از هفته گذشته، فصل سوم مجموعه « داستان یک شهر » پس از حدود دو دهه از ساخت فصل دوم، به آنتن شبکه پنج سیما بازگشته است؛ اثری که در فصول نخست، به نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی ساخته شده بود و حالا با فیلم نامهای اثر پیمان عباسی و کارگردانی محمدرضا آهنج به آنتن رسیده است. این سریال در 5 قسمت نخست، شروعی امیدوارکننده داشته است.
قصه پرقلاب سریال
«داستان یک شهر» در فصل سوم هم ماجرای گروه تولید برنامه «در شهر» شبکه پنج را روایت میکند؛ از روزی که مراسم جشن تولد 26 سالگی آن را میگیرند. سریال در فصل سوم به سرعت قصه خود را شروع کرده و با محوریت حوادثی که در شهر تهران رخ داده، جلو میرود. بعضی از ماجراها مثل مسئله بافت فرسوده و قدیمی جنوب شهر تهران تنه به واقعیت میزند و بعضی ماجراها کمابیش میتواند جنجالی باشد؛ مثل آقازادهای که البته هنوز ماجرای او به سرانجام نرسیده است. آن چه در قسمتهای نخست فصل سوم دیده شده، ترکیبی از قصههای شخصی سازندگان برنامه «در شهر» و اتفاقات و آسیبهای اجتماعی در شهر تهران است که همزمان با یکدیگر روایت میشوند. اگرچه بعضی کلیشهها و پایانبندیهای قابل پیشبینی برای بعضی خردهداستانها، آن را تضعیف کرده است. به نظر میرسد فیلم نامه سریال به اندازه کافی گره و قلاب دارد تا مخاطب تلویزیون را پای سریال نگه دارد.
کارگردانی قابل قبول
«داستان یک شهر» در فصل سوم از بازیهای متفاوتی بهره میبرد، بعضی مثل علی دهکردی در نقش تهیهکننده برنامه «در شهر» و یوسف مرادیان در نقش کارآگاه پلیس، به اندازه و قابل قبول است، اما بعضی مثل دانیال عبادی در نقش اصلی، میتوانست بهتر باشد؛ به ویژه با توجه به اثرگذاری پررنگ این شخصیت و حضور دایم او در قاب تصویر. نقشآفرینی هلیا امامی بازیگر یکی از نقشهای اصلی و کارگردان مجموعه «در شهر» اما جزو نقاط ضعف سریال است و از تأثیرگذاری «داستان یک شهر» کاسته است. اگرچه بازیهای سریال یکدست نیست که یک نقطه ضعف از کارگردان تلقی میشود، اما اجرای محمدرضا آهنج خصوصا در صحنههای حادثهای، قابل قبول است. با همه آن چه گفته شد، از «داستان یک شهر 3» میتوان به عنوان یک اثر استاندارد تلویزیونی نام برد که اگرچه چندان ظرفیت پرمخاطب شدن ندارد، اما میتواند به عنوان یک سریال قابل قبول مطرح شود.