آیا مسعود بهتر از طالبان می‌توانست با ایران تعامل کند؟

تابستان پارسال و همزمان با فرار اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان و نظامیان آمریکایی از تمام مناطق این کشور، پیشروی های نیروهای طالبان که پیش از این نیز بخش های وسیعی از افغانستان به خصوص مناطق جنوبی را در اختیار داشتند شدت گرفت و این نیروها توانستند بدون اینکه ارتش چندین میلیارد دلاری افغانستان جلوی آن‌ها ایستادگی کند به کابل چیره شوند.

در همان روزها مشهود بود که طالبان با استفاده از عدم وجود دیوانسالاری و ساختاری منسجم در افغانستان و صد البته از طریق همکاری های پشت پرده با برخی رهبران سیاسی و نمایندگان مجلس، خود را برای سقوط شهرستان‌ها و ولایات افغانستان آماده کرده است.

علاوه بر این خود مردم حاضر در این شهرستان ها نه فقط به دلیل قدرت نظامی این گروه بلکه به دلیل ناامیدی از دولت و ساختار دولتی فاسد افغانستان هم با نیروهای طالبان همدل و همراه شدند.

مقامات طالبان نیز به محض روی کار آمدن، روند تصفیه درون گروهی را شروع کرده و طی آن ۴هزار و ۳۵۰ نفر از نیروهای طالبان را به عنوان عناصر نامطلوب شناسایی و اخراج کردند و به کشورهای منطقه به ویژه همسایگان خود وعده دادند که به مرزهای همسایگان تعرض نکنند و همسایگان افغانستان از خاک این کشور توسط تروریست ها به خصوص داعش تهدید نخواهند شد.

بر اساس آماری که دبیرکل شورای پناهندگان نروژ در سفر خود به تهران اعلام کرد، تنها پس از سه ماه تغییر حکومت در افغانستان ۳۰۰ هزار تن به سمت مرزهای ایران روانه شدند که البته بسیاری از آنان با به ثبات رسیدن شرایط در افغانستان به این کشور بازگشته و در حال بازگشتند

در رابطه با ایران نیز آن‌ها برخلاف دولت فراری اشرف غنی و دولت‌های قبلی، حقآبه هیرمند را به رسمیت شناختند و وعده کردند تا سهم قانونی ایران از این حقآبه را پرداخت کنند.

وعده‌هایی که البته بخشی از آن به دلیل تنش های محدود مرزی که به دلیل عدم آشنایی نیروهای طالب از خطوط مرزی و سرازیر نشدن سهم ایران از رود هیرمند هنوز به سرانجام نرسیده است.

 حاکمان جدید که حالا نام امارت اسلامی را به جای جمهوری اسلامی برای افغانستان برگزیده بودند، شیوه‌ای دیگر برای حکمرانی برگزیدند، قوانین قبلی را تغییر دادند و بخشی از مردمی که با سیاست‌های جدید سازگاری پیدا نکردند، مهاجرت را راهی جایگزین به جای زندگی در افغانستان جدید دانستند اما عده‌ای هم ماندند و در ولایتی به نام پنجشیر، گروهی به نام جبهه مقاومت را به رهبری احمد مسعود فرزند احمد شاه مسعود از فرماندهان برجسته افغانستان علیه اشغال شوروی سابق تشکیل دادند.

درگیری‌های این جبهه با نیروهای طالبان از یک سو و ادعای تصرف پنجشیر از سوی طالبان که البته نیروهای جبهه ملی مقاومت افغانستان آن را رد کردند باعث شد تا توجهات بیش از پیش به سمت این نقطه از افغانستان جلب شود.

در طول این یکسالی هم که از فرار غنی و نیروهای نظامی آمریکا می‌گذرد مذاکراتی هرچند محدود میان این جبهه و نیروهای طالبان به میزبانی تهران و مشهد برگزار شد که البته حاصلی هم نداشت و درگیری های قوای احمد مسعود و نیروهای طالبان هنوز هم هرچند به صورت پراکنده وجود دارد.

جمهوری اسلامی ایران در قضیه افغانستان نه از طالبان و نه از هیچ گروه دیگری حمایت نکرد و همه طرف ها را به مذاکره برای تشکیل دولتی فراگیر فراخواند

در این میان اما موضع جمهوری اسلامی ایران شفاف و قاطع است به طوریکه مقامات کشورمان بارها اعلام کردند باید تلاش کنیم یک دولت فراگیر در افغانستان شکل بگیرد که بازتاب‌دهنده تمام واقعیت‌های افغانستان و ترکیب قومی و مردمی افغانستان از اندیشه‌های مختلف باشد و به همین دلیل است که ایران تا زمان تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان در مرحله شناسایی و به رسمیت شناختن طالبان قرار نخواهد داشت.

به گفته مقامات کشورمان آنچه در حال حاضر برای ایران اولویت دارد حفظ جان، مال و ناموس مردم افغانستان و انجام گفت‌وگوهای فراگیر بین گروه‌های مختلف افغانستانی است.

اما موضوع به همین سادگی هم نیست و مجاب کردن جبهه ملی مقاومت و طالبانی که حالا به تنهایی به صندلی قدرت در افغانستان تکیه زده کاری بسی دشوار است.

احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی اخیرا در مصاحبه با شورای آتلانتیک گفته «طالبان تغییر نکرده‌اند و علاقه‌ای به گفت‌و‌گو و تعدیل روش‌های خود ندارند و به همین دلیل هیچ گزینه دیگری جز جنگیدن در برابر طالبان وجود ندارد چراکه طالبان باوری به فراگیر بودن ساختار قدرت ندارد»

آیا مسعود بهتر از طالبان می‌توانست با ایران تعامل کند؟

احمد مسعود، در عین حال تاکید کرده که تغییر موضع این جبهه در قبال طالبان به عملکرد این گروه بستگی دارد.

اما فارغ ار اختلافات میان طالبان و مسعود، پاسخ به این پرسش که اگر در طول یکسال گذشته جای طالبان و جبهه ملی مقاومت عوض می‌شد حالا سرنوشت افغانستان چگونه بود و این گروه روابط افغانستان با همسایگان به ویژه ایران را چگونه تنظیم می‌کرد؟

تهران و مشهد در کنار مسکو شاهد چندین مرحله از مذاکرات بین الافغانی بود اما هیچ یک از این مذاکرات به نتیجه‌ای مطلوب نرسید

چرا مذاکرات بین الطوایفی به میزبانی مشهد خیلی وقت است متوقف شده است؟ و آیا مسعود منافع جمهوری اسلامی ایران در افغانستان را بیش‌تر تامین می‌کرد یا طالبان؟

کیومرث یزدان‌پناه دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل افغانستان در این رابطه با بیان اینکه شرایط در افغانستان به گونه‌ای پیش رفته که فضا برای هیچ گونه مذاکره‌ای میان گروه‌های مختلف با جریانی به نام طالبان وجود ندارد، می‌گوید «اساسا باتوجه به شرایط فعلی، واگذاری یا تقسیم بخشی از قدرت به سایر گروه‌ها برای طالبان معنی و مفهومی ندارد و از طرفی دیگر باتوجه به اینکه از همان ابتدای سقوط دولت غنی در افغانستان مسیر احمد مسعود مسیر مشخصی نبود و علاوه بر اینکه ابهامات زیادی نسبت به رویکرد ایشان درباره تحولات افغانستان و پشت صحنه‌های جریان او در رابطه با تنظیم روابط با همسایگان افغانستان وجود داشت اساسا ضرورتی نداشت جمهوری اسلامی ایران خود را بیش از آنچه انجام شد درگیر میانجی‌گری میان طالبان و جبهه مقاومت ملی افغانستان کند.»

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه فضا برای به قدرت رسیدن گروه‌هایی مثل جبهه مقاومت ملی افغانستان وجود نداشت در پاسخ به این پرسش که آیا مسعود بهتر از طالبان می‌توانست با ایران تعامل کند افزود «نباید فراموش کرد که جریان مقاومت به معنای گروه‌های اسلامی یا گروه‌هایی که عمدتا به شیعیان افغانستان باز‌می‌گردد با موضوع آقای مسعود کاملا متفاوت است و برخلاف پیش‌بینی ها که تصور می‌شد جبهه جدیدی مقابل طالبان در افغانستان به محوریت پنجشیر گشوده شود اما همین جبهه هم در اندک زمانی فروکش کرد و درحال حاضر آثاری از آن جریان مقاومت به معنای واقعی که باید دیده نمی‌شود چراکه احمد مسعود حائز جایگاه مشخصی در ساختار سیاسی افغانستان نبود و مقبولیتی به اندازه یک محدوده جغرافیایی افغانستان داشت که پیش‌بینی هم می‌شد یک همچنین جریان‌هایی دوام نخواهند آورد»

برآورد کارشناسان نشان می‌دهد میانجی‌گری تهران و پذیرش پیشنهاد تشکیل دولت فراگیر در افغانستان زمانی جواب می‌دهد که با واکنش مثبت همه گروه‌های افغانستانی مواجه شود

کیومرث یزدان‌پناه معتقد است «میانجی گری ایران یا هر کشوری هم زمانی می‌تواند تاثیر گذار باشد که طرف های افغانی به خصوص طالبان تمایلی به مذاکره برای حل مسائل با حضور گروه سومی داشته باشد؛ لذا تاکنون شرایط موجود بر افغانستان نشان داده که موضوع دولت فراگیر منتفی است و تا زمانی که طالبان به واسطه مجامع بین المللی و سایر دولت‌ها به رسمیت شناخته نشود، عاقلانه ترین کار این است که جمهوری اسلامی ایران خیلی خود را درگیر میانجی‌گری نکند.

در شرایط فعلی اما آنچه بیش از پیش اهمیت می‌یابد این است که باید مراقب بود جمهوری اسلامی ایران در تعامل با هیأت حاکمه سرپرستی موقت افغانستان، بیش از پیش از ناحیه مهاجرت های غیرقانونی، شرارت‌های مسلحانه مرزی و مسئله مواد مخدر بیش‌ از این آسیب نبیند تا این دوران گذار در افغانستان هم سپری شود.