آنقدر پر فراز و نشیب است که حتی مخاطبی را که به دنیای پس از مرگ اعتقادی ندارد به خود جلب میکند.
در این برنامه مهمانان از تجربههای نزدیک به مرگ میگویند تجربههایی که گاهی در آنها به عالم ماورا رفتهاند و گاهی در عالم ماده در یک لحظه در چند مکان بودهاند و ب صورت همزمان و موازی اتفاقات مختلف را درک کردهاند.
عباس موزون مجری برنامه است که تهیه کنندگی و تحقیق و پژوهش آن را هم بر عهده دارد و به همراه تیمی که دارد سوژههای این برنامه را انتخاب کرده و با شاخصههایی که دارد شرکت کنندههای نهایی را جلوی دوربین میآورد. سوژههای فصل اخیر از برنامه هم از میان بیش از ۲۰۰۰ نفر انتخاب شدهاند.
از عباس موزون درباره سختیها و چالشهایی که در این برنامه با آنها مواجه میشود پرسیدیم که مشروح آن را در زیر میخوانید.
بد نیست از سختترین سوژهها و یا به تعبیر پرچالشترین سوژههایی که در این فصل از «زندگی پس از زندگی» با آنها مواجه بودید، شروع کنیم. آیا هنوز هم درباره جلب رضایت سوژهها و اطرافیانشان برای حضور در برنامه با چالشهایی مواجه هستید؟
اگر بخواهم از چالشها آغاز کنم باید بگویم مهمترین چالش ما کمبود زمان بود. زمانی که برای این فصل در اختیار من قرار داشت، نسبت به تمام فصلهای گذشته، زمان کمتری بود و همین کوتاه بودن زمان همه کارها را خیلی سخت، فشرده و سنگین کرد. در مواردی حتی تا چند دقیقه مانده به تایم پخش، همچنان مشغول کار بودیم. حتی در بخشی از ماه مبارک رمضان مشغول تصویربرداری و ضبط برنامه هم بودیم که این در فصلهای گذشته بیسابقه بود. درباره مواجهه با تجربهگران و چالشهای آن هم باید بگویم امسال هم نمونههایی داشتیم.
موردی داشتیم که برای جلب رضایت یکی از تجربهگران، در شهر محل سکونت او برای چند روز ساکن شدیم. حتی منزل خود را ترک کرده بود تا ما به او دسترسی نداشته باشیم و در اماکن دیگری او را پیدا کردیم. برخی از دوستان او حتی برخوردهای نامناسبی با بنده داشتند که حتی نمیتوانم بیان کنم موردی داشتیم که برای جلب رضایت یکی از تجربهگران، در شهر محل سکونت او برای چند روز ساکن شدیم. حتی منزل خود را ترک کرده بود تا ما به او دسترسی نداشته باشیم و در اماکن دیگری او را پیدا کردیم. برخی از دوستان او حتی برخوردهای نامناسبی با بنده داشتند که حتی نمیتوانم بیان کنم. حتی اهانت هم کردند و اینها کار را برای ما خیلی سخت میکرد اما چند شبانهروز وقت گذاشتیم تا از طریق واسطههای مختلف بتوانیم رضایت فرد را جلب کنیم. حتی موردی داشتیم که ما را حذر میدادند که اگر بیشتر مسیرتان را ادامه دهید، برایتان خطرناک خواهد بود!
ولی برخی از تجربهگران خودشان را مأمور به روایت تجربهشان میدانستند. چطور در مقابل برخی اینگونه مقاومت میکردند؟
البته عبارت «مأمور» میتواند سوءبرداشتهایی را به همراه داشته باشد. بهتر آن است که بگوییم برخی از این افراد «مشروط» و «منوط» به روایت شده بودند که البته معدودی از این افراد هم بودهاند. این شرط را برای برخی از افراد خطاکار گذاشته و گفته بودند میتوانی بازگردی به شرط آنکه جبران مافات کنی و ضمن آن باید به دیگران هم بگویی که چه چیزی را تجربه کردهای تا دیگران هم هشیار شوند.
اما اینگونه نبوده که فرد خوبی این تجربه را کسب کرده باشد و بهواسطه همین خوب بودن مأموریت و مسئولیتی به او سپرده باشند، اینگونه نبوده است. از طرف دیگر ما برای راضی کردن خانواده برخی تجربهگران، گاهی موفق نمیشویم و تجربهگرانی داشتهایم که بهرغم تأیید و گواهی صحت تجربهشان راضی به حضور در برنامه نشدند.
موردی داشتهاید که تا پای ضبط آماده باشد و پشیمان شود و یا حتی بعد از ضبط برای پخش رضایت ندهد؟
بله. همین امسال ما دو تجربهگر داشتیم که از آذربایجان تا تهران آمدند، حتی در استودیو هم حاضر شدند، اما گفتند آمدیم تا اینجا به احترام دعوت شما، اما عذرخواهی میکنیم و نمیتوانیم مقابل دوربین حاضر شویم. ما یک شب با این عزیزان گفتگو کردیم اما سرانجام هم راضی نشدند.
اصلیترین نگرانی این افراد چیست؟
دلایل مختلفی دارد. برخی نگران آبروی خود و قضاوت مردم هستند. برخی میگویند اینها درباره خودم مهم نیست، اما دختر دم بخت دارم و نمیخواهم او مورد قضاوت قرار گیرد. برای برخی هم بیان تجربهشان باعث ایجاد تنشهای خانوادگی میشود و ممکن است مشکلات حقوقی و خانوادگی برایشان به همراه داشته باشد.
جایی گفته بودید فصل چهارم «زندگی پس از زندگی» به دلیل سختیهایش مرا پیر کرده است. کمی بیشتر از این سختیها هم میگویید.
همانطور که اشاره کردم ما برای این فصل چیزی در حدود یک سوم یا حتی یک چهارم فصلهای قبل زمان داشتیم. البته با فصل یک که اصلاً قابل قیاس نیست چراکه ۴ سال کار پژوهشی در آن فصل داشتیم و فقط ضبط برنامه چیزی در حدود دو سال و نیم زمان برد. سازمان صداوسیما اما سازوکاری دارد که در چارچوب آن این قاعده نمیگنجد که برای یک برنامه گفتگومحور گاهی به بیش از یک سال زمان نیاز است. همین یکسال را هم در نظر میگیرند صورت اسمی دارد و در عمل زمان خیلی کمتر است. این مدت فقط برای ضبط و تدوین باید صرف شود و این در حالی است که من فقط برای پژوهش و رسیدن به ساختار روایی ایدهآل به یک سال زمان نیاز دارم.
برای فصل چهارم «زندگی پس از زندگی» ما تنها دو ماه زمان داشتیم و تولید برنامه در این زمان چیزی شبیه معجزه بود * فکر میکنید تأثیر این فشارها بر کیفیت روایت تجربهها، روی باورپذیری آنها نزد مخاطب هم تأثیر میگذارد؟
قطعاً فرآیند تولید و مواردی مانند تدوین در کیفیت نهایی تأثیر دارد. شما وقتی مواد لازم را برای یک غذا آماده میکنید و روی میز میگذارید، تازه ابتدای کار هستید و آشپزی از لحظهای آغاز میشود که این مواد را با هم ترکیب میکنید. از این منظر اصل تولید یک برنامه هم از لحظه تدوین و پرداختن به جزییاتی مانند موسیقی و صداگذاری و افکت آغاز میشود.
تدوین کمتر از شش ماه برای یک برنامه را من تدوینی ناپخته میدانم و متأسفانه هرسال هم داریم همین فرآیند را طی میکنیم، در حالی که قطعاً مطلوب من نیست. برای فصل چهارم «زندگی پس از زندگی» ما تنها دو ماه زمان داشتیم و تولید برنامه در این زمان چیزی شبیه معجزه بود. بنابراین در طول سال یعنی در بازه زمانی «پیش تولید» تا اواسط مرحله «ضبط و تولید» یعنی تقریباً طی ۱۰ ماه، تجربههای ابرازی بیش از ۲۲۴۵ تجربهگر بررسی شد.
با همه این افراد شخصاً گفتگو کردید؟
خیر برای مصاحبههای اولیه من یک تیم در اختیار دارم. این تیم ۴ نفر عضو دارد که کمک میکنند در طول روزها و ماهها این مصاحبهها دریافت و نتایج آن بررسی شود. آنهایی که شاخصهای اولیه را داشته باشند به بنده ارجاع داده میشوند برای گفتگوی بیشتر.
از این ۲۲۴۵ نفر چند نفر به این مرحله رسیدند؟
از این تعداد ۲۸ نفر به مرحله ضبط و پخش برنامه رسیدند. برای رسیدن به این ۲۸ گزینه، ۱۶۳ نفر مصاحبه مقابل دوربین داشتند. در یک نگاه ساده شاید برداشت مخاطب این باشد که ما ۳۰ تجربهگر را انتخاب کردهایم و ۳۰ گفتگو گرفتهایم اما در واقع ما با ۱۶۳ نفر مصاحبه کردهایم! در عین حال مثلاً برای یک تجربهگر که ساکن همدان بود، برای ضبط روایت شاهدان به چهار شهر مختلف سفر کردیم، از بروجرد تا کیش و قم. به همه این شهرها گروه فیلمبرداری اعزام شده است اما مخاطب متوجه این فرآیند پیچیده نیست.
برای رسیدن به این ۲۸ گزینه، ۱۶۳ نفر مصاحبه مقابل دوربین داشتند. در یک نگاه ساده شاید برداشت مخاطب این باشد که ما ۳۰ تجربهگر را انتخاب کردهایم و ۳۰ گفتگو گرفتهایم اما در واقع ما با ۱۶۳ نفر مصاحبه کردهایم! در هر فصل هم احساس میکنیم برای اقناع مخاطب کار پیچیدهتری داریم و به همین دلیل تلاش میکنیم روایت همه شاهدان را ضبط کنیم. حتی همین امسال ما مدارکی را در برنامه نشان دادیم که شاید مخاطب عام متوجه آن نشد اما حتماً برای پزشکان معنادار بود. ما برای همین فصل حدود ۱۰۹،۹۱۹ هزار نفر-کیلومتر سفر فقط برای ضبط روایتها داشتیم. ما حتی از هرات تا اسپانیا، در خارج از مرزهای ایران هم ضبط برنامه داشتیم.
با کارشناسان چند کشور برای تولید برنامه در تعامل بودید؟
با کارشناسان ۱۰ کشور مانند روسیه، فرانسه، اسپانیا، هلند، انگلستان، عراق، افغانستان، چین و آفریقای جنوبی از طرق مختلف اعم از گفتگوی ویدئویی و تلفنی و یا ارتباط اسکایپی و ایمیلی، در این مدت در رابطه بودیم.
اما تجربهگران خارجیتان محدود به کشورهایی مانند افغانستان بود.
ما از اسپانیا و افغانستان تجربهگر داشتیم و یک خانم پزشک هم از فرانسه در برنامه حضور پیدا کرد. ما از پنج کشور مصاحبه ضبط شده داشتیم که چهار مورد آنها از آنتن هم پخش شد. اینها نکاتی است که مخاطب برنامه نسبت به آنها بیاطلاع است و به همین دلیل هم در بازخوردهایی که مثلاً در فضای مجازی نسبت به برنامه شاهد هستیم، غالباً این موارد مورد غفلت قرار میگیرند.
تعداد تجربهگران در کشور خودمان به پایان رسیده که حالا در این فصل سراغ تجربهگران کشورهای دیگر هم رفتید؟
خیر اینگونه نیست. در کشور خودمان صدها هزار تجربهگر داریم اما نمیخواهیم احساس شود ما این برنامه را با نگاه صرف به درون کشور ساختهایم و اهداف سیاسی پشت آن است. میخواهیم مخاطب بداند این پدیده مربوط به ایران نیست و حرفی هم که در آن مطرح میشود ارتباطی با کشور ما ندارد.
با تمام این تفاصیل، اصلیترین واکنش و انتظار مردم در مواجهه رو در رو با شما پس از چهار فصل تولید و پخش «زندگی پس از زندگی» چیست؟
عده زیادی که واقعاً اظهار لطف میکنند. برخی تقاضای ادامه تولید برنامه را دارند. بعضی هم کنجکاو هستند بدانند تأثیر این برنامه بر روی خودم چه بوده است. تعداد هم میخواهند درباره ناگفته و چیزهایی که شاید روی آنتن مطرح نشده است بدانند.
هنوز یعنی گروهی از مخاطبان این احساس را دارند که شما چیزهایی را روی آنتن نمیگویید؟
بله. این احساس را دارند. در این میان البته برخی شوخیهایی هم با برنامه میکنند. برخی به شوخی میگویند الان که پیش ما آمدهای، نکند ملک الموت را همراهت آورده باشی! در مجموع اما بیشترین واکنشهایی که از مردم شاهد هستیم یکی اظهار لطف است و یکی ادامه تولید برنامه برای پخش در طول سال و از شبکههای مختلف.
همه مردم منجمله تجربهگران حاضر در برنامه با ملاحظات سیاسی و مذهبی آشنا هستند و خیلی بدیهی و منطقی است که کسی در گفتههای خودش موردی را مطرح نکند که بعد ما بخواهیم آن را سانسور کنیم * ناظر به همان عدهای که هنوز فکر میکنند بخشهایی از این روایتها روی آنتن پخش نمیشود، این سوال را مطرح میکنم؛ چه بخشهایی از این روایتها ممکن است مورد ممیزی قرار بگیرد؟
مخاطب باید این نکته را بداند که بهطور طبیعی و منطقی، همه مردم منجمله تجربهگران حاضر در برنامه با ملاحظات سیاسی و مذهبی آشنا هستند و خیلی بدیهی و منطقی است که کسی در گفتههای خودش موردی را مطرح نکند که بعد ما بخواهیم آن را سانسور کنیم. مگر میشود در این شرایط کسی به برنامه بیاید و حرفهای سانسوری بزند؟ اصلاً اینگونه نیست. ما در همه این فصلها یک مورد حذف آن هم در فصل اول داشتیم که همان مورد هم بهگونهای دیگر در همین فصل چهارم مطرح شد و اتفاقاً به جایی هم برنخورد! این مورد هم مربوط به یک خیانت خانوادگی بود که به دلیل محدودیت بازه سنی مخاطبان و اینکه ممکن است برنامه مخاطب کودک و نوجوان داشته باشد، در فصل اول پخش نشد.
فقط همین مورد را داشتیم و غیر از این هیچ سانسوری نداشتیم. امسال در روایت دیگری، فرد تجربهگر با ادبیات مناسبتری به همین مورد اشاره کرد و ما هم بخشی از آن را در تدوین به روایت فردی که در فصل اول به این مورد اشاره کرده بودم کات زدیم تا این دو تجربه در کنار یکدیگر شنیده شود. همان بخش سانسوری فصل یک، در فصل چهار پخش شد و هیچکس هم نفهمید!
غیر از ۲۸ نفری که در برنامه حاضر شدند و روایتشان ضبط شد، باقی آن بیش از ۲ هزار نفری که اشاره کردید گفتگوی اولیهای با آنها داشتهاید آیا روایتهای کذبی ارائه کرده بودند یا بخشی از همانها را در فصلهایآینده خواهیم دید؟
تقریباً همه این افراد را کنار میگذاریم. یا تجربهشان بیش از اندازه کوتاه بوده است یا از جنس خواب بوده و صحت آن برایمان تأیید نشده است. برخی شواهد کافی نداشتند و به دلایل متعددی اینها کنار گذاشته شدهاند.
چقدر آدمها وسوسه میشوند و هوس میکنند با بهانه چنین روایتهایی سراغ شما بیایند و اینگونه به افراد دیگر شناسانده شوند؟
منظورتان این است که افرادی با روایتهای ساختگی سراغ ما بیایند؟
بله.
ما هیچگاه از افراد انگیزهخوانی نمیکنیم. اجازه دهید مثالی بزنم؛ شما میگویید ما یک استادیوم ورزشی داریم که ۳۰ سکو برای تماشاگران دارند و تنها به آنهایی که کارت ورود در اختیار دارند، میتوانیم اجازه ورود بدهیم. ۲۲۴۵ نفر به مقابل در آمدهاند. شما نه انگیزهاش را دارید و نه برایتان جذاب است که انگیزهخوانی کنید، فقط بررسی میکنید آنهایی که کارت دارند بتوانند وارد شوند. کسی که کارت ندارد را دیگر قضاوت نمیکنیم که آیا مثلاً راست میگوید کارت داشته و حالا گم کرده یا مثلاً اهداف دیگری داشته است. به همکارانم هم توصیه کردهام که ما حق نداریم به این فکر کنیم که آیا فردی که به ما مراجعه کرده است، دروغ میگوید یا راست میگوید. تنها شواهد و سنجهها را بررسی میکنیم که آیا همخوانی دارد یا ندارد. نیتخوانی در این موارد نه از نظر اخلاقی و شرعی درست است و نه ما وقت پیگیری آن را داریم. البته در مواردی بهصورت مشهود با مورد توهم و یا خواب مواجه بودهایم.
ولی سوءاستفادهای ندیدهاید؟
موارد خیلی معدود بوده که آن هم از نابلدی همان افراد بوده که متوجه این موضوع شدهایم. ما اما در این زمینه بررسی و تجسس نمیکنیم تا از نظر شرعی دینی گردنمان نماند.
در پشتصحنه به همه این افراد این توصیه را داریم که وقتی برنامه پخش شد، خود را در جایگاه مدرس و معلم دیگران نبینید و به اشتباه برای خود اوج نگیرید. حضور در این برنامه نه حکم مدرک تحصیلی را دارد نه شما را تبدیل به عالم دهر میکند .
آیا مراقبتی از آدمها بعد از حضور در برنامه هم دارید؟ بهخصوص که برخی از تجربهگران در همین برنامه تأکید میکردند که به رغم تجربهای که داشتهاند الزاماً افراد ویژه و مقدسی نیستند. آیا از این منظر مراقبتی دارید که این افراد مورد رجوع دیگران بهعنوان افراد مقدس و ویژه قرار نگیرند؟
ما در مواجهه با این افراد، با دو طیف مواجهیم. آنهایی که این تجربهگران را شیاد و دروغگو میدانند و بعد از حضور آنها در برنامه اذیتهایی به آنها میرسانند. عدهای هم از همین سو که شما گفتید سراغ آنها میروند. راهکاری که ما داشتیم اول این بود که در پایان هر گفتگو از تجربهگر بپرسیم آیا بعد از آن تجربه مجدد آلوده به گناه شدهای یا نه تا خودش معترف شود که هنوز هم یک فرد عادی است. اما بعد احساس کردیم گویی این میزان کافی نیست و گویی مخاطب متوجه این موضوع نشده بود.
به همین دلیل در پشتصحنه به همه این افراد این توصیه را داریم که وقتی برنامه پخش شد، خود را در جایگاه مدرس و معلم دیگران نبینید و به اشتباه برای خود اوج نگیرید. حضور در این برنامه نه حکم مدرک تحصیلی را دارد نه شما را تبدیل به عالم دهر میکند. تذکر میدهیم که شاید عده زیادی در فضای مجازی به شما مراجعه کنند و چنین شائبهای را برایتان بهوجود بیاورند اما باور نکنید و سعی کنید به این حرفها بیتوجه باشید. در عین حال اما بالاخره از میان این بالغ بر ۱۴۰ نفر، بودهاند دو سه نفری که لغزیدهاند و بنده همچنان از آنها گلهمند هستم.
این افراد عهد دوستانهای که با هم بسته بودیم را شکستند اما میدانم که مقصر هم نیستند، مقصر اصلی طیفی از جامعه و بهخصوص مراکز حوزوی و دانشگاهی ما هستند که با من تماس میگیرند و میخواهند برخی از تجربهگران را به برنامههای خود دعوت کنند! همین مراکز گاهی بدون ارتباط با من اقدام به دعوت از این افراد میکنند و همانها مقصر هستند که یک تجربهگر را به مسیر انحرافی میکشانند. این بسیار اشتباه است. این افراد علم ندارند، صرفاً یک تجربه دارند.
ما بنا به جوانب و مصالح متعدد، از تجربه گران تعهد کتبی گرفتهایم که پس از برنامه به سراغ زندگی عادی خود بروند و اینگونه نباشد که با هدف سخنرانی، وعظ و یا بازتکرار تجربهشان سر از منبر و تریبون و مدرسه و مسجد و آمفی تئاتر یا رسانههای مختلف درنیاورند. و همیشه از ایشان خواستهایم که پس از خروج از استودیو برگردند سر زندگی قبلی و عادی شان. نه اینکه بر اثر مراجعات مردم تصمیم بگیرند که بر پایهی این تجربه، تریبون سازی و میانداری کنند.