درکنار واژههای متداول روابط بینالملل، از انواع موازنهها تا جنگ و صلح، مفهوم «بازدارندگی» از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است؛ مفهومی که درطول سالهای گذشته با افزایش قدرت کشورها بیشتر رواج پیدا کرده است.
بازدارندگی بهعنوان رویکرد روانی و ذهنی مثبت در برابر سلاح هستهای قرار میگیرد که بار روانی منفی به ذهن متبادر میسازد. البته باید توجه داشت که هرچند این مفهوم از لحاظ نظری مولود بعد از جنگ جهانی دوم است اما درطول تاریخ هم جریان داشته و برقرار بوده است.
مفهوم «بازدارندگی» از منظر نظریه
ویرانیهای جنگجهانی اول باعث گرایش به آرمانگرایی شد و نهادهایی مثل «جامعه ملل» برای همین امر بهوجود آمد اما سرخوشی از تشکیل نهادهای بینالمللی دیری نپایید و سرخوردگی ناشی از جنگ جهانی دوم را درپی داشت. خسارات سنگین جنگجهانی دوم ایده واقعگرایی را تقویت کرد که براساس آن امکان بقا در گرو قدرتمند بودن است.
برخلاف ایدهآلیستها که معتقدند با تنظیم معاهدات بینالمللی و تشویق انسانها و نظامهای سیاسی با اندرزهای اخلاقی میتوان صلح و آرامش را در جهان حاکم کرد، رئالیستها بر این باورند که رهیافت ایدهآلیستی، ذهنی و آرمانی است و با واقعیات جهان مادی منطبق نیست. بنابراین هیچگاه نمیتواند جامعه عمل بپوشد، بلکه برای رسیدن به صلح باید طبع زیادهخواه انسان و قدرتطلبی صاحبان قدرت را مدنظر داشت.
براین اساس هنگامی میتوان به صلح جهانی اندیشید که همه توان دفاع از خود را داشته باشند. در این وضعیت است که کسی جرأت نمیکند حریم دیگری را مورد تجاوز قرار دهد، زیرا از ضربه متقابل او بیم خواهد داشت. بنابراین از بعد نظری، ریشه و سرمنشأ نظریه بازدارندگی در مکتب فکری رئالیسم (واقعگرایی) است..
همچنین بازدارندگی یکی از موضوعات روابط بینالملل است که در حوزههای استراتژی و دیپلماسی کاربرد دارد. بازدارندگی را فرهنگ سیاسی آکسفورد اینچنین تعریف میکند: «سیاست مبتنیبر تلاش برای کنترل رفتار بازیگران دیگر با استفاده از تهدید.» بنابراین بازدارندگی عبارت است از اقدام یا مجموعهای از اقدامات که برای پیشیجستن و پیشدستی از اقدامات خصمانه دشمن صورت میگیرد.
تا قبل از جنگجهانی دوم در متون مربوط به روابط بینالملل و نظریههای استراتژیکی، اصطلاح بازدارندگی به چشم نمیخورد. این نظریه بعد از آن جنگ و بهعنوان همزادی با ظهور سلاحهای هستهای پدیدار شد. اکثر اندیشمندان معتقدند که ظهور سلاحهای هستهای در جهان دوقطبی عاملی برای حفظ صلح و ثبات بود زیرا وجود سلاحهای مخرب نوعی ترس از استفاده آنها را بههمراه داشت و درواقع ابرقدرتها بیشتر تمایل داشتند با نشان دادن قدرت خود دیگری را از یک حمله اتمی باز دارند.
بحران کوبا، نمونه موفق اجرای بازدارندگی
در ۱۶ اکتبر سال ۱۹۶۲ میلادی به «جان اف کندی» رئیس جمهور وقت آمریکا تصاویر نظارتی از آنچه که آن را «اسناد قطعی و واضح» از ساخت تأسیسات موشکهای اتمی میان برد توسط جماهیر شوروی در کوبا واقع در ۹۰ مایلی سواحل فلوریدا مینامیدند، نشان داده شد. کندی در مذاکرات با مقامات ارشد ۲ پیشنهاد مطرح کرد: یک حمله نظامی یا یک محاصره دریایی.
روز هفتم این بحران، کندی اعمال یک «قرنطینه» دریایی را اعلام کرد و تصمیم گرفت که از واژه «محاصره» که ممکن است به عنوان یک اقدام جنگی تلقی شود، اجتناب کند. محاصرهها از تمامی تجارتها و سفرها جلوگیری میکنند در حالی که قرنطینه تنها تجهیزات نظامی تهاجمی را ممنوع میکند.
این اقدام چند ساعت پس از دیدارهای دشوار میان کندی و مقامات امنیتی آمریکا که بسیاری از آنها خواستار اقدامات تهاجمیتر بودند، رخ داد. با این حال به دنبال این قرنطینه، کاسترو ارتش کوبا را بسیج کرد و موشکهای جماهیر شوروی در حالت آماده شلیک قرار گرفتند و کشتیهایشان خیلی زود در خط قرنطینه بودند.
در همین حال، نیروهای ارتش آمریکا در سطح دوم آمادگی دفاعی قرار گرفتند که بالاترین سطح در تاریخ آمریکا است و تنها یک پله با سطح یک آمادگی دفاعی به معنای آغاز جنگ اتمی فاصله داشت.
تا روز یازدهم مذاکرات تلفنی میان «رابرت کندی» مشاور رئیس جمهور آمریکا و «آناتولی دوبرینین» سفیر جماهیر شوروی آغاز نشده بود. در نهایت این گفتوگوها آغاز شد و به توافق علنی که از آمریکا میخواست تعهد دهد که به کوبا حمله نمیکند و در مقابل مسکو نیز سایتهای اتمی را برمیچیند، منجر شد. با این حال، مذاکرهکنندگان به یک توافق خصوصی نیز دست یافتند مبنی بر اینکه آمریکا موشکهایش از ترکیه خارج کند.
این بحرن ۲۸ اکتبر پایان یافت، هنگامی که «نیکیتا خروشچف» رهبر وقت جماهیر شوروی امحای تأسیسات موشکی این کشور در کوبا را اعلام کرد در حالی که توافق در مورد موشکهای ترکیه را به صورت یک راز نگه داشت. این راهحل اجازه داد که هردو طرف وجهه خود را حفظ کنند و تیزهوشی دیپلماتیک ماهرانه کندی و خروشف را نیز نشان داد؛ از آن نوع دیپلماسیهایی که کارشناسان نگران فقدان آن در تنشهای اتمی روزافزون کنونی میان روسیه و آمریکا هستند.
آیا فرمول بازدارندگی در کوبا برای بحران اوکراین جواب میدهد؟
از زمان وقوع بحران کوبا تا به امروز ۶ دهه میگذرد و در این مدت بسیاری از معادلات دستخوش تغییر و تحول شدهاند. اندازه و ماهیت زرادخانههای امروزی با ۶۰ سال پیش بسیار متفاوت است؛ زمانی که آمریکا ۳۵۰۰ کلاهک هستهای داشت و جماهیر شوروی از حدود ۵۰۰ کلاهک هستهای برخوردار بود. امروزه روسیه با بیش از ۶۰۰۰ کلاهک هستهای در جایگاه نخست ایستاده و آمریکا با حدود ۵۵۰۰ کلاهک هستهای دوم است.
افزون بر آن، بحران موشکی کوبا عمدتاً مربوط به سلاحهای هستهای «استراتژیک»» بود؛ بزرگترین در نوع خود که برای از بین بردن شهرهای دشمن که دور از میدان جنگ است، طراحی شده بود. مساله در اوکراین عمدتاً حول محور «غیراستراتژیک» یا «تاکتیکی» میچرخد. اینها دارای بُرد کوتاهتر و قدرت انفجاری کمتر هستند.
در ارتباط با قدرت تخریب سلاحهای هستهای تاکتیکی، «بن باری» از مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک که یک اندیشکده بریتانیایی است، معتقد است که برای خنثی کردن یا زمینگیر کردن یک تیپ اوکراینی (تقریباً ۳ تا ۵ هزار سرباز)، حتی اگر برای یک حمله متمرکز شده باشد به چهار سلاح تاکتیکی نیاز است.
با این حال، به شکل مخربتری، روسیه ممکن است حمله به یک شهر اوکراینی را انتخاب تا آنها را مجبور به تسلیم کند. اما این احتمال، مداخله مستقیم ناتو و نابودی ارتش روسیه را افزایش میدهد. حمله اتمی به ناتو یک پیشنهاد بالقوه انتحاری خواهد بود، با توجه به اینکه سه عضو آن - آمریکا، بریتانیا و فرانسه - سلاحهای هستهای خاص خود را دارند.
پایگاه تحلیلی «۱۹۴۵» به تازگی در گزارشی نوشته است: حتی اگر معجزه شده و روسیه موفق شود زیرساختهای هستهای آمریکا را نابود کند، باز هم از این حمله جان سالم به در نمیبرد. ناوگان زیردریایی مجهز به تسلیحات اتمی آمریکا همچنان میتواند در عرض ۵ تا ۱۵ دقیقه به این حمله پاسخ متقابل دهد.
این گزارش با استناد با اظهارات گوترش افزود: «دوران باج خواهی هستهای باید پایان پیدا کند. این باور که هر کشوری میتواند به جنگ هستهای وارد شده و پیروز شود، نادرست است. هر گونه استفاده از سلاح هستهای یک آرماگدون بشردوستانه را تحریک کند. بنابراین ما باید از این باور عقب نشینی کنیم.»
فرجام کلام
از زمانی که بشر به سلاح هستهای دست یافت تنها یکبار از آن در جنگ استفاده شد؛ بمبهایی که آمریکا در سال ۱۹۴۵ یعنی در سال پایانی جنگ دوم جهانی بر سر مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی انداخت و جمعاً حدود ۲۰۰ هزار ژاپنی قربانی شدند. از جنگ جهانی دوم به تا امروز که ۷۷ سال میگذرد واینک حدود ۱۳ هزار سلاحهای هستهای در دستان ۹ کشورجهان قرار دارد، این سلاحها تنها ابزار تهدید بوده و نقش بازدارندگی داشتهاند.
«برنارد برودی» اولین و مهمترین نظریهپرداز بازدارندگی در دوران جنگجهانی دوم معتقد است که دولت ایالاتمتحده برای تحصیل منافع قابلملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمداً جنگ هستهای را شروع نخواهد کرد. بر این اساس ضرورتاً باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمیتوانند امتیاز قابلملاحظهای را بهدست آورند.
با عنایت به این نظریه است که مقامات کاخ سفید ضمن اینکه در مواضع اعلامی، خطر استفاده روسیه از بمب اتم را بعید میدانند، در عمل نیز به سازوکارهای دیپلماتیک و تبادل اطلاعات درباره زرادخانههای استراتژیک مربوطه متوسل شدهاند تا احتمال حمله از سوی پوتین را به حداقل ممکن برسانند؛ جنگی که از نگاه آنان در صورت وقوع، برندهای نخواهد داشت.