پخش سریال « مستوران » از پنجشنبه دوم تیرماه در شبکه یک آغاز شده است. این سریال به کارگردانی مشترک سید جمال حاتمی و مسعود آب پرور و تهیهکنندگی عطا پناهی ساخته شده و تازهترین محصول سازمان اوج است که به داستانهای کهن ایرانی میپردازد. سریالی که زمان و مکانش را معرفی نکرده است اما شخصیتها بیان و ادبیاتی کلاسیک دارند و لباسهایی که مشخص است به تاریخی بسیار قدیم تعلق دارد. سریال با مولفههایی که میدهد گویی در یک سیر لازمان و لامکان به سر میبرد و البته پیش از این در معرفی آن گفته شده قرار است سراغ افسانهها برود. در آستانه پخش «مستوران» با شخصیتهای اصلی آن آشنا میشویم.
حمید رضا آذرنگ؛ لیث
لیث، کاراکتر اصلی سریال محسوب میشود. او یک عطار امین در شهر مستوران است که گرفتار ماجراهایی میشود. او در ابتدا سعی میکند به روش خود مشکلات را حل کند منتها تقدیر، سرنوشت دیگری برای او در نظر گرفته و مجبور است صبر کند تا ببیند دنیا برای او چه چیزی زیر سر دارد. در این چیدمان شخصیت لیث دچار رشد میشود، ناخالصیهایش تبدیل به خالصی میشود و به مرور تبدیل به لیث بهتری نسبت به اوایل داستان میشود.
بیژن بنفشهخواه؛ شاور
در ابتدا شاید، شاور زرگر یکی از شخصیتهای منفی سریال به نظر برسد اما به مرور وجوه دیگر او در داستان عیان میشود. این شخصیت پیچیدگی بسیار زیادی دارد و تشنه محبت است. شاید اگر این مشکل او رفع میشد، خیلی از کارها را از او نمیدیدیم.
نازنین فراهانی؛ لطیفه
لطیفه زنی آرام، مهربان و صبور است. او سختیها و مصائب فراوانی را پشت سر میگذارد و با چنان دید وسیعی از این مشکلات گذر میکند که درک آن برای هرکسی دشوار است. یکی از ویژگیهای کلی او این است که خیلی کم پیش میآید که مشکلات بتوانند لطیفه را از پا دربیاورند و تغییری در سبک زندگی او ایجاد کنند.
رابعه اسکویی؛ طلا
طلا یک فالگیر است که قدرتهای عجیب و غریب اما محدود دارد. آدمهایی در شهر مستوران حضور دارند که به کارهای این فالگیر باور دارند و حرفها و نظراتش را میپذیرند، اما طلا از آن دست کاراکترهایی نیست که به راحتی بتوان به ذات او پی برد و اینکه دقیقاً در تیم چه کسی بازی میکند، یکی از کشفهای سریال برای مخاطبان خواهد بود.
الهام جعفرنژاد؛ نورا
کاراکتری است که علیرغم تمام زیباییها، خوبیها و جذابیتهایی که میتواند داشته باشد، همواره در زندگی دچار عدم امنیت است و برای نگه داشتن و ساختن زندگی خود درست به هر کاری میزند. همه تلاش او این است که خانواده کوچک خود را حفظ کند و اتفاقات پیش بینی نشدهای در انتظار اوست.
رویا میرعلمی؛ جهاندخت
جهاندخت را میتوان یک «جنگجوی امیدوار» معرفی کرد. کسی که در تمام مراحل زندگیاش میجنگد تا همه اتفاقات ریز و درشت زندگی به میل خودش پیش برود. او با انرژی زیاد برای رسیدن به چیزهایی که میخواهد تلاش میکند و همواره بسیار امیدوار است. جهاندخت از آن دست کاراکترهایی است که گذشته بسیار پیچیده و سختی دارد و در نهایت هم خودش انتخاب کرده که مسیر زندگیاش در چه مسیری قرار بگیرد.
الهه خادمی؛ غزال
یکی از کاراکترهای دوست داشتنی سریال «مستوران» است؛ زنی سرسخت، جنگجو و خشن که تقریباً میتوان گفت شبیه به هیچیک از زنان سریال نیست. وجهه دیگری در بخشهای مختلف شخصیت غزال میبینیم که حتی میتوان گفت برخلاف نامش که حیوانی آرام و مظلوم است، خویی جنگنده دارد. در عین حال که در اوج بدویت و خشونت است، وجه زنانگی شخصیت پررنگ است.
مزدک رستمی؛ صولت
صولت از آن دست کاراکترهایی است که نمیتوان به راحتی او را دستهبندی کرد و گفت آدم خوب یا آدم بدی است. پیچیدگیهای کاراکتر او در طول قصه به گونهای است که شاید تا پایان سریال هم نتوان او را به درستی شناخت و به لایههای مختلف ویژگیهایش پی برد.
علی دیده بان؛ لطفعلی
همه کاراکترها به واسطه این شخصیت به هم گره میخورند و نقطه عطف سریال مستوران شخصیت «لطفعلی» است. پسربچهای زرنگ که میزان هوش او قابل توجه است و این ویژگی در بین بچهها متداول نیست. او نقطه اتصال همه شخصیتهای سریال «مستوران» به یکدیگر است و در بسیاری از بزنگاههای قصه حضور دارد.