1- نقشه نتانیاهو چیست؟ آیا اسرائیل درصدد راهاندازی جنگ گسترده است؟ آیا اعضای جبهه مقاومت، حملات موردی و موضعی اسرائیل را «تلافی» میکنند؟ اینها پرسشهایی است که ظرف چند هفته گذشته به ویژه روزهای اخیر بارها پرسیده شده، اما نارسا و ناقص به نظر میرسد. ناقص از این جهت که اسرائیل را به خاطر «شلیک چهار تا موشک و بمب»، در موقعیت ابتکار عمل تصور میکند؛ و حال آن که ابتکار عمل در اختیار جبهه مقاومت است. مهندسی جبهه مقاومت است که در طول این سالها پیش رفته و حالا صهیونیست با سابقه اما فرتوتی مثل نتانیاهو را در موقعیت بازی دو سر باخت قرار داده است.
2- غافلگیری حریف، شرط اول و لازم برای آغاز جنگی موفقیتآمیز است؛ و این ضرورتی است که امروز، ده تا مثل نتانیاهو نیز از عهده آن بر نمیآیند. چند دهه قبل، صهیونیستها اراده میکردند ظرف چند روز، یک یا چند کشور عربی را شخم بزنند و بلافاصله با عملیات غافلگیرانه عملی میکردند؛ اما نتانیاهو اکنون، وضعیت کسی را دارد که روی ارّه نشسته است. او پرونده مفاسد گستردهای دارد و برای این که از محکومیت فرار کند و صدها هزار صهیونیست معترض به خودکامگیهایش را عقب براند، مرتکب ماجرا جوییهای نظامی در سوریه و لبنان و غزه شده، بیآن که کمترین امیدی به پیروزی در جنگ داشته باشد یا تصور کند که دولتش میتواند سالم و سر پا از جنگ خارج شود.
3- جبهه مقاومت، نه امروز بلکه از مدتها قبل برای هر نوع مواجهه نظامی جدی آماده شده و تدارک مفصلی کرده است. گزینههای رو شده، در قبال تسلیحات و امکانات رو نشده، حکم نوک کوه یخ را دارد. به عنوان یک نمونه آشکار، تصورش را بکنید در حالی که مقامات آمریکایی در مقابل حملات پهپادی جسته وگریخته ابراز ناتوانی کرده و از زوال برتری هوایی 70 ساله خبر دادهاند، چه کاری از ارتش کوچک اسرائیل در برابر تهاجم همزمان هزاران پهپاد قدرتمند، آن هم از چند جبهه برمی آید؟! در عین حال، جبهه مقاومت در زمین حریف بازی نمیکند، بلکه با وقار و حوصله، نقشه خود را پیش میبرد. در این برنامه، کار از تلافی محض گذشته و رژیم صهیونیستی دائما به شکل فزاینده، به سمت زوال تدریجی رانده میشود. در راهبرد جبهه مقاومت، خبط نتانیاهو مثلا در به شهادت رساندن دو مستشار ایران در دمشق، صرفا و الزاما با شلیک موشک و یک نوبت کار نظامی پیچیده پاسخ داده نمیشود. بلکه این مجازات میتواند فرسایشی و ادامه دار باشد؛ مانند ضربه دیروز در منطقه «الحمراء غور» در کرانه باختری که به هلاکت سه تن از نیروهای صهیونیست انجامید. فقط ظرف سه ماه گذشته، ۱۹ صهیونیست در همین عملیاتها در درون سرزمینهای اشغالی تحت محاصره کامل امنیتی به هلاکت رسیده و ۱۳۳ نفر دیگر زخمی شده اند.
4- جبهه مقاومت امکانات را هدر نمیدهد، هر چند که تسلیحات متنوع موشکی و پهپادیاش، برای چند بار شخم زدن تاسیسات و مناطق صهیونیستنشین کافی، و مهیای شلیک است. مقاومت فلسطین در جنگ دو سال قبل، فقط در یک شبانهروز، بالغ بر ۶۰۰ فروند راکت و موشک به مناطق صهیونیستنشین در عمق مناطق اشغالی و از جمله قدس شلیک کرد. این حملات پر حجم، در نوع خود بیسابقه بود و مقامات صهیونیستی را به زانو درآورد. فراتر از مقاومت فلسطین، توانمندیهای ناشناخته حزبالله لبنان است. برآورد چهار- پنج سال قبل مقامات اسرائیل، حاکی از این بود که مقاومت لبنان بالغ بر 140 هزار فروند موشک در زرادخانههای خود دارد که بر اساس بانک اطلاعاتی دقیق، آماده شلیک به دوردستترین مراکز صهیونیستی در عمق سرزمینهای اشغالی هستند. «وری گوردین» فرمانده جبهه داخلی ارتش اسرائیل، دو سال قبل گفت: «در جنگ آینده با حزبالله لبنان، روزانه ۲۵۰۰ موشک به سمت ما شلیک میشود. اسرائیل آمادگی کافی برای جنگ در جبهه شمالی را ندارد. این بزرگترین درد سر ماست».. همچنین «اسحاق بریک» فرمانده ارشد نیروهای ذخیره معتقد است: «ارتش اسرائیل، ضعیفتر از چیزی است که وانمود میشود. در صورت وقوع جنگ، شاهد اصابت 3000 موشک و صدها پهپاد با تلفات و خسارات سنگین خواهیم بود».
5- در این میان، مرور ارزیابی «یوزی رابین»، مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل، در جای خود خواندنی است. این سخنان نه متعلق به امروز، بلکه بر مبنای ارزیابیهای هشت سال قبل است و تیرماه 1394 در جمع افسران نیروی هوایی آمریکا عنوان شده است: «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را برای شکست سامانههای موشکی ساختهاند و بهعنوان یک مهندس باید بگویم به خوبی کار کردهاند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی 500 کیلویی، آنها حالا میتوانند یک بلوک شهری را نابود کنند. باورکردنی نیست. موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. ایران نیازی به سلاح هستهای ندارد. آنها میتوانند با موشکهای 2000 کیلومتری نقطهزن، اسرائیل را فلج کنند. ایرانیها نشان دادند موشکهای قیام و قدر را انبار کردهاند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
6- مقامات رژیم صهیونیستی سال 1385، پس از شکست سهمگین در جنگ 33 روزه مقابل حزبالله لبنان، «کمیته وینوگراد» را برای بررسی علل شکست تشکیل دادند. گزارش چند ماه بعد این کمیته قابل تامل بود: «رهبری سیاسی در این جنگ، دچار بحران و سردرگمی بود. با وجود اعلام طراحی 4 ماهه، تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشت. ارتش با سردرگمی رفتار کرد و در برابر حملات موشکی حزبالله ناتوان بود. تصمیم استراتژیک و دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. این جنگ، اشتباهی وحشتناک و ناکامیخطرناک بود. ما شکافهای خطرناک در بالاترین سطوح هرم سیاسی و نظامی را مشاهده کردیم». 17 سال پس از جنگ 33 روزه، میتوان به طور قاطع گفت که رژیم صهیونیستی در ابعادی مانند انسجام و ساخت درونی قدرت، ناتوانی در مهار مقاومت فلسطین، و افول بازدارندگی نظامی، مسیر قهقرا را طی کرده و شرایطش حتی با شرایط شکست در جنگ سال 1385 قابل مقایسه نیست. در مقابل، نیروهای جبهه مقاومت از چند جبهه شمال و جنوب و شرق، دست به ماشه و آماده دادن گوشمالی بیسابقه به رژیمی هستند که مهره بدنامی به نام نتانیاهو -به عنوان نماد ورشکستگی و قهقرای آن- در راس آن بر سر کار است.
7- نتانیاهو مانند صیدی است که در برابر صیاد دست و پا میزند. اما جبهه مقاومت، هنوز بازی خود را شروع نکرده و مشت خود را نگشوده است. رفتار جنونآمیز نتانیاهو، بیشتر از سر درماندگی و استیصال است تا برنامهریزی موثر و داشتن ابتکار عمل. او میخواهد در وضعیت آشفته رژیم صهیونیستی، خود را «قهرمان نجات اسرائیل» جا بزند -و خود را از محکومیت و مجازات و حذف نجات دهد- و حال آن که خود وی، یکی از علل تشدید بحران در آن رژیم است. او نزد بسیاری از صهیونیستها، به عنوان دیکتاتوری کلاهبردار و فریبکار شناخته میشود که دنبال نجات خود از طریق بحران سازی است. به احتمال زیاد، چند صد هزار معترضی که ظرف دو ماه گذشته علیه کودتای تقنینی و قضایی نتانیاهو به خیابانهای تلآویو آمدند، نه تنها از تحرکات نظامی نتانیاهو خوشحال نمیشوند، بلکه آن را نیرنگی برای سرکوب اعتراضات میشمارند و بنابراین، بر خشم و اعتراض شان افزوده میشود.
8- رژیم صهیونیستی قطعا تاوان جنایتهای خود را خواهد پرداخت. اما دولت نتانیاهو به احتمال قوی نه با جنگ، بلکه به واسطه تحولات ترکیبی در درون مرزهای سرزمین اشغالی سقوط میکند. در این فرآیند، شرارتهای او میتواند به مانند کاتالیزور شتاب دهنده عمل کند و حیات رو به زوال اسرائیل را کوتاهتر کند. عاموس یادلین رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل اخیرا گفت: «رهبر ایران لبخند میزند و میگوید اسرائیل پیش از ضرب الاجل، تصمیم به نابودی خود گرفته است. آنها (ایرانیها) درحال بحث هستند که به ما حمله کنند، یا بگذارند از درون نابود شویم».. اشاره یادلین به این بخش از بیانات اخیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی است که بازتاب بسیار گستردهای در محافل سیاسی و رسانهای اسرائیل داشت:
«رژیم صهیونیستی در عمر 75 ساله خودش هرگز گرفتاریهای هولناکی مثل امروز نداشته. اوّلاً تزلزل سیاسی: در چهار سال، چهار نخستوزیر عوض کرده... دوقطبی شدیدی در سرتاسر رژیم جعلی وجود دارد. این تظاهراتِ صد هزار نفری در تلآویو و در شهرهای دیگر نشانه این است. حالا چهار موشک هم ممکن است به یک جایی بزند، ولی اینها جبران نمیکند آن قضیّه را. دچار تزلزل به معنای واقعی کلمه است. اعلام شده که به زودی تعداد کسانی که از اسرائیل دارند خارج میشوند، به دو میلیون میرسد. همهشان میگویند فروپاشی ما نزدیک است، ما به 80 سالگی نمیرسیم. ما گفتیم: 20 سالگی و 25 سالگی را نمیبینید، خودشان عجله کردند، زودتر میخواهند».
محمد ایمانی