1- دیروز خبری به نقل از «دیلیمیل» منتشر شد که جامعه انگلیس را، هم ترساند، هم نگران کرد و هم خشمگین. خبر این بود:
«اواب ایشاک» کودک دو ساله بر اثر آلوده شدن با کپک قارچی حاصل از رطوبت در دیوارهای خانهاش، از دنیا رفت. دیلیمیل سپس با «شرمآور» خواندن این رویداد برای دولت انگلیس، گزارش خود را اینگونه تمام کرد: «برخی از مردم بهدلیل گران شدن قیمت انرژی قادر به گرم کردن خانههای رطوبتزده خود نیستند... این مسئله چالشی بزرگ برای سیستم مسکن انگلستان به وجود آورده است. پزشکی قانونی در این خصوص اعلام کرده در معرض کپک بودن، در خانهای قدیمی باعث مرگ این کودک شده و دولت باید فکری به حال ساختمانهای قدیمی و نمور کند و...»
3 هزارو 136 کیلومتر آن طرف تر، یعنی در اوکراین نیز خبر دیگری منتشر شد که بیارتباط با آنچه در انگلیس و برای «ایشاک» دو ساله اتفاق افتاد نبود: مردم اوکراین برای نجات جان خود از سرما، باید چند ماهی کشور را ترک کنند. این، اظهارات رئیس شرکت «دتک»، یکی از بزرگترین هلدینگهای انرژی اوکراین بود که به مردم کشورش میگوید برای یک دوره سه الی چهار ماهه هم که شده «باید» از کشور خارج شوند چون بحران انرژی و موضوع « زمستان سخت »، جدی است. برویم به یک هزار و 743 کیلومتر آن طرفتر از اوکراین، یعنی به آلمان. دولتمردان صنعتیترین و ثروتمندترین کشور عضو اتحادیه اروپا هم یک روز قبلتر از رئیس این شرکت اوکراینی به مردم کشورشان گفته بودند، آماده رویارویی با قطعیهای مکرر برق باشند چرا که در طول زمستان احتمالا با روزی سه الی چهار ساعت قطعی برق مواجه خواهند بود. دیروز نیز به مردم این کشور گفته شد، تا میتوانند غذاهای کنسروی ذخیره کنند.
شاید برای عدهای باور چنین خبرهایی سخت باشد. برای درک این واقعیتها کافی است بدانیم، هزینه انرژی (برق و گاز) در برخی از این کشورهای اروپایی تا 500 درصد رشد داشته است. با توجه به عدم افزایش متناسب حقوق و دستمزدها با تورم، بهویژه در حوزه انرژی و مواد غذایی، تحمل چنین وضعی برای بسیاری از اروپاییها واقعا سخت است. آنقدر سخت که چندی پیش یورونیوز نیز گزارش عجیبی در همین رابطه منتشر کرد. طبق گزارش این شبکه تلویزیونیِ اتحادیه اروپا، بسیاری از مردم در این قاره ترجیح دادهاند، برای فرار از «زمستان سخت» به کشورهای گرمسیر این قاره مثل اسپانیا مهاجرت کنند. یعنی همان راهکاری که رئیس شرکت «دتک» اوکراین به مردم توصیه کرده است. آنها میگویند محاسبه کردهاند که اگر زمستان را به کشور دیگری که زمستان خیلی سردی ندارند مهاجرت کنند، هزینه کمتری برایشان خواهد داشت تا این که بمانند و قبوض برقهای نجومی را پرداخت کنند. این تازه، آن بخش از جامعه اروپاست که، توان و هزینه سفر به یک کشور خارجی را دارد!
تمام این اتفاقات و اخبار در حالی رخ میدهند و منتشر میشوند که هنوز، زمستان از راه نرسیده و یک ماه تا آن باقی مانده است. زمستانی که بزرگترین و معتبرترین چهرهها و مؤسسات علمی و سیاسی آن را «سخت» توصیف کردهاند، آنقدر سخت که رهبران برخی از این کشورها کارشان به دزدی نفتِ کشورهای فقیر و جنگزدهای مثل یمن و سوریه افتاده است. آنها حتی تحریمهای کشورهایی را که خود تحریمشان کردهاند دور میزنند و با التماس از آنها نفت و گاز گدایی میکنند. (بهعنوان یک مثال رجوع شود به اخبار سفر هیئتهای آمریکایی و اروپایی به ونزوئلا و یا ساقط کردن «خوان گویادو»، رهبر کودتاچیانی که خودشان او را رهبر این کشور کرده بودند تا شاید دل نیکلاس مادورو را که تا همین چند ماه پیش دنبال سرنگونی و ترورش بودند، به دست آورند)
2- چنین شرایط سختی(که تنها به گوشه کوچکی از آن اشاره شد) طی همین دویست و اندی روز، تغییرات محسوسی را در جوامع اروپایی به وجود آورده که پیش از این طی یادداشت مبسوطی تحت عنوان «تغییر سبک زندگی طی فقط 200 روز» این تغییرات را بررسی کردیم. نوشتیم، وقتی شرایط در یک حوزه خاص (اینجا اقتصادی) در یک جامعه بهطور ناگهانی تغییر کرده و «سخت» میشود، و سرعت این تغییرات سوء، آنقدر زیاد است که مردم و حتی ساختار سیاسی نمیتواند خود را با آن همراه و هماهنگ کنند، خروجی این وضع میشود، اختلالات اجتماعی و سیاسی همانچه امروز در اروپا میبینیم. اعتصابهای طولانی، تظاهرات، شورش، افزایش خشونتهای نژادپرستانه، قدرت گرفتن جریانهای سیاسی پوپولیست و ناسیونالیستهای افراطی و از آنسو سقوط دولتها، روی کار آمدن فاشیستها (در ایتالیا) و حتی تغییر سبک زندگی مردم. به بیانی جامعهشناختیتر، ایجاد تغییرات سریع و شدید در «ساختار»هایی که به مرور و طی چندین دهه قوام و دوام یافته و به اصطلاح «جا» افتادهاند، میتواند در «کارکرد» آن ساختار هم ایجاد اختلال کند. و هرچه به زمستانی که در برخی از این کشورهای اروپایی تا منهای 30 درجه میرسد نزدیک میشویم، این اختلالات بیشتر و جدیتر خواهد شد. مگر این که در این بین اتفاق تازهای رخ دهد و مثلا یکی از طرفهای جنگ «پرچم سفید» را بالا ببرد و...
3- تا اینجا درباره دو موضوع «زمستان سخت» و« اختلالات قبل از آمدن این زمستان سخت» در جامعه اروپا نوشتیم و با استناد به گزارشهای رسمی رسانههای غرب پیشبینی کردیم، اگر هیچ یک از طرفین جنگ کوتاه نیاید، هرچه به زمستان نزدیکتر شویم، این اختلالات سیاسی و اجتماعی شدیدتر هم خواهد شد.
در ادامه میخواهیم به یک بیماری و اختلال «روانشناختی» هم بپردازیم که حاصل از وضعیت حاکم بر اروپاست اما در ایران خودمان و در برخی چهرههای سیاسی و رسانهای بروز یافته است! به عبارتی بحران آنجا در اروپا و در فاصله چندهزار کیلومتری ایران رخ داده اما اختلالات روانشناختی حاصل از این بحران در برخی جریانهای سیاسی ایران بروز کرده است! چگونه؟ بخوانید:
حتما شما هم شنیدهاید که در روانشناسی، از سندروم و عارضهای نام میبرند به نام «سندروم استکهلم». در تعریف سندروم میگویند، «نشانههایی که حاکی از اختلال خاصی است.» یا «مجموعهای از خصوصیات قابل تشخیص بالینی است که...» گفته میشود عارضه استکهلم اصطلاحی است که پس از سرقت از بانکی در استکهلمِ سوئد، توسط روانشناسی به نام نیل بیِروت (Nils Bejerot) مورد استفاده قرار گرفت. او از آغاز تا پایان گروگانگیری به پلیس مشاوره میداد و به بانک رفتوآمد داشت. طی این گروگانگیری چهار کارمند (سه زن و یک مرد) به مدت ۶ روز (از تاریخ ۲۳ تا ۲۸ اوت ۱۹۷۳) به گروگان گرفته شدند. طی این شش روز اما قربانیان نوعی وابستگی عاطفی به گروگانگیرها پیدا کرده بودند؛ تا جایی که از همکاری با پلیس
سر باز میزدند و حتی پس از آزادی از این مصیبت ششروزه، در دفاع از گروگانگیران برآمدند. به عبارتی، این سندروم عارضه، اختلال و بیماری است که، در «قربانی» نسبت به کسی که او را قربانی کرده به وجود میآید طوری که باعث میشود، به دفاع از کسانی بپردازد که علیه خودش وارد شده و به او ضربه و خسارت زدهاند!
اینجا و در ایران خودمان، یک جریان سیاسی فعال است که، همین حس و اختلال و بیماری را در مواجهه با غرب دارد. مثلا غرب اقتصاد و معیشت و امنیت ایران را که به گروگان میگیرد، اما آنها سمت گروگانگیر غَش میکنند! بنا بهدلایل احتمالا تاریخی و صد البته شخصیتی و روانشناختی، علاقه عجیبی به غرب دارند و تحت هر شرایطی- تاکید میشود- هر شرایطی قطب نمایشان غرب را نشان میدهد. این اختلال گاهی آنقدر شدید میشود که، بازنشر اخبار و موضعگیریهای مقامات رسمی غرب درباره بحران اقتصادی و اجتماعی حاصل از جنگ اوکراین را هم که میبینند، خشمگین میشوند. وقتی مقامات رسمی اروپا میگویند «زمستان سخت در پیش است» آنها عصبانی میشوند و میگویند زمستان سخت در انتظار ایران است نه اروپا! باور نمیکنید، همین جمله را در موتورهای جستوجوگر وارد کرده و دکمه اینتر را بزنید! یا وقتی غرب زیر تعهداتش در مقابل کشورمان میزند و مردم را تحریم میکند، این جریان باز هم جانب غرب را میگیرد و میگوید تقصیر ایران بود که آنها زیر تعهداتشان زدند! میگویید نه؟ امروز بازتاب همین یادداشت را در رسانههایشان ببینید، البته کاملا تحریف شده!
جعفر بلوری