، در حالیکه آمریکاییها ادعا میکردند که پیشنویس ۲۷ صفحهای برای توافق هستهای میان ایران و کشورهای غربی آماده شده و فقط کافی است که وزیر خارجه ایران با یک پرواز اختصاصی به وین آمده و آن را امضا کند؛ به ناگهان ورق چرخید و مذاکرات در حالت فریز (کمای دیپلماتیک) قرار گرفت. نشریه پولیتیکو گفته است که دلیل تعلل طرف آمریکایی در اجرای برجام آن است که بایدن در تردید شدید به سر برده و زیر فشار داخلی برای نهایی کردن توافق قرار دارد. این مجله آمریکایی نوشته است که حزب دموکرات به این نتیجه رسیده است که امضای توافق با ایران در آستانه انتخابات کنگره هزینه سنگین دارد!
از واشنگتن خبر رسیده است که آمریکاییها به دلیل گرفتار شدن در جنگ اوکراین و نتایج غیرقابلپیشبینی آن نمیتوانند ریسک کرده و به ایران امتیاز بدهند. ازاینرو تنها توافقی را حاضرند امضا کنند که در آن جمهوری اسلامی ایران انتفاعی از برجام نبرد. درواقع بایدن به دنبال تفاهمی با تهران است که در آنطرف ایرانی نتواند از ذیل سایه تحریمهای مادر (کاتسا و تگهای مرتبط با SDGT) خارج شود. بر اساس توافقی که واشنگتن آن را مطلوب میداند؛ ایران حق سهولت کامل درفروش نفت؛ دسترسی به شبکههای تراکنش مالی بینالمللی و نیز ارتباطات فرا ادراکی را نداشته و تنها میتواند در حاشیه دستورات موقت کاخ سفید برای کنترل بازار انرژی (بدون تضمین در بازگشت درآمدهای حاصله) نفت بفروشد! بهصورت طبیعی این مدل از توافق مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران نبوده و وزارت امور خارجه آن را رد کرده است.
آیا سپاه مانع از رسیدن به توافق است؟
اگر قرار بر آن باشد که ایران از برجام انتفاع نبرده و همچنان دسترسیهای اقتصادی ایران به بازارهای مالی در مدلهای توسعهگرا در حالت اغما باقی بماند، بدون توافق بودن با غرب بهتر از داشتن توافق نیمبند است! واقعیت آن است که دولت آمریکا به دلیل ریزشهای شدید مالی و تورم بالا پس از کرونا، بحران در شرق اروپا و نیز جنگ اقتصادی با چین به توافق به تهران احتیاج دارد، ازاینرو باید در برخورد با غرب احتیاط کرده و طرحی را در مذاکرات برجامی پیش ببریم که بهره آن بهسوی داخل باشد و نه بالعکس آن!
اما آنالیز دقیق از مذاکرات هستهای از دور اول آن تا به امروز نشان میدهد که واشنگتن باوجود عطش شدید به تفاهم خود را در این بازار بهگونهای جانمایی کرده است که بینیاز از توافق است! این ترفند آمریکایی باهدف اثرگذاری بر خطوط اجتماعی داخل ایران طراحیشده است. هدف واشنگتن آن است که بابی میل نشان دادن به توافق (در عین احتیاج) بهگونهای وانمود کند که اینطرف ایرانی است که به دلیل فشار تحریمها نیازمند به یک تفاهم سریع با غرب است. آمریکاییها در شش دور اول از مذاکرات با بهرهگیری از این ترفند توانستند قاعده کمتر دادن و زیاد گرفتن را پیش ببرند؛ اما از دور هفتم و با تغییر در آرایش دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در وین این نقشه شیطانی نقش بر آب شد، ازاینرو طرف غربی بهجای بازگشت به برجام و رفع هدفمند تحریمها (انتفاع محور) دست به بهانهجویی میزند! ازجمله آن کشیدن پای سپاه پاسداران به ماجرای مذاکرات است. درحالیکه خروج سپاه از لیست تروریسم خارجی هیچ اثری در عملکرد و ماهیت این تشکیلات انقلابی ندارد؛ آمریکاییها به دنبال مقصر نمایی در این ماجرا هستند. روزنامه والاستریت ژورنال از قول یک منبع آمریکایی نوشته است که اگر ایران توافق با غرب را میخواهد باید شرط خروج سپاه پاسداران از لیست تروریسم خارجی (FTO) را کنار بگذارد.
جالب آنکه طرف غربی برای آنکه ازنظر روانی روی ایران تأثیر گذاشته و مقاومت دیپلماتیک ایران را بشکند، یک فرضیه عجیب نیز ساخته است. بر اساس آن آمریکا درزمانی حاضر است که توافق نیمبند با تهران را امضا کند که همچنان برخی نهادهای مهم ازجمله سپاه پاسداران، بانک مرکزی و شرکت ملی نفت همچنان با توسل به قانون کاتسا ذیل تحریم (تگ SDGT) باقی بمانند. درحالیکه با امضای توافق طراحیشده توسط رابرت مالی، نهادهای مؤثر اقتصادی ایران همچنان زیر سایه تحریم باقیمانده و لیست تحریمهای ثانویه آمریکاییها از ایرانیهای تحت تحریم پر خواهد ماند؛ آمریکا دست پیش را گرفته و برای همین توافق پر ابهام و کم ارزش نیز بهانه میآورد.
ابهام در سفر پیامرسان آمریکا به تهران
پس از هشت دور مذاکره فشرده و وقتگیر با دولتهای غربی؛ حالا دست آنها برای جمهوری اسلامی ایران رو شده است، اما آمریکاییها همچنان گمان میکنند که میتوان با همان سناریو نخنما و کهنه در برابر ایران به مسیر ادامه داد. درخواست مجدد معاون سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای سفر به ایران را باید از همین زاویه نگریست. انریکه مورا که تا به امروز نقش نماینده آمریکا را در مذاکرات بازی کرده گفته است که تمایل دارد به تهران آمده و یک پیام ویژه را به گوش مقامات سیاسی در داخل برساند. البته محتوای این پیام از حالا مشخص است و میدانیم که پیامرسان آمریکا حامل چه پیغامی است! شنیدهشده است که مورا از جانب آمریکاییها حامل این پیام است که توافق در شرایطی قابلیت اجرایی دارد که طرف ایرانی از شرط خروج سپاه از لیست تحریمها صرف نظر کند!
البته کوتاه آمدن ایران در باقی ماندن سپاه پاسداران در لیست تحریمها تنها یک روی سکه است، ماهیت این نیروی انقلابی تحریم گریزی آن است. تجربه به جهان نشان داده است که هیچ نیرویی توان اثرگذاری بر عملکرد الهی و انقلابی این تشکیلات منسجم را ندارد، اما ماندن سپاه در لیست FTO روی دیگری نیز دارد! پذیرش حفظ یکی از نهادهای مؤثر در لیست تحریمها به معنای باقی ماندن شبکه مالی و فروش کشور در امتداد تحریمهاست، زیرا ماندن سپاه در لیست سیاه بهمنزله پذیرش اصل تحریم خواهد بود و انتفاع ایران از برجام را تامین نمیکند.
واقعیت آن است که وزارت امور خارجه در برخورد با پیغامهای مکرر طرف غربی نباید دچار ضعف تحلیلی باشد. پیغام ایران به آمریکاییها روشن است؛ نهتنها بایدن باید اشتباه ترامپ در قرار دادن نیروی رسمی و نظامی ایران و حافظ امنیت منطقه را جبران و سپاه پاسداران را از لیست FTO خارج کند؛ بلکه باید کلیه تحریمهای مرتبط با قانون کاتسا را نیز لغو کرده و تمام ردههای شبکهای مرتبط با (SDGT) نیز برداشته شود. در غیر این صورت هیچ گفتگویی با نماینده آمریکا بهمنزله گشایش در ادامه مذاکرات نخواهد بود.
از سویی مسئله درخواست انریکه مورا برای دیدار مجدد در تهران و بیان چند موضوع تکراری باهدف بازارگرمی سیاسی برای غرب و اثرگذاری بر افکار اجتماعی در داخل کشور آورده دیپلماتیک نداشته و تنها تاکتیک «مقصر نمایی» آمریکاییها را محکمتر خواهد کرد؛ ازاینرو شایسته است که سطح گفتگوها تا پذیرش درخواستهای بهحق جمهوری اسلامی ایران در حدود کارشناسی باقی بماند.
درحالیکه آمریکاییها بهزودی میزبان هیئت امنیتی رژیم صهیونیستی خواهند بود؛ سفر مورا به ایران نشانه حسن نیت طرف غربی محسوب نمیشود. از مدتی قبل رژیم صهیونیستی با صحنهسازیهای دروغین بهگونهای وانمود کرده است که خروج سپاه از لیست تحریمها ناپایداری منطقه را افزایش خواهد داد، آمریکا در چنین وضعیتی مصنوعی دو راهحل در پیش ندارد، یا آنکه راه سران رژیم صهیونیستی را رفته و در باتلاق منطقه و شرق اروپا غرق شود یا آنکه بهای توافق با ایران را بپردازد. سفر بدون تدبیر نانسی پلوسی به اوکراین نشان داد؛ واشنگتن برای انتخاب راه اول تصمیمش را گرفته است!