مستند بلند «غیرمسکونی» یکی از فیلمهای مستند حاضر در جشنواره فیلم فجر است که روز شنبه 15 بهمن ماه در خلال برگزاری این جشنواره به نمایش درآمد. مسعود زارعیان، مستندساز مشهدی کارگردان این فیلم است که توانسته بود در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت جایزه بهترین کارگردانی مستند بلند را از آن خود کند.
مسعود زارعیان: مستند غیرمسکونی روایت زندگی طلبهای بهنام احسان است که در مشهد فعالیت تبلیغی انجام میدهد. او کنار این فعالیت یک مأموریت مهم برای خودش تعریف کرده است و رسیدگی به زنان بدسرپرست یا بیسرپرست را انجام میدهد، مثلاً برای آنان شغل جور میکند؛ کمکشان میکند تا بتوانند فعالیتی انجام بدهند و درآمدی کسب کنند تا زندگیشان بهتر پیش برود. یک اتفاق، زندگی احسان را درگیر حواشی زیادی میکند. او در آستانه یک تصمیم سخت قرار میگیرد و برای حل این مشکل از بقیه مشورت میگیرد. در این مستند روایت این بخش از زندگی او را به نمایش گذاشتهایم.
ـ با احسان (شخصیت اصلی فیلم) از کی آشنا شدید؟
من سالها پیش درس حوزه در مدرسه حاج آقا موسوینژاد در مشهد میخواندم و احسان نیز در همانجا درس میخواند، مدتها بود که همدیگر را ندیده بودیم، در ابتدا قرار بود فقط درباره فعالیتهای احسان و بهویژه دفتر تسهیلگری فیلم بسازیم و سراغشان رفتیم، وقتی به آنجا وارد شدیم، آن خانم که مسئول بود، گفت "خوب است که با امام جماعت نیز مصاحبهای داشته باشید."، وقتی پیش امام جماعت رفتم دیدم که همان احسان خودمان است و همه خاطرات دوران تحصیل در حوزه برایمان زنده شد، دیدم کارهایش جذاب و متنوع است، پس شروع به ساخت فیلمی از کارهایش کردیم که البته در میانه راه مسیر فیلم کلاً عوض شد.
ـ بهنظر میرسد که سوژه خوبی پیدا کردید؟
بله. فکر میکنم شاید هر 5ـ6 سال یکبار باشد که یک مستندساز بتواند همه بخشهای روایی برای ساخت یک مستند خوب را کنار هم داشته باشد، مثلاً چنین اتفاقی پیشتر در مستند «در جستوجوی فریده» تکرار شده بود، کارگردان سوژه را بهموقع پیدا کرده بود، همراه با دوربینش سوژه را همراهی میکرد و همه اتفاقات را پوشش میداد، خوشبختانه این اتفاقات برای ما نیز تکرار شد.
ـ درباره فرم مستند توضیح بدهید، انگار سوژهها توجهی به دوربین ندارند!
هر دو نفر در جریان حضور دوربین هستند اما به آن نگاه نمیکنند، این اتفاق به این دلیل است که فیلمساز اعتماد سوژههایش را به خود جذب کرده است، قاعدتاً سوژهها در جریان هستند، اما این مستندساز است که باید با رفتار حرفهای خود کاری کند تا سوژهها از فضای عادی و روتین خود خارج نشوند.
ـ میخواهم یک سؤال چالشی از شما بپرسم؛ وقتی فیلم شما در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد، نقدهایی منتشر شد مبنی بر اینکه این اثر روایتی مستند ندارد و برآمده از بازیگری کاراکترهاست، نظر شما در این زمینه چیست؟
قبل از هر چیز باید بگویم فیلمهایی هستند که مرز مستند را مخدوش میکنند و طبیعتاً در گذر زمان چیزی از آنها باقی نمیماند، اما درباره فیلم خودم باید بگویم که اولاً مخاطب آزاد است هر طور دلش میخواهد از آن برداشت کند و این حق را به مخاطب میدهم که با دانش و تجربهاش آن را قضاوت کند، این حق طبیعی اوست،
با این حال، فکر میکنم که برداشت مذکور بهدلیل عدم اطلاعات دوستان است. من مستندسازی هستم که نزدیک به 15 سال با دوربینم زندگی کردهام؛ به همین دلیل اینقدر بلدم که چگونه با سوژهام تعامل کنم تا او را در موقعیت درست خودش قرار بدهم تا دخلی در واقعیت نداشته باشد و آن را مخدوش نکند.
باید این توضیح را بدهم که این سوژه را از سالها قبل میشناختم و در ابتدا برای ساخت مستندی درباره فعالیتهای او سراغش رفته بودم، اما در حین کار متوجه همان مشکلی که در فیلم میبینید شدم و آنجا بود که مسیر فیلمسازی را عوض کردیم، در نهایت همان خط را دنبال کردیم و براساس همان پیش رفتیم. من فکر میکنم این هنر مستندساز و برآمده از توان فیلمسازی اوست که بتواند احساسات مخاطبش را تحت تأثیر قرار بدهد، برای مثال در یکی از سکانسهای فیلم میبینید که شخصیتها با هم گفتوگو میکنند و حرفهای زیادی بینشان رد و بدل میشود، جایی وارد فضای احساسی میشوند و جایی دیگر منطقی صحبت میکنند.
من فکر میکنم نکته مهم این مستند این است که مستندساز در هر صحنه توانسته است در جای درست قرار بگیرد و از تصاویر دراختیارش بهدرستی استفاده کند. من حاضرم به هر کسی که ادعا میکند این فیلم فِیک است، بهاندازه پول یک مستند را بدهم تا آن سکانس دعوا و چاقو خوردن را دربیاورد!
از سویی دیگر باید اشاره کنم ما نزدیک 2.5 سال درگیر ضبط بودیم و اگر قرار بود بازیگری بگیریم، بالاخره لو میرفتیم.
علاوه بر این، شخصیت احسان یک شخصیت واقعی و قابل پیگیری است، بسیاری از مردم مشهد بهویژه آنهایی که در حاشیه زندگی میکنند، او را میشناسند، جایش معلوم است و مشخص است چهکاری انجام میدهد، بنابراین احسان بازیگر نیست؛ حال میگویید که آن خانم بازیگر است؟ مگر میشود یک بازیگر را در برابر فردی قرار داد که نابازیگر است و لو نرفت؟
ـ یعنی این فیلم حتی مستند بازسازی هم نیست؟
دقت داشته باشید وقتی من ادعای مشاهدهگری میکنم، نمیتوانم بازسازی کنم، مطمئن باشید که بازسازی هم جز با فیلمنامه و بازیگر خوب درنمیآید و لو میروید.
من اسم این کار را «ایجاد موقعیت» میگذارم.
ـ احسان این روزها مشغول به انجام چهکاری است؟
او ادامه فعالیتهایش را در جای دیگری دنبال میکند، البته در همان محدوده مکانی است ولی با مکان قبلی کمی فاصله دارد. او بهعنوان مُبلّغ وارد این منطقه شده است و رسیدگی به خانمهای بیسرپرست را بهعهده دارد، البته این اتفاق، بخشی از فعالیتهای اوست و کارهای دیگری نیز انجام میدهد.
ـ در فیلم بهنظر میرسید که او تصمیم گرفته است این فعالیت را برای همیشه کنار بگذارد، آیا هماکنون به این فعالیت ادامه میدهد؟
نه قرار شد که در آن محدوده و موقعیت زمانی به این کار ادامه ندهد. او بههرحال مبلّغ است و نمیتواند از این کار دست بکشد. مشهد بیشترین حاشیه شهری را دارد و همین موضوع چالشهایی را برای زنان بدسرپرست یا بیسرپرست ایجاد کرده است. این فرد با ایده پیشروانهای که دارد بهجای اینکه بسته معیشتی به آنان بدهد، بهشان شغل میدهد تا بتوانند خودشان خرج زندگیشان را دربیاورند،
علاوه بر این با برگزاری آن مسابقه فوتبال که دیدید تلاش میکند به بچهها هویت بدهد و آنها را از معضلاتی که در حاشیه وجود دارد نجات بدهد.
بگذارید یک مثال برای شما بزنم؛ در صحنهای که مربوط به مسابقات فوتبال بود، شما هم احسان و هم آن بازیکن معروف فوتبالیست را میبینید، تفاوت بین رفتارهای این دو کاملاً مشهود است، احسان پیش بچههاست و تلاش میکند فضای بهتری برایشان رقم بزند، اما آن بازیکن معروف با 5ـ6 بادیگارد آمده است و حتی حاضر نشد که یک عکس دستهجمعی بگیرد، فکر میکنم که نقطه قوت فیلم ما همین باشد، اینکه یک روحانی چگونه از کار اصلی خودش میزند و به بقیه بهویژه نوجوانان کمک میکند.