مواضع و عملکرد اطراف ماجرا کمکم صحنه را برای افراد حقطلب، روشن میکند. چیدن اظهارات خلاف واقع و تناقضها کنار یکدیگر، تلخ و شیرین است؛ تلخ از آنجهت که برخی آن را باور داشتند و در بدو امر با آن همراه شدند و شیرین از آنرو که حق را مییابند و از باطل، رو برمیگردانند. اما دراینباره نکات و سؤالاتی قابل طرح است:
یک. مصادره مردم، صرفا به آنانکه با ما همراه و همنظرند بیانصافی و ناشی از نگاه سطحی است. مردم، یعنی همه مردم؛ چه آنانکه در میدان انقلاب گردآمدند و با آشوبگری مخالفت کردند؛
چه آنانکه نهتنها اعتراض، بلکه در آشوب ، حاضر بودند، و چه افرادی که در هیچ کدام حضور نداشتند، در زمره مردم بهشمار میروند؛ حقوقی دارند و تکالیفی؛ ممکن است برخی از آنان خطا کرده باشند؛ مرتکب جرمی شده باشند و حتی مجازات در انتظارشان باشد، اما نمیتوان بگوییم آنان از مردم نیستند. آحاد و اقشار مردم با همه اختلاف نظرها، عائله حکومتند و زمامداران باید بکوشند که با کمترین میزان ریزش، این قطار را به پیش ببرند.
دو. باید هدف از این اعتراضات که با اغتشاشات ، منحرف و ذبح شد بهدرستی تبیین و اعلام شود. نباید گمان شود که آن صدا شنیده نشد تا بهعنوان آتش زیر خاکستر، محملی برای ناآرامیهای بعدی باشد. بهعلاوه باید تبیین گردد که قرار نیست هر صدایی در خیابان، منجر به تغییر و تسلیم نظام شود. گاهی تغییرات، مقدور و میسور است اما گاهی خواستهها در تغییر اصول است و امکان عدول وجود ندارد. اگر مطالبه در نحوه برخورد گشت ارشاد است، قبل از بدحجابان، خود گشت ارشاد را لازمالارشاد خوانده بودیم؛ اما اگر لغو قانون حجاب باشد حتما نه در صلاحیت بنده و نه دیگران است. راجع به حکم خدا کوتاه آمدن، کوتاهی در بندگی است؛ مگر میشود از نظامی اسلامی بعد از چهل و چند سال برقراری یک حکم الهی، توقع لغو آن را داشت؟
سه. تا وقتی تسلیت، همدردی و مطالبه روشن شدن ابعاد فوت یک هموطن مطرح بود، طبیعتا هر انسان دارای شرافتی همراهی میکرد؛ کمااینکه رؤسای قوا و مسئولان امر پیگیر ماجرا شدند و اتفاقا نکاتی روشن شد که قدری فضا را متفاوت از لحظه اول ساخت؛ اما اندکی بعد، صراحتا اعلام شد که درگذشت آن فرد، صرفا بهانه و اسم رمزی برای امور دیگر بوده است.
اما پیوستگی اتفاقات، انتشار مداوم اخبار راست و دروغ، تلبیس و کتمان حق، باعث شد بسیاری ملتفت این تفکیک نشوند و با همان دلسوزی، ناغافل همراه فاز جدید ماجرا شوند؛ وقتی این وضعیت پیش میآید، لشکری بیهزینه برای طراح اصلی و پرهزینه برای پیادهنظامها مهیا میشود؛ طراحانی که حتی به خودشان زحمت حضور در میدان نمیدهند بلکه صرفا شیطانوار دعوت میکنند و فردا نیز زیر بار ملامت هم نمیروند و میگویند: «لوموا انفسکم»؛ خودتان را سرزنش کنید. بیشترین هزینه و کمترین عایدی برای حاضران در میدان و بیشترین عایدی و کمترین هزینه برای آمران و حامیان بیرون از گود نشسته، خواهد بود.
چهار. شأن رهبری و فرماندهی برای قیام لله که منصوص است و قابل تغییر و تأویل نیست؛ «من الفقهاء، صائنا لنفسه، حافظه لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه … کسی که دارای مقام فقاهت، خودنگهدار، نگهبان دین، مخالف با هوای نفس و فرمانبردار مولا و خداوند متعال است» اما شأن و جایگاه کسی که میخواهد رهبر و فرمانده قیامی ولو برای مادیات و امور دنیوی باشد هم مهم است؛ یعنی تناسبی بین فرمانده و فرمانبر، رهبر و رهرو و امام و مأموم باید برقرار باشد؛ درغیر این صورت، قیام قوام پیدا نمیکند. انصافا شأن مردم ایران ولو مخالفان حکومت، پیروی از چند بازیگر و بازیکن و امثالهم نیست. معترضان و مخالفان خوب نگاه کنند چه افرادی رهبران، آمران و حامیان این قضایا هستند. توهینکنندگان به معصومین و قرآن کریم؛ قاتلین ۱۷۰۰۰ نفر از مردم بیگناه کشور و افرادی که انسان شرم دارد شغل و سابقه آنان را ذکر کند، چرا باید این اجتماعات را راهبری و حمایت کنند؟
پنج. تفکیک حاضران در خیابان و برخورد متناسب با هر گروه بسیار ضروری است؛ اگر دقت لازم صورت نگیرد، با بیتوجهی میتوان کارخانه ضدانقلابسازی راه انداخت و اگر تدبیر شود، حتی امکان دارد عمده این افراد که عنادی با دین و انقلاب ندارند را قانع و همراه کرد. درمورد افراد سازماندهی شده و معاندان، ماجرا فرق میکند و باید مجازاتی که هم بازدارنده است و هم باعث تشفی خاطر آسیبدیدگان میشود در دستور کار قرار گیرد تا از تکرار این اتفاقات جلوگیری شود. اما در همه موارد مذکور نیز باید به چند اصل مثل قانونی بودن جرم و مجازات و تناسب جرم و مجازات توجه ویژه شود. حقوق متهمان در کنار حقوق مجنیعلیهم مراعات شود و حتی در مجازات عاملان، آمران و حامیان نیز پا را فراتر از شرع و قانون نگذاریم؛ این بزنگاهها یکی از مهمترین مواقفی است که فرق جمهوری اسلامی با سایر حکومتها مشخص شده و خواهد شد.