عصر جمعه، ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ خبر آمد که خلیفه بن زاید از دنیا رفته است. اینکه او که بود و چه کرد را الآن نمیخواهیم بررسی کنیم، اما همین قدر بدانیم که او در سال ۲۰۱۴ سکته کرد و تقریبا فقط زنده بود و توانایی انجام دادن کاری را نداشت و این محمد بن زاید، برادر ناتنی او بود که به عنوان ولیعهد مقدرات ابوظبی و امارات متحدهی عربی را به دست داشت.
از همین واژه «برادر ناتنی» باید فهمیده باشید که قرار است، شما را به یک ماجرای خانوادگی وارد کنیم! مقدمه اینکه با مرگ خلیفه بن زاید، دو منصب به طور مستقیم و یک منصب به طور غیر مستقیم خالی خواهد شد و سرنوشت این سه منصب بسیار مهم خواهد بود. خلیفه بن زاید، رئیس کشور امارات و امیر ابوظبی بود، با مرگ او این دو منصب به طور مستقیم خالی خواهد شد. با جانشینی ولیعهد به جای پادشاه نیز، منصب ولایتعهدی به طور غیر مستقیم خالی خواهد شد، منصبی که شاید از دوتای اولی کم اهمیت تر باشد، اما حتما مناقشه برانگیزتر خواهد بود.
اول این را بدانید که کشور امارات متحدهی عربی که حدود ۵۰ سال قدمت دارد، در واقع یک کشور اتحادی متشکل از هفت امیرنشین است (ابوظبی، دبی، شارجه، عجمان، ام القوین، راس الخیمه و فجیره) که هر یک از این امیرنشینها را یک خاندان پادشاهی به طور موروثی اداره میکند. مهمترین امیرنشینها ابوظبی (آل نهیان) و دبی (آل مکتوم) هستند که به طور سنتی، رییس امیرنشین ابوظبی، به عنوان ریاست کشور امارات انتخاب میشود و رییس امیرنشین دبی جایگاه نخست وزیری را از آن خود میکند. البته انتخاب این دو منصب بر اساس قانون به عهده «شورای عالی امارات متحده عربی» است که متشکل از رؤسای این هفت امیرنشین است و هر یک از آنها روی کاغذ دارای حق رأی برابر هستند.
گفتیم که با مرگ خلیفه بن زاید، دو جایگاه امارت ابوظبی و ریاست امارات متحده خالی میشود. در مورد جایگاه اول، قطعی است که ولیعهد محمد بن زاید که سالهاست همهی مقدرات این کشور را عملا به دست دارد، بدون دردسر خاصی جانشین میشود. در مورد ریاست امارات متحده نیز نکاتی را باید اشاره کرد. اولا باید تشریفات مربوط به جانشینی محمد بن زاید انجام شود تا شورای عالی امارات متحده عربی با ترکیب جدید تشکیل شود و رییس جدید را انتخاب کند. تا زمانی که این تشریفات انجام شود، محمد بن راشد، امیر دبی، که علاوه بر نخست وزیری، معاون رییس امارات متحده عربی هم بوده است، به طور موقت رییس امارات متحده عربی خواهد بود. اما باید دانست که سرنوشت قدرت در امارات متحده، اینجا تعیین نمیشود، زیرا در سطح اتحاد، قدرت به طور بلامنازع در دست ابوظبی است و ابوظبی هم موم دستان محمد بن زاید است. مهمترین نقطه، ولایتعهدی ابوظبی است؛ چه کسی ولیعهد ابوظبی خواهد شد؟
از ابتدا نمیخواهیم قویترین احتمالات را مطرح کنیم، ابتدا همهی احتمالات را طرح میکنیم و بعد میان آنها اولویت بندی میکنیم. به طور کلی احتمالا ولایتعهدی امارت ابوظبی را در سه دسته از افراد میتوان جستجو کرد: ۱- برادران تنی (با سه گزینه) ۲- برادر ناتنی (با یک گزینه) و ۳- فرزند (با یک گزینه)
لازم به ذکر است که در دو مورد اول جانشینی برادرگَرد خواهد بود و در مورد آخر فرزندگَرد. (برادرگَرد و فرزندگَرد، اصطلاحی من در آوردی به وزن ساعتگرد و پادساعتگرد است که در اولی پادشاهی میان برادران میگردد و در دومی پادشاهی از پدر به فرزند میرسد.) امارات اخیرا تجربهی هر دو را دارد. در سال ۲۰۰۴ که زاید بن سلطان از دنیا رفت، فرزندش خلیفه بن زاید را به جانشینی گمارد (فرزندگَرد) و خلیفه بن زاید نیز که البته برادری تنی نداشت، برادر ناتنیاش یعنی محمد بن زاید را به ولایتعهدی گمارد. (برادرگَرد) وارد احتمالات شویم. در برادران تنی، سه نفر شانس ولایتعهدی دارند: عبدالله بن زاید، طحنون بن زاید و منصور بن زاید که هر سه تقریبا ۵۰ ساله هستند.
عبدالله بن زاید در حال حاضر وزیر امور خارجه امارات متحده است و چهرهای بین المللی برای این کشور است که توافقنامه ننگین ابراهیم را نیز او امضا کرده است. از دو نفر دیگر جا افتادهتر است و به لحاظ نقش بین المللی مهمی که تا کنون داشته است، در فضای جهانی از همه شناخته شده تر است.
طحنون بن زاید، مرد پشت پرده امارات متحده است. همان گونه که در ترتیبات اجرایی، نقشهای پشت پرده را دارد، در سلوک اجتماعی هم همیشه عینک دودی به چشم میزند و سالهاست که چشمان او را دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری ندیدهاند. از او به عنوان قدرتمندترین فرد امارات پس از محمد بن زاید یاد میشود که یک کارتل بزرگ اقتصادی را رهبری میکند و نقش امنیتی پر رنگی دارد.
منصور بن زاید، با سیمای جوانی که دارد، نام آشنایی است که طرفداران منچسترسیتی تمام توفیقات این باشگاه را مدیون سخاوتمندی او میدانند. او نقش اجرایی مهمی دارد؛ نایب نخست وزیر است و در عمل غالبا اوست که هیأت وزیران را اداره میکند. برگ برندهی او آن است که داماد محمد بن راشد،حاکم دبی نیز هست و یک جورهایی گزینه مورد نظر آل مکتوم میتواند باشد.
اما تنها بردار ناتنیای که شاید شانسی برای ولایتعهدی داشته باشد، سیف بن زاید، وزیر کشور امارات است. او از مهمترین همپیمانان این برادران تنی (یعنی فرزندان فاطمه الکتبی که به بنی فاطمه خوانده میشوند) است و نقش اجرایی بسیار مهمی در امارات متحده عربی دارد.
اما نفر آخر، فرزند محمد بن زاید، یعنی خالد بن محمد بن زاید است. خالد چند وقتی است که سعی میکند خود را در انظار عمومی جلوهگر کند و با محاسن سپیدی که بر صورت دارد، نشان دهد برای این جایگاه به اندازه کافی بالغ شده است. او کار اجرایی برجسته و دستاورد مهمی در کارنامه ندارد، اما زور آقازادگی میتواند به همهی اینها بچربد.
حال وارد زورآزمایی میان گزینهها شویم. گرچه سیف بن زاید را میتوان آیندهنگرانه ترین گزینه برای ولایتعهدی دانست و اگر او به عنوان ولیعهد تعیین شود، نشاندهنده خردمندی و دوراندیشی حاکمان ابوظبی خواهد بود، زیرا هم خاندان نهیان را منسجم میکند و هم در میان باقی امیرنشینها نشانه مناعت طبع این خاندان خواهد بود، اما واقعیت آن است که شانس او از همه کمتر است.
عبدالله بن زاید را باید یکی از پرشانسترین افراد دانست، چه اینکه در میان سایر مدعیان از میان بنی فاطمه، از همه جا افتاده تر است و به لحاظ منصب فعلی نیز، بلندپایهترین منصب را در اختیار دارد، علاوه بر اینکه به واسطه عهدهداری وزارت خارجه، چهرهی بین المللی شناخته شدهای دارد و کمتر آوازهی منفی در مورد او شنیده شده است.
طحنون بن زاید اما در رسانهها کسی است که تمام نقاط تاریک پرونده آل نهیان در دوران اخیر به او منتسب میشود. خاصیت چهرهی پشت پرده بودن این است که مهابت زیادی دارد اما محبوبیت چندانی هم نمیتواند پیدا کند، چه اینکه در عرصهی بین المللی نیز پس از محمد بن زاید، بیش از دیگران مورد تخریب قرار گرفته است، حال اینکه چه مقدار از آنها واقعیت است و چه مقدار داستانسرایی است را نمیدانیم! اگر طحنون چهرهی خوش ترکیبتری داشت و در عرصهی بین المللی نیز خوشنامتر بود، به لحاظ قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی برجستهاش شاید مهمترین گزینه بود.
منصور بن زاید اما چهرهی جوان پسندی است که در عرصهی بین المللی به واسطهی تملک گروه سیتی شناخته میشود که مالکیت چندین تیم باشگاهی را در اختیار دارد که مهمترین آنها منچستر سیتی است. او همان کسی است که وقتی بازیکنی به چشم گواردیولا بیاید، او با چند فیلم از بازی آن بازیکن پیش شیخ منصور میرود و دیگر هر چند ملیون دلار که برای آن بازیکن بخواهد، برای او فراهم میشود. این محبوبیت بین المللی در میان جوانان، در کنار اینکه داماد محمد بن راشد، حاکم دبی است، از او گزینهی آینده را ساخته است.
اما خالد بن محمد، چهرهای است که تا همین چند سال پیش هیچ خبری از او نبود و در رسانهها حضوری نداشت. شاید بیراه نباشد که بگوییم اصلا دلیل مطرح شدن او در چند سال اخیر و مانورهای رسانهای حول او، همین رقابت پنهان برای ولایتعهدی باشد. شاید برگ برنده اصلی او این باشد که نظام وراثت برادرگَرد خیلی آخر و عاقبت ندارد و بحرانهای هولناکی را در آینده ممکن است در پی داشته باشد، کما اینکه در عربستان تبدیل وراثت از برادرگَرد به فرزندگَرد آنچنان تنشزا شده است که ممکن است آیندهی این پادشاهی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.
از میان این ۵ نفر مهمترین و مطمئنترین گزینه را عبدالله بن زاید، آیندهدار ترین گزینه را منصور بن زاید، با مناعتطبعترین و خردمندانهترین گزینه را سیف بن زاید باید دانست و ولایتعهدی طحنون بن زاید را خروجی ساختارهای پنهان برشمرد. البته برای خالد شانس بالایی باید قائل شد و او را در کنار عبدالله بن زاید محتملترین افراد دانست.
تکلیف امارت ابوظبی که روشن است و محمد بن زاید عهدهدار این نقش خواهد شد. ریاست امارات متحده عربی هم به احتمال قریب به یقین به محمد بن زاید خواهد رسید و اگر به احتمالی بسیار ناچیز این سمت به محمد بن راشد برسد، سمت نخست وزیری قاعدتا به کسی خواهد رسید که ولیعهد بعدی ابوظبی است. البته در همهی این حالات قدرت در دست که خواهد بود؟ خودتان را دردسر ندهید، قدرت در دست محمد بن زاید است.