انحرافهای سینمای ایران ، «حاج فرج» را خسته کرده بود! وقتی پشت تریبون فریاد میزد مراقب نفوذ استکبار و صهیونیست در هنر هفتم باشید؛ برخی سعی میکردند برای رسیدن به اهداف شوم خود در پرده نقرهای او را به چالش بکشند. بهگونهای که جریان سینمای انقلابی کشور بعدها او را پایهگذار سینمای دینی و کارگردان متعهد و انقلابی نامیدند. نامی که امروز هم با فروشِ گسترده سریال «یوسف پیامبر» حتی در بازار فجر امسال، برای کشورهای اسلامی آشناست. البته تاکنون چندین بار این سریال از تلویزیونهای مختلف کشورهای اسلامی روی آنتن رفته است.
اما امروز بیشتر از همیشه جایِ «سلحشور» سینما و تلویزیون خالی است؛ وقتی همه از فقدان آثار قرآنی و مذهبی صحبت میکنند. البته داود میرباقری سریال «سلمان فارسی» را پیش میبرد و ابراهیم حاتمیکیا هم با همکارانش سعی میکند یادگاری آخرِ «حاج فرج» را به تولید برساند و به طلسم چند ساله این سریال پایان بدهد. اما اگر او بود شاید برخی از کارها زودتر پیش میرفت؛ دلسوزیِ خاص او برای ساخت چنین کارهایی آنقدر زیاد بود که در روزهای بیماری هم تلاش میکرد سناریوی فیلم «حضرت موسی(ع)» به جایی برسد.
یادم میآید آن روزها با فرجالله تماس گرفتم از جریان نگارش فیلم سؤال کنم آنجا پیگیر خبرهای ضد و نقیض بیماری ریویاش شدم. فرجالله به من گفت: "خداوند به بندهاش هرچه میدهد نعمت است شاید در این سرطان ریه هم حکمتی باشد که بنده حقیری چون من از درک آن عاجزم"! خبر منتشر شد و بازتابهای خوبی نداشت. نشان میداد که برخی از توسعه جریان و گفتمان انقلاب اسلامی در سینمای ایران توسط کارگردانان دغدغهمندی همچون فرجالله سلحشور چقدر ناراحتاند که به محض آگاهی، رضایت را در فهوای کلام و پرداخت قلمشان میتوان شاهد بود.
جالب است فرجالله سلحشور در دوران نقاهت سخت و طاقتفرسای بیماری سرطان به خیریه بیماران صعبالعلاج امدادگران عاشورا دعوت شد و در صفحه دلنوشتههای آن موسسه یادگاری از او ثبت شده که قابل تأمل است. او نوشت: "از خداوند متعال میخواهم که چون جانبازان مرا هم بپذیرد. چندی بعد هم خبر درگذشت او منتشر شد.
هنرمندی که دستاوردهای زیادی در عرصه فرهنگ و هنر از خود به جای گذاشته است؛ از توبه نصوح، گورکن، پرواز در شب، انسان و اسلحه، ایوب پیامبر، دنیای وارونه، اصحاب کهف تا یوسفپیامبر در کارنامه او وجود دارد. قطعاً مردم او را فراموش نخواهند کرد حتی این روزها که بیشتر به مفاهیم قرآنی نیاز دارند. سریالهای مذهبی همیشه برای مخاطب جذابیت داشته است. همانطور که هنوز «یوسف پیامبر» را بارها از تلویزیون میبینند و برایشان دوستداشتنی است. در واقع خلأ «حاج فرج» و اعتقادات و باورهایش در کارگردانی سینما و تلویزیون و جریانهایی که سعی دارند با رفتار ضداسلامی و ضدبشری، فیلمهایی را از خودشان به جای بگذارند، بیش از پیش احساس میشود.
از محمود پاکنیت شنیده بودم، فرجالله سلحشور با یک آیه قرآن کار را آغاز میکرد و پایان آن با یک صلوات بود. حتی موضوع تقسیم هدایایش به بچههای یوسف پیامبر هم جالب بود که این بازیگر پیشکسوت به آن اشاره کرد. وقتی «حاج فرج» هدایایی که صداوسیما به او میداد را تبدیل به سکه میکرد بین بچههای یوسف پیامبر تقسیم میکرد. البته این تقسیم هم میان کسانی اتفاق افتاد که بازیگر اصلی نبودند؛ چون به بازیگران اصلی بیشتر بها داده میشد.
جالب است که اسماعیل سلطانیان درباره این کارگردان فقید میگفت "هیچ اجباری در ادای واجبات و مستحبات به قول بیرونیها که میگویند بچه ها را برای نمازخواندن اجبار میکردند اصلاً چنین مسائلی نبود. آنجا بچهها آزاد بودند و کارشان را انجام میدادند و رأس ساعت 5 بعدازظهر هم با یک صلوات بچهها متوجه میشدند کار تمام است. حتی در بدترین شرایط و یا بهترین شرایط در زمان فیلمبرداری بودند و فلان سکانس را هم تمرین کرده بودند دقیقاً صدای صلوات میآمد میفهمیدیم کار به پایان رسیده است".
به نظر میرسد سینما و تلویزیون برای توسعه ساخت کارهای قرآنی و مذهبی نیازمند باورها و اعتقاداتی است که فرجالله سلحشور حتی در جریانِ سختیهای بیماری سرطان هم نمیگذاشت کار سریال «حضرت موسی(ع)» عقب بماند. این نگاه باید بر این سینما حاکم باشد تا کارهای متعدد و تأثیرگذار در این زمینه ساخته شوند.