این شب ها سریال « بیهمگان » به تهیهکنندگی مهران مهام و کارگردانی مشترک بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی از شبکه سوم سیما پخش می شود و از آنجایی که معمولا مشخص نیست سریال های در حال پخش در چند قسمت تهیه و تولید شده اند، بر اساس تجربه، حالا که ۱۲ قسمتی از پخش این سریال گذشته، احتمالا نزدیک به نیمی از سریال برای مخاطبان به تصویر کشیده شده است.
در خلاصهی داستان این سریال که با قلم سعید جلالی و علیرضا کاظمیپور نوشته شده آمده است: «امیرعلی پس از آزادی از زندان در تلاش است تا سالهای از دست رفته را جبران کند و زندگی تازهای را برای خود بسازد اما سرنوشت شرایط دیگری را برای او رقم میزند و او برای رسیدن به خوشبختی ناگزیر است تا با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم کند و …»
همان تیم همیشگی
مهدی سلطانی، نسرین بابایی و محمد صادقی جوان که در سریال «افرا» توفیقی را همراهی می کردند، این بار نیز جلوی دوربین مهدی رضایی قرار گرفته اند تا نقش آفرینی متفاوتی داشته باشند. سمیرا حسنپور، میترا رفیع، کاوه خداشناس، کاظم هژیرآزاد، سپند امیرسلیمانی، مهدی ماهانی، جلیل فرجاد، مهسا باقری، افسانه ناصری، علی کاظمی و علیرضا نعمت اللهی از دیگر بازیگران این مجموعه هستند و زنده یاد زهره فکور صبور که به نظر می رسد آخرین بازی خود را در این سریال به نمایش گذاشته است.
بهرنگ توفیقی یک دهه پیش و با سریال کمدی «مسیر انحرافی» به مخاطبان تلویزیون معرفی شد و بعدتر جایگاه خودش را به عنوان یک کارگردان صاحب سبک با سریال هایی همچون انقلاب زیبا، پشت بام تهران، زیر پای مادر، پدر و این اواخر با افرا تثبیت کرده است. توفیقی در شبکه نمایش خانگی با سریال «آقازاده» حسابی سر و صدا به پا کرد و تا مدت ها بخش هایی از این سریال در فضای مجازی وایرال می شد و حالا توفیقی بر خلاف سریال های قبلی خود، «بی همگان» را با کارگردانی مشترک اصغر هاشمی جلوی دوربین برده است؛ هاشمی به عنوان فیلمنامه نویس، تدوینگر و کارگردان سال ۸۶ آخرین سریال خود «یک مشت پر عقاب» را با بازی حامد بهداد، رضا کیانیان، اشکان خطیبی و پرویز پورحسینی به آنتن رسانده بود و بعد از آن کار خاصی را کارگردانی نکرده بود و حالا در کنار توفیقی، «بی همگان» را در حال پخش دارد.
این شب ها آخر چرا «بی همگان»؟!
امیر علی قصه «بی همگان» که گویا برای خود نخبه ای دانشگاهی است و یکی دو تا مدال المپیادی دارد، براثر همراهی با برادر مرحومش و از سر ناآگاهی به جرم حمل مواد مخدر درحالی که ترم آخر دانشگاه را سپری می کند، راهی زندان می شود. حالا بعد از دو سال و به دلیل خوش رفتاری آزاد شده است. هنوز از زندان نیامده دوباره با فرد دیگری درگیر می شود و مجددا راهی زندان که این بار با وثیقه آزاد می شود! برای کار راهی کارخانه ای می شود که قرار بوده قبل از زندان، با دختر مدیر کارخانه ازدواج کند، اما به دلیل نداری و بی پولی، همه چیز کنسل شده و حالا دوباره راهی همان کارخانه برای کار شده است. این وسط قبل از رفتن به زندان ضامن سفته های برادرش به مبلغ 200 میلیون تومان شده که حالا باید در مهلتی کم آنها را پرداخت کند... طبیعی است که نمی تواند و این ماجرا را از پدر همسر آینده اش که همان مدیر کارخانه است، پنهان کرده؛ وقتی مدیر کارخانه ماجرای سفته ها و زندان امیر علی را می فهمد، همه چیز (ماجرای ازدواج و کار) به هم می خورد و امیرعلی با دعوا با صاحب سفته ها و هل دادن او، باعث مرگ طرف می شود!!!
این همه اتفاق بد و تلخی های بی پایان برای قهرمان قصه، آن هم در شرایطی که هنوز نصف سریال پخش نشده، در این روزهایی که مردم به شادی و آرامش نیاز دارند، واقعا چه معنی دارد!
چرا در این روزهایی که مردم به شدت درگیر فشارهای سنگین اقتصادی اند و حال عمومی مردم روبراه نیست، سریالی به این تلخی راهی کنداکتور میشود؟! ملودرامی تلخ با اندک چاشنی مسائل اقتصادی که هر شب میزان تلخی و غم و غصه آن بیشتر می شود و مخاطب به ناچار باید بر سر همه گرفتاری ها و استرس های روزانه خود، هر شب شاهد این تلخی ها هم باشد.
اینجاست که جای خالی تدبیر و مدیریت درست رسانه در تلویزیون به شدت احساس می شود؛ مدیریتی که با توجه به نیاز روانی جامعه و مخاطب، سریالی با محتوا و مضمون درست راهی آنتن کند؛ طبیعی است که وقتی حال روحی مردم مساعد نیست، لااقل با پخش سریالی کمدی و طنز این خلا را پر کرده و لااقل ساعتی ذهن پر از استرس و خسته بیننده را آرام کند.