«اولین تجربه سریالسازی برادران محمودی برای شبکه نمایش خانگی بیتردید یکی از شاخصترین محصولات این حوزه تازه پا در کشور ماست. « پوست شیر » چه به لحاظ قواعد قصهگویی و چه در ساختار بصری از آن دسته محصولاتی است سطح هوش و سلیقه مخاطب خود را دست کم نمیگیرد و در تلاشی قابل ستایش می کوشد در بازار مکاره فیلم ها و سریال های هموطن که یا دست به دامن شوخی های مبتذل تاریخ گذشته می شوند و یا در قواعد اولیه خود دچار نقصان هستند، محصولی استاندارد برای مخاطب عام ارائه دهد.
فیلمنامه:
مهمترین ویژگی فیلمنامه «پوست شیر» در قیاس با دیگر رقبایش نحوه قصهگویی آن است. فیلمنامه برخلاف سنت اغلب سریال های ایرانی در یک موقعیت نمایشی درجا نمی زند و حالتی پیش برنده و طولی دارد. در همان قسمت نخست (پایلوت) شخصیتهای مرکزی درام را معرفی میکند. حادثه محرک را بنا میکند و مسئله داستان را مطرح میکند و در ادامه با استفاده از ویژگیهای ژانر معمایی به صورت قطرهچکانی گرهافکنی و گرهگشایی در تنه اصلی درام را ایجاد می کند؛ گرههایی که اغلب سادهانگارانه نیستند و در جهت شاه پیرنگ اصلی فیلمنامه حاوی کارکرد دراماتیک هستند و به سبک سریالهای غربی یک پیرنگ فرعی که به روابط خارج از هسته درام میپردازد و قرار است موتور حسی درام را تقویت کند و به موازات آن پیش برند.
از ویژگیهای مثبت سریال «پوست شیر» که تقریبا در هیچکدام از سریالهای ایرانی مشاهده نمی کنیم نحوه پایان بندی هر قسمت است. در کتاب «ترسیم فیلمنامه سریال های تلویزیونی» نوشته دنیل پی کلویسی به این نکته کلیدی اشاره می شود که برای داشتن یک سریال با مخاطب انبوه باید تمرکز ویژهای روی پایانبندی هر قسمت داشت و این نکته بسیار حائز اهمیت است که هر قسمت در نقطهای به اتمام برسد که ذهن مخاطب برای دیدن و پیگیری داستان دارای عطش باشد.
از دیگر ویژگیهای فیلمنامه «پوست شیر» خلق شخصیتهای مرکزی با رنگآمیزی دیدنی برای مخاطب ایرانیست که از جمله آنها می توان به شخصیت نعیم مولایی (هادی حجازی فر)، محب مشکات (شهاب حسینی) و مژگان (ژیلا شاهی) اشاره کرد که ضمن رعایت مختصات ژانری توامان بسیار ایرانی هستند و پیچشهای جذابی به واسطه حضور آنها در طول درام طراحی شده است.
اما بزرگترین ایراد فیلمنامه «پوست شیر» به ظن نگارنده در دو عنصر بنیادین نهفته است؛ نخست آنکه برخی از کارکترهای فرعی در طول درام به اندازه شخصیتهای مرکزی عمق پیدا نمی کنند و در حد تیپ باقی میمانند برای مثال شخصیت بهزاد صحرایی ( بابک کریمی)، لیلا (پانته آ بهرام) و صدرا (مهرداد صدیقیان) به طوری که نمیدانیم انگیزه دراماتیک آنها برای انجام برخی واکنشها چیست و حتی در پارهای از موارد نمیدانیم علت وجودی چنین شخصیتی در این درام معمایی در چه چیزی نهفته است و اگر آنها را حذف کنیم چه اتفاقی رخ می دهد و زمانی ماجرا تشدید میشود که برای ایفای این نقشها از بازیگران سرشناس استفاده شده که تاکید بر لزوم چنین شخصیتی در درام را بالاتر میبرد. دومین اشکال حل برخی از معماها به ویژه در فصل دوم توسط شخصیت محب مشکات است که در تراز دیگر گرهگشاییهای این فیلمنامه نیست به طور مثال نحوه پی بردن به اینکه گردن بند شخصیت صمد در آن چمن زار ریخته، نحوه پیدا کردن دو حرف جا مانده از گردن بند صمد که در دستان یک پسر بچه و به صورت کاملا تصادفی رخ میدهد و یا نحوه یافتن اینکه مسدود کردن جاده اصلی در شب حادثه یک خرابکاری بوده، شاید وجود چنین ایراداتی به ظن عدهای ناچیز به شمار میآید اما باید گفت این موارد گره گشایی های پرده سوم فیلمنامه است و نباید به صورت سر دستی و تصادفی برگزار شود، به قول بیلی وایلدر یک فیلمنامه را میتوان با تصادف شروع کرد اما قطعا نمیتوان با تصادف آن را به پایان برد! و دوم آنکه وقتی ما با سریالی در چنین قامتی رو به رو هستیم که انتظارات ما را در فصل اول به شدت بالا برده روی دادن چنین اتفاقاتی قابل چشم پوشی نیست.
کارگردانی:
اجرای سریال «پوست شیر» در قامت یک محصول از سینما و صنعت سریال سازی ایران اجرای قابل قبول و استانداردی به شمار می آید. بازی ها یک دست و قابل قبول هستند و حتی چهره های گم نام و عموما جوان هم از یک استاندارد در اجرای نقش ها برخوردار هستند. فیلمبرداری مرتضی غفوری از اندازههای یک سریال بسیار فراتر است و در کنار دیگر همکاری او با برادران محمودی که به فیلم سینمایی «چند مترمکعب عشق» بازمیگردد، یکی از فرازهای کارنامه او به شمار می آید به ویژه در سکانس های شب و داخلی به لحاظ نورپردازی و بازی با سایه ها قاب های چشم نوازی را خلق می کند ( برای مثال نورپردازی اتاق نعیم مولایی در مسافرخانه و ایده جذاب استفاده بصری از نئون های بیرون پنجره)، از دیگر ویژگیهای بارز سریال پوست شیر تدوین سارا آهنی است، اگر چه حفظ ریتم و انسجام داستانی برخلاف دیدگاه عامیانه در درجه اول محصول فیلمنامه است نه تدوین ولی وظیفه ویرایش و توامان نگهبانی از این مهم بر عهده تدوینگر است و بی راه نیست که بگویم: تدوین یک اثر بازآفرینی مجدد یک فیلمنامه است. سارا آهنی با شناخت درست از الگوی ژانری این سریال و تمپوی درون سکانسی ریتم بسیار درستی را به اجرا در آورده است به گونه ای که سریال در هیچ کدام از قسمت هایش از نفس نمی افتد و با ضرب آهنگ درستی به پیش می رود.
در پایان باید به طراحی صحنه مهدی موسوی و فضاهای که خلق کرده است هم اشاره کرد. موسوی پیش تر در «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی تسلطتش را در خلق فضاهای با عنصر روزمرگی های ایرانی به خوبی نشان داده بود، اینکه طراحی هایش در دام دکورهای به رخ کشاننده که برخی از هم نسلان صنفی اش مرتکب آن می شوند نمی افتد، برای مثال طراحی خانه رضا پروانه (علیرضا کمالی) و مژگان (ژیلا شاهی) یا محل زندگی نعیم از جمله فرازهای طراحی او در «پوست شیر» به شمار می آید.
در پایان باید گفت و نوشت که سریال (پوست شیر) با تمام ایرادها و نقدهایی که به آن وارد است اما بی تردید یک سر و گردن بالاتر از دیگر رقبایش می ایستد و شیوه قصهگویی و اجرای آن را می توان یک معیار در سریال سازی ایرانی قلمداد کرد، سریالی که ضمن رعایت تمام مولفه های موردپسند مخاطب ایرانی ولی به او باج نمی دهد و چه افسوس که پخش و توزیع چنین محصولی با این روزهای غم بار مصادف شده که امکان تبلیغ و توصیه آن را محدود می نماید.»
سریال «پوست شیر» به کارگردانی جمشید محمودی و تهیهکنندگی نوید محمود محصول فیلمنت هماکنون در حال پخش سری دوم خود در شبکه نمایش خانگی است.