«سهشنبه سیاه» به آزاردهندهترین واژه ترکیبی برای امانوئل مکرون و همراهانش در کاخ الیزه تبدیل شده است. رئیسجمهور فرانسه اکنون با اتحادیههای کارگری ناراضی و شهروندانی ناامید نسبت به اصلاحات اقتصادی دولت ناتوان خود روبهرو است؛ شهروندانی که نهتنها از اعتصابهای کارگری گسترده در کشورشان حمایت میکنند، بلکه خود نیز به دنبال بهانهای برای ابراز نارضایتی عمیق خود از لیبرالیسم اقتصادی تثبیتشده در دل نظام «اعتباری-اجتماعی» فرانسه هستند. بهتر است نیمنگاهی به رخدادهای سهشنبه سیاه در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه بیندازیم تا عمق فاجعهای که مکرون و همراهانش رقم زدهاند بیشتر مشخص شود.
در روز سهشنبه سیاه فرانسه (26 مهرماه) علاوه بر میلیونها کارگری که در سرتاسر فرانسه دست از کار کشیدند، دانشآموزان بیش از 150 دبیرستان این کشور نیز در این اعتصابها با کارگران همراهی کرده و در کلاسهای درس حضور پیدا نکردند. فراتر از آن، در 30 دبیرستان شهر پاریس و دهها دبیرستان در شهرهای دیگر فرانسه نیز میان پلیس و دانشآموزان درگیریهای سختی رخ داد و پلیس با شلیک گاز اشکآور و ضربوجرح دانشآموزان، آنها را متفرق یا دستگیر کرد. اتحادیههای معلمان فرانسوی نیز با صدور بیانیههای متعدد تاکید کردند در کنار دانشآموزان به اعتصاب و اعتراض خود ادامه خواهند داد. در کنار همه این موارد، تعطیلی صدها جایگاه سوخت در فرانسه و اعتصاب جایگاهداران آنها، در رفتوآمد روزمره شهروندان نیز خلل ایجاد کرد و چشمانداز بحران انرژی در این کشور را حتی نسبت به گذشته نیز تاریکتر ساخت.
فرانسه به آشفتهبازاری تبدیل شده است که در آن مرز میان آنارشیسم واقعی و دموکراسی دروغین به گونهای ملموس پررنگ شده و مهد آزادی پوشالی غربیها را به آوردگاه مردمی ناراضی با حکومتی مسؤولیتناپذیر تبدیل کرده است. نکته جالب توجه اینکه رئیسجمهور فرانسه در چنین شرایطی ترجیح میدهد چشمان خود را بر خیابانها و مدارس و دانشگاههای کشورش ببندد و روی نام «ایران» متمرکز شود(!) او آنچنان مشغول خط و نشان کشیدن برای کشورمان و حمایت از اغتشاشگران در خیابانهای تهران است که عمق فاجعه در کشورش را درک نمیکند. گویا رئیسجمهور خام، ناتوان و حداقلی فرانسه اسیر جنگ روایتهایی شده که خود یکی از مصادر صدور فرمان آن بوده است!
جالب توجه اینکه اکثر رسانههای آمریکایی و اروپایی ترجیح دادهاند روایت محدود و سانسورشدهای را از روز سهشنبه سیاه فرانسه مخابره کنند تا مبادا واقعیات جاری در فرانسه را جایگزین دروغپردازیهای خود در ایران کنند!
مکرون یک شعبدهباز حرفهای و تمامعیار است! او واقعیت خیابانهای فرانسه را در یک چشم بر هم زدن محو و انکار میکند و سپس در ذهن خود و مخاطبان کژفهمش، آنها را در خیابانهای تهران ظاهر میکند. مکرون همان سیاستمداری است که از سال 2018 میلادی تاکنون، خود را به آب و آتش زده تا وجود جلیقهزردها را با استناد به انواع ترفندهای تبلیغاتی- روانی محو یا کمرنگ کند تا مبادا افکار عمومی دنیا متوجه هرجومرج تصاعدی و رو به افزایش در فرانسه باشند. رئیسجمهور فرانسه حتی در عرصه سیاست خارجی نیز به هر دری زد تا خود را به عنوان یک بازیگر مسلط در حوزه روابط بینالملل نشان دهد اما نتیجه این بازی نامتوازن فرانسویها نیز چیزی جز شکست نبود. اکنون در جریان جنگ اوکراین، فرانسویها در میانه سیاست «هم جنگ، هم صلح» گرفتار شدهاند، به این معنا که صرفا توانستهاند نیمی از این راهبرد (ایجاد جنگ) را هدایت و مدیریت کنند. بهتر است از فرجام سیاستهای مداخلهگرانه کاخ الیزه در لبنان و سوریه نیز سخنی به میان نیاوریم، چرا که این مساله استخوانهای مارشال دوگل را در قبر میلرزاند!
فرانسه در سایه توهمات ناپلئونی مکرون و دیگر سیاستمداران این کشور، در حال تبدیل شدن به بازیگری متلاشی از درون و آسیبپذیر از بیرون شده است. دیری نخواهد پایید که فرانسویها به نماد اضمحلال اتحادیه اروپایی و منطقه یورو تبدیل شوند و نام کشورشان، نماد بازگشت به اروپای قرن بیستم تلقی شود. بهتر است مکرون قبل از اینکه بخواهد در توهمات بیحد و حصر خود غرق شود، نیمنگاهی به نتایج انتخابات ریاستجمهوری اخیر در کشورش بیندازد؛ جایی که وی در دور نخست توانست در نهایت 24 درصد آرای عمومی را کسب کند و صرفا به لطف آرای سلبی به مارین لوپن در دور دوم انتخابات، به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. بدیهی است چنین سیاستمدار حقیر و بیمایهای که از درک حداقلهای موجود در کشور خود و جهان عاجز است، نمیتواند کمترین فهمی از «ایران مقتدر» داشته باشد! بدونشک رئیسجمهور فرانسه زمانی معنای مواجهه با فرزندان غیور ایرانزمین را متوجه میشود که دیگر برای فهمیدن بسیار دیر است.
نوید مؤمن