اغتشاشات اخیر و ترورهای ناجوانمردانه که موجب کشتهشدن برخی از هموطنان با هدف کشتهسازی و شهادت جمعی از نیروهای مدافع امنیت شد، از جانب بهاصطلاح ایرانیانی هدایت و شانتاژ رسانهای میشد که خارج از کشور اقامت دارند. ترس غربیها از کمبود انرژی و بحرانهای پیشرو سبب شد تا بسیاری از ایرانیان مهاجر به آن کشورها توسط سردمداران مثلا مدافع حقوق بشر تهدید به اخراج و یا برخورداری از امکانات حداقلی بشوند و با حرکتسازی برخی دیگر از مزدوران وطنفروش این قائلهها در ایران شکل بگیرد. برای درک بهتر مطلب با محمدپارسا نجفی، کارشناس مسائل سیاسی و خاورمیانه به گفتوگو نشستیم که در این مطلب به آن میپردازیم.
محمدپارسا نجفی در این باره گفت:ایرانیان خارج از کشور را باید به چند دسته تقسیم کرد، برخی از آنها وضعیت کاملا مشخصی دارند مثل بهاییها که در شهرهای اشغالی و الزاما شهر حیفا مرکز بیتالعدل ساکن هستند و عدهای دیگر از وهابیهایی هستند که با هزینه سعودی فعالیت میکنند و معمولا به استانهای مرزی کشور مربوط میشوند. تعدادی را گروهکهایی تشکیل میدهند که اوایل انقلاب از ایران فرار کرده و بیشتر رویکردهای چپی داشتند ولی مجموع اینها درصد بسیار بسیار ناچیزی را شامل میشوند. گروه چهارم، ایرانیهایی هستند که به خاطر شرایط سخت دوران جنگ تحمیلی از ایران رفتند، اینها به خاطر مسائل اقتصادی و یا مسئله حجاب از ایران خارج شدند که به آنها قشر خاکستری میگوییم.
وی افزود: فعالان سیاسی که اکثرا هم در داخل نظام فعالیت داشتند، گروه پنجم این دسته بندی را شکل میدهند، از نماینده مجلس گرفته تا خبرنگار رسانههای دولتی همچون خبرگزاریهای مطرح وابسته به نهادها تا رسانه ملی. این افراد به صورت اشخاص حرفهای تاثیرگذار در خارج کشور جذب سازمانهای غربی یا مجموعههایی مثل رسانههای معاند و فراملی فارسیزبان شدند. طبیعتا با توجه به حمایتهای مالی و بودجهای که از طرف آمریکا (کارتلها و مجموعههای داخل آمریکا) و عربستان سعودی میشوند، توانستهاند میزان تاثیرگذاری بالایی را داشته باشند. گروهی دیگر هم هستند که مربوط به اقلیتهای مذهبی و دینی است، اینها هم محدود هستند. بخش آخر هم مربوط به سرمایهدارانی ایرانی خارج از کشور هستند.
این کارشناس سیاسی با بیان اینکه از مجموع همه گروههای ذکر شده، سه بخش قابل تأمل و بررسی است، اضافه کرد: یک بخش اصلی سرمایهداران ایرانی مقیم آمریکا، اروپا و کانادا، گروه دوم همان قشر خاکستری هستند که بیشتر به فعالیتهای ضدایرانی و ضد اسلام ضریب میدهند و بخش سوم هم فعالان رسانهای و سیاسی همچون مصی علینژاد یا حقیقتجو و... هستند که با سازوکارهای موجود در داخل ایران و ابعاد داخل کشور آشنا هستند. بررسی این سه طیف دارای اهمیت راهبری است و مابقی بخشها از نظر من لزوما در درجه اولیه قرار ندارد. اینکه رژیم صهیونیستی دارای لشکر سایبری و یگان ۸۲۰۰ است یا در عربستان سعودی، بن سلمان مجموعه مرکز اعتدال ریاض را که دارای لشکر سایبری است را ایجاد کرده و یا لشکر سایبری منافقین مستقر در تیرانای آلبانی، از نظر بنده دارای اهمیت در درجه ابتدایی نیست و آنقدر نمیتوانند تاثیرگذار باشند.
نجفی با تاکید بر اینکه سه طیف مطرح شده را باید به عنوان بخشهای راهبردی تاثیرگذار اول از همه مورد توجه قرار بدهیم، اظهار داشت: بخش اول یعنی سرمایهداران ایرانی با توجه به ارتباط کاملا موثر در داخل ایران و داشتن تمکن مالی بسیار گسترده و ارتباط با صرافیهای داخل کشور میتوانند برای اهدف خودشان تامین مالی بکنند و حتی رفتو آمد آزاد داشته باشند. به عبارتی این گروه آمریکاییهایی هستند که هم گذرنامه آمریکایی و ایرانی دارند و هم تابعیت آمریکایی. اینها دشمنان قسمخورده انقلاب اسلامی هستند و بیشتر فشارها و درخواستها برای تحریم ایران از طریق تاثیر همین افراد است. چرا که با حضور در ایران، ابعاد و تاثیر فشارها و تحریمها را بررسی و انتقال میدهند. خطرناکترین جاسوسانی که مانند گرگهایی در لباس میش ظاهر میشوند را میتوان به این گروه اطلاق کرد. سالیانی است که این گروه در تاروپود اقتصاد، صنعت، فرهنگ و جامعه ایرانی و حتی نهادهای نظام جمهوری اسلامی ایران به راحتی نفوذ کرده و جالبتر اینکه از ابزارهای قانونی هم به راحتی برای تحقق اهدافشان استفاده میکنند.
وی با اشاره به قشر خاکستری به عنوان گروه دوم نیازمند بررسی، گفت: این طیف شامل ایرانیان مهاجری است که یا فرار و مهاجرت کردهاند و یا پناهنده شدهاند که طبیعتا خواستار ادامه داشتن نظام جمهوری اسلامی ایران و آرمانهای انقلاب اسلامی نیستند. اینها نه مانند طیف اول سرمایه دار هستند و نه به مثابه طیف سوم، بلکه جمعیت بسیاری زیادی دارند و میتوانند به عنوان سیاهیلشکر قرار بگیرند. این افراد عمدتا در سالهای اخیر با کاهش بودجههای حمایتی دولتهای اروپایی و آمریکای شمالی دچار مشکلات عدیدهای شدهاند. چرا که هم ضریب هوشی پایینتری برای فعالیتهای آکادمیک و فنی دارند و هم از تمکن مالی کمتر و قدرت فعالیت پایینتری برخوردار هستند و طبیعتا از ایران مانده و از غرب درمانده محسوب میشوند.
محمدپارسا نجفی قسمت سوم را به افرادی اختصاص میدهد که دارای مهارتهای سیاسی و رسانهای هستند و به عنوان کنشگر یا فعال مطرح هستند.
کارشناس سیاست خارجی تصریح کرد: افراد حاضر در دسته بندی سوم، تعدادشان بسیار اندک و خیلی کمتر از دو بخش دیگر هستند، اما به دلیل اینکه کاملا مسلط به فعالیتهای سیاسی و رسانهای و یا به دلیل سالها حضور در ایران و بدنه جامعه و سیاست دارای تاثیرگذاری و شناخت کامل از حال و هوای ایران هستند که به عنوان یک متخصص فعالیتهای آشوبگرانه از آنها میتوان نام برد. طبیعتا بودجه این گروه را هم دولتها، سرمایهداران و هم NGOها تامین میکنند و قطعا اگر به اینها بودجهای نرسد اینها با تخصص خودشان فینفسه کاری نمیتوانند انجام بدهند. پیوندی میان اینها با طیف سرمایهداری و قشر خاکستری پرجمعیت مجموعهای ایجاد میشود بر علیه نظام جمهوری اسلامی که وهابیهای سعودی، بهاییهای رژیم صهیونیستی و البته منافقین به عنوان بازوهای رادیکال مطرح میشوند. البته به این نکته باید توجه داشت که بهاییها در داخل ایران هم حضوری فعال در سیاست، اقتصاد، رسانه و حتی پزشکی و درمانی دارند.
وی در پایان با بیان اینکه تمامی این گروهها درصدد هستند تا جمهوری اسلامی ایران را به مانند شوروی سابق به حالت استحاله و فروپاشی دربیاورند، گفت: الزاما هر فعالیتی که از طرف اینها انجام میشود نباید به یک آشوب طولانی کاملا محسوس ختم شود، بلکه هدف زمینهسازی است که محصول آن منجرشدن اتفاقات آشوب در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. خط دادن به آمریکا و همپیمانان اروپاییاش در مسائل اقتصادی، صنعتی و دفاعی برای ضربه دقیقتر به ایران اسلامی از جمله اهداف این گروهها است. در مجموع این سه طیف سرمایهدار، قشر خاکستری و کنشگران سیاسی بزرگترین ضربهشان اینست که مانع از شنیدن اعتراضات به حق و مسالمتآمیز در زمینههای اقتصادی و سیاسی میشوند.