حالا که آبها از آسیاب افتاده و فضای جامعه نسبت به گذشته آرام و شفاف شده است، شاید فرصت خوبی باشد برای بازگشت جریانی که با توجه به سوابق گذشته خود، دیگر جایگاهی در بدنه جامعه ندارد و برای این بازگشت به یک بهانه خوشرنگ و لعاب نیازمند است؛ بهانهای به نام « آشتی ملی »!
جریانی که امروز موضوع «آشتی ملی» را مطرح میکند چند پیشفرض غلط یا بهتر بگوییم چند پیشفرض کاذب را در اذهان و افکار مردم تبدیل به یک انگاره میکند و بعد بر اساس همان انگارههای غلط میخواهد از این نمد برای خود کلاهی ببافد.
اولین پیشفرض غلط، «خودمردمپنداری» یا «خودملتنمایی» است! میشود گفت این جریان به دنبال یک « مردمسازی » یا «ملتسازی» دروغین است که در این نگاه سیاسی، مردم فقط آنهایی هستند که در مکتب این جریان تعریف شدهاند و یا فقط این جریان نماینده مردم است که در همه زمانها حتی اگر در قدرت هم باشند یا نباشند، باز نماد مردم اینها هستند! در این نگاه، به طور مثال مردمی که سال 88 رای دادند یا آن 24 میلیون نفری که به یک کاندیدا رای دادند، مردم نبودند و باید به صندوق رای لگد زد! مردمی که در راهپیمایی 13 آبان و ۲۲ بهمن شرکت کردند مردم نیستند! بلکه مردم کسانی هستند که با نگاه سیاسی این جریان همخوانی دارند.
دومین پیشفرض غلط، ادعای دروغین «قهر» در بین مردم است. یعنی بخش عمدهای از جامعه با بخشی دیگر، مشغول دعوا هستند و حالا یک جریانی به عنوان ناجی جامعه، آشتی را بین مردم برقرار میکند. این در حالی است که بین مردم دعوایی وجود ندارد. حتی در همین اغتشاشات اخیر یا در حوادث سال 98 یا در سال 96، یک گروه اقلیت در مقابل قانون بودند و مردم همانهایی بودند که بخشی از آنها در راهپیمایی 22 بهمن یا تشییع تاریخی و باشکوه حاجقاسم سلیمانی آمدند. بله! مردم معترض بودند و هستند و همین مردم معترض هم در مراسمهای انقلابی و مذهبی حضور داشتند که اگر از همین مردم پرسیده میشد، شاید 60 یا 70 درصد آنها نسبت به عملکردها اعتراض داشتند، ناراضی بودند یا حتی شاید عصبانی هم بودند اما دعوا نداشتند. بنابراین پازل بعدی این ماجرا «دعوانمایی» است به شکلی که گویا مردم با یکدیگر قهر کردهاند! که اگر قهر کرده بودند راهپیمایی باشکوه اخیر 22 بهمن با آن جمعیت کمنظیر شکل نمیگرفت. جمعیتی که میتوانست بیشتر هم باشد که به دلایل مختلف از جمله عدم توان حضور فیزیکی و مشغلههای کاری و شخصی نتوانستند در آن مراسم حضور داشته باشند اما دل در گروی نظام دارند. حتی بخش زیادی از آنهایی که از روی گلهمندی و اعتراض نیامدند هم افراد نجیبی هستند که در هر صورت، دعوا ندارند اما معترض و گلهمندند و در بزنگاهها، پای کشورشان میایستند.
بعد از این دو، نوبت به سومین پیشفرض غلط میرسد؛ یعنی «خودمنجیپنداری» یا «خودمنجینمایی»! این جریان در گام بعدی طوری طرح موضوع میکند که مردم فقط آنها را منجی بدانند. این در حالی است که این جریان خود دعوا راه میاندازد و بعد میخواهد نقش منجی را بازی کند یا اینکه خود در مسؤولیت قرار دارد اما با فرار غیرمسؤولانه به دنبال قهرمانبازی است. در سالهای 96 و 98 هم خودشان مسؤول بودند و بعد بیانیه دادند که باید هوای مردم را داشت(!) همین مدل هم در ماجرای اخیر فوت خانم مهسا امینی رخ داد. در همان روز حادثه بیانیهها و سخنرانیهای تند علیه نظام داشتند و مردم را تحریک کردند و امروز که فضای کشور آرام شده، از آشتی ملی دم میزنند!
پس میتوان گفت این پازل برگشت به قدرت در بین مردم تشکیلشده از ۳ قطعه: 1- خودمردمنمایی دروغین 2- دعواسازی دروغین 3- خودمنجینمایی دروغین! و بر اساس این پازل، آشتی ملی را مطرح میکنند که به نظر میرسد این پلن برای ساخت یک فضای سیاسی - رسانهای در جامعه طراحی شده تا در یک سال آینده فضای سیاسی کشور تحتالشعاع این ماجرا قرار گیرد و در نهایت بتوانند نظام و شورای نگهبان را برای تایید صلاحیتها تحت فشار بگذارند تا در انتخابات آینده جای پایی برای خودشان باز کنند! البته در کنار این جورچین، حمله به دولت و ارکان دیگر نظام هم بخش دیگری از این نقشه سیاسی - رسانهای خواهد بود.
حالا در مقابل این بازی سیاسی، فرمایشات رهبر حکیم انقلاب هم قابل توجه است که میفرمایند «صدای ملت را بشنوید. مگر از تشییع شهید سلیمانی چقدر گذشته؟ آن جمعیت عظیم صدای ملت ایران بود، آن تشییع 10 میلیونی یا شاید به یک معنا بیش از 10 میلیونی و تشییع شهدای دیگر در نقاط مختلف کشور صدای ملت ایران است» و از طرفی هم اعتراضات مردم را به رسمیت میشناسند و حتی آنهایی که اغتشاشگر و فریبخورده بودند هم مورد عفو عمومی قرار میگیرند و بخشیده میشوند تا جایی که شرایط برگشت برای آنان که به خارج از کشور رفتهاند نیز فراهم میشود.
به شکلی میتوان گفت با این ابتکار نظام در برخورد با حوادث اخیر، ابزار لازم برای تکمیل پازل مذکور را از جریان موجسوار مورد نظر گرفت و خلع سلاحشان کرد و عبارت «آشتی ملی» هم برای فرار از این خلع سلاح مطرح شد.
در مقابل این «آشتی ملی» به شکل بسیار هوشمندانه تعبیر «اتحاد ملی» از سوی رهبر انقلاب در روز 19 بهمن مطرح میشود که خود این ادبیات رهبر انقلاب -که 22 بهمن را به عنوان مظهر اتحاد ملی نامگذاری کردند- نشان داد اولا نظام اسلامی اختلافات در روشها، در بیانها، در تعبیرها، در اقدام و عمل و حتی در تفکرات را به رسمیت میشناسد و ثانیا اعتراضات را هم به شکلهای مختلف قانونمندانه خود میشنود و در جای خود برای آن اقدام لازم را انجام خواهد داد. منتها همه بر سر اصول و بر سر آرمانها و منافع ملی اشتراک و بلکه اتحاد داریم. لذا در بزنگاهی مثل 22 بهمن یا امثالهم که پای منافع ملی، ارزشهای دینی و آرمانهای انقلابی وسط میآید، مردم متحد میشوند؛ مردمی که هیچ وقت قهر نبودهاند.
جواد آقایی