چرا جام جهانی تا این اندازه در فوتبال ما اهمیت دارد؟ در فوتبالی که همه به ضعف های آن اذعان دارند، کسب یک برد یا یک صعود از جام جهانی چه تغییراتی می تواند ایجاد کند که همه چیز فوتبال ما تحت الشعاع جام جهانی قرار می گیرد؟ حتی به فرض محال، اگر فوتبال ما قهرمان جهان می شد، این به معنای پاک شدن تمامی نقاط ضعف بود؟
همه می دانیم که این طور نیست و با این حال همه به دنبال جام جهانی و موفقیت در این رقابتها هستیم اما چرا؟
جبران کننده ناکامی باشگاهها
قبل از هر چیز می توانیم مروری داشته باشیم بر شرایط کلی فوتبال در ایران . زمانی بود که اسپانیایی ها و انگلیسی ها در فوتبال ملی و مسابقات جام جهانی نتایج درخشانی کسب نمی کردند. با این حال به مدد درخشش باشگاههای خود همواره در بین بزرگان فوتبال جهان از آنها یاد می شد. اما شرایط باشگاههای ما چطور است؟ لیگی بی کیفیت، بدون گل و بدون تماشاگر و باشگاههایی که هرگز در آسیا جایگاهی ندارند. برای این که بهتر سطح کیفی باشگاههای ما درک شود، ذکر همین نکته کافی است که در تمامی سالهای اخیر عموما ۳ یا ۴ تیم از ایران در سطح اول فوتبال آسیا حضور داشته اند، با این حال در طول دو دهه اخیر، تنها ۴ بار نمایندگان ایران فینالیست مسابقات اسیا شده و همگی نیز در فینال باخته اند.
آیا اگر رقابتهای باشگاهی ما کیفیتی بالا داشت و هواداران تیمهای ما حسرت قهرمانی آسیا را نداشتند، اهمیت جام جهانی تا این اندازه بالا می رفت؟
به جای ناکامی رده های پایه
در ادوار مختلف جام های جهانی تیمهای آفریقایی هرگز جایگاهی در بین بزرگان نداشته اند و اوج افتخار مردان قاره سیاه، سه حضور کامرون، سنگال و غنا در یک چهارم نهایی جام های جهانی بوده است. با این حال قاره سیاه همواره جایگاه قابل احترامی در فوتبال درجه یک دنیا دارد و دلیل آن، انبوه ستارگان این قاره هستند که در سطح اول فوتبال اروپا می درخشند.
شاید کشورهایی مثل لیبریا، گابن، ساحل عاج و ... تا سالهای سال نتوانند در سطح اول فوتبال و جام جهانی بدرخشند اما ستاره های فوتبالی این کشور توانسته اند نام این کشورها را در فوتبال جهان پرآوازه سازند.
رقابتهای فوتبال پایه و جامهای جهانی نوجوانان و جوانان، محلی مناسب برای درخشش بازیکنان این کشورها و جذب آنها توسط اروپایی هاست. اما ما در فوتبال پایه و رقابتهای نوجوانان و جوانان چه جایگاهی داریم؟ راستی کدام هوادار فوتبال در کشورمان آخرین افتخارات ایران در این رده های سنی را به یاد دارد؟ آیا اگر بارها و بارها به جام جهانی در این رده های سنی رفته بودیم و دهها بازیکن مثل اللهیار صیادمنش داشتیم که بلافاصله بعد از درخشش در این رده سنی، لژیونر می شوند، آیا باز هم جام جهانی بزرگسالان تنها هدف ما می شد؟
پاک کننده حسرت المپیک
فوتبال ایران سالهاست که در حسرت صعود به المپیک به سر می برد. از زمانی که فوتبال المپیک به بازیکنان زیر ۲۳ سال اختصاص یافت، کار ما برای رسیدن به این بازیها دشوارتر از قبل هم شد. زیرا کار کردن روی فوتبال پایه، کاری است که همیشه در آن مشکل داشته ایم و به همین دلیل از المپیک ۱۹۹۲ بارسلونا به این سمت، به المپیک نزدیک هم نشده ایم این در حالی است که اگر روی یک نسل به خوبی کار کنیم، می توانیم تا سالها از داشتن فوتبالی قدرتمند آسوده خاطر باشیم.
تیم ملی فوتبال عراق نمونه ای مناسب است که بازیکنان آن را هنوز فراموش نکرده ایم. تیمی که با گروهی از جوانان درخشان و آتیه دار، برای المپیک آتن آماده شد، در این رقابتها درخشید و عنوان چهارم المپیک را به خود اختصاص داد و سه سال بعد نیز همین نفرات عنوان قهرمانی جام ملتهای آسیا(۲۰۰۷) را به خود اختصاص دادند.
اگر فوتبال ما تا این اندازه در حسرت المپیک نبود، آیا همه انتظارات هواداران و مسئولان به جام جهانی منحصر می شد؟
به جای ستاره های دیده نشده
برای فوتبال ما سالها این حسرت بزرگ و بزرگ تر شده که ستاره ای از فوتبال ایران در سطح اول فوتبال جهان بازی کند. اما نمی توان از بازیکنانی که کمتر موفق شده اند از ابتدای فوتبال خود در سطح اول فوتبال اروپا بازی کنند، انتظار کارهای محیرالعقول داشت. تاکنون بازیکنانی چون علی دایی، وحید هاشمیان و علی کریمی پیراهن بایرن مونیخ را به تن کرده اند، اما روی هم رفته ۱۰ گل هم به ثمر نرسانده اند! مردانی چون مهدی مهدوی کیا و جواد نکونام بیشترین استمرار را در اروپا داشتند. اما در کجا؟ مهدوی کیا در هامبورگ و نکونام در اوساسونای اسپانیا!
حتی در نسل کنونی هم می بینیم بازیکنی مثل علیرضا جهانبخش بعد از به دست آوردن عنوان بهترین بازیکن لیگ فوتبال هلند، سر از تیمی میانه جدولی در انگلیس مثل برایتون درمی آورد و سه سال مملو از ناکامی را در فوتبال انگلیس سپری می کند؛ اتفاقی که پیش تر بر سر بازیکنانی چون کریم باقری و حسین کعبی نیز آمده بود.
به این ترتیب موفق ترین بازیکن این روزهای فوتبال ما مهاجمی چون مهدی طارمی لقب می گیرد که او نیز در حول و حوش ۳۰ سالگی، فرصت چندانی برای رفتن به جایگاهی بالاتر از جایگاه کنونی ندارد.
اما چرا؟ دلیل این امر مشخص است. ستاره های فوتبال ما همگی دیر دیده شدند. اگر همه این بازیکنان در جام جهانی نوجوانان و جوانان یا فوتبال المپیک دیده می شدند، خیلی زودتر سر از فوتبال اروپا در می آوردند و فرصت کافی داشتند که به تیمهای بزرگ فوتبال جهان بپیوندند. به راستی آیا با داشتن لشکری از بازیکنان بزرگ در تیمهای بزرگ، باز هم تا این اندازه حسرت درخشش در جام جهانی را داشتیم؟
منتظر نباشیم!
واقعیت این است که فوتبال ایران در تمامی زمینه های ذکر شده، ناکام و شکست خورده است. در زمینه سخت افزاری شرایط از نیروی انسانی و نتایج کسب شده توسط تیمهای مان نیز اسفناک تر است و همین ها سبب می شود وقتی در جام جهانی حاضر شویم، با تمام وجود در آرزوی درخشش باشیم. درخششی که قرار است ضعف های فوتبال ما را با خود بشوید.
اما همان طور که برد سال ۱۹۹۸ ما مقابل آمریکا و برد در برابر مراکش در ۲۰۱۸ هیچ تکانی به فوتبال ما نداد، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که با هر نتیجه ای در جام جهانی تحولی در فوتبال ما رخ دهد.