شاید اگر ما هم جای اشکان خطیبی بودیم و برای نقشی سلامتمان را به خطر میانداختیم و بیجهت جشنواره و حتی پرده نقرهای هم از آن دریغ میشد؛ از کار کردن دلزده میشدیم! چه فایده کوشیدن؟ همانها که برای تغییر وزنهای پیاپی کریستین بیل هورا میکشند و برای دنیل دیلوئیس اعتبار خاصی قائلاند چون در نقشاش مستحیل میشود؛ اینجا حتی نخواستند صبای «سینما نیمکت» را ببینند چه رسد به تشویق اشکان خطیبی! اشکان خطیبی رفت نه فقط برای دلشکستگی و خستگی نشسته بر جان بلکه به این دلیل که او اساسا آدمی ایدهآلگرا بود و اینجا انگار جغرافیای خوبی نبود برای چنین بودن.
او چسبیده بود به موسیقی دلخواهاش، به تئاتر، به دغدغههای اجتماعی و از همه مهمتر باز یافتن سلامتاش که در راه بازیگری آن را به خطر انداخته بود و روشن بود که نمیتوان او را به این راحتی از عهد نانوشتهاش برای بازی نکردن برگرداند. خاصه حالا که فیلمها و سریالها شدهاند مثل خروجی بساز - بفروشها، راضی کردن یک ایدهآلگرا برای بازگشتن غیرممکن به نظر میرسید و برای همین وقتی که تینا پاکروان این غیرممکن را ممکن کرد پیش از آنکه چیزی از «خاتون» بدانم، مشتاق تماشایش شدم!
حالا میتوان فهمید که چه او را مقابل دوربین کشانده؛ شیرزاد تنها شخصیت قصه پاکروان است که سیر رفتارش محوری سینوسی دارد و برای همین نه میشد پیشبینیاش کرد و نه میشد به تمامی از او متنفر بود و نه میشد با دلِ راحت به او دل بست . اویی که هم عاشق بود، هم ترسو؛ هم قدرت داشت و گاهی بیرحم بود و هم ته دلاش نمیخواست از آن سوءاستفاده کند؛ هم میخواست معشوق از آن او باشد، هم به مصلحت از او جدا شد؛ هم جاناش را دوست داشت و برای حفظ آن پای معامله با دشمن میرفت و هم نمیخواست علیه کشورش قدمی بردارد.
و اشکان خطیبی این شخصیت پیچیده با این همه تلورانس احساسی را چنان درست، دقیق و با ظرافت ایفا کرده که مخاطب را در عین اینکه باید در بخشهایی او را در مقام ضدقهرمانی علیه خاتون و رضا دوست نداشته باشد به همذاتپنداری وا میدارد و همین اجرای درست است که شیرزاد را روی لبه تیغ سلامت نگاه میدارد تا در حالی که زیر خاکستر ترسِ از دست دادن در حالی که همه چیز را باخته، مدفون شده؛ چون سیمرغ برخیزد تا برای حراست از عشق و وطن بایستد جلوی دشمن این بار بیترس و تو چارهای نداری جز اینکه این عاشقِ پُراشتباه را دوست بداری و وقتی با شنیدن اسم «ایران» از دهن رضا دیگر تاب ایستادن نمیآورد؛ داد بزنی ملکِ دیوانه ایران مال توست و هیچچیز نمیتواند او را از تو بگیرد...
چکیده ای از بیوگرافی اشکان خطیبی :
متولد: ۱۹ مهر ۱۳۵۸ تهران، ایران
پیشه : بازیگر ، خواننده ، مجری ، کارگردان
همسر : آناهیتا درگاهی
حرفه : موسیقی
سبک : پاپ راک
سازها : گیتار ، پیانو ، ساز دهنی
سالهای فعالیت : ۱۳۷۷-اکنون
بیوگرافی اشکان خطیبی
اشکان خطیبی متولد ۱۹ مهر ۱۳۵۸ در شمیران استان البرز می باشد. پدر اشکان خطیبی به شعر و ادبیات و مادرش به تمام کارهای هنر علاقمند بود. اشکان یک برادر بنام عرفان دارد که هر دو از کودکی در موسیقی تعلیم دیده اند. اشکان خطیبی بازیگر، خواننده، مجری و کارگردان اهل ایران است. اشکان خطیبی فارغ التحصیل لیسانس رشته تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی است. اشکان خطیبی در سال ۷۹ به همراه بابک سعیدی یک گروه موسیقی به نام آپولون تشکیل دادند که راک ایرانی میزدند اما از گروه جدا شد.
اشکان خطیبی پیانو، گیتار و گاهی نیز ساز دهنی میزند. وی به غیر از موسیقی و بازیگری گاهی نمایشنامههای انگلیسی را هم به فارسی ترجمه میکند و مدیرگروه موسیقی ترافیک نیز هست. اشکان خطیبی مثل همکاران مشهور خود رستوران داری می کند، رستوران نعنا جایی است که خودش می گوید خشت خشت آن را با عشق ساخته و دیزاین و طراحی آن همش با خودش بوده است. وی مدیر پردیس تئاتر شهرزاد است، دو مدرک معتبر در زمینه ترجمه زبان انگلیسی دارد، مدتی در خارج از کشور تدریس بازیگری صحنه هم داده است.
وضعیت تاهل اشکان خطیبی :
وی تاکنون ۲ بار ازدواج کرده است.
ازدواج اول :
اشکان خطیبی در سال ۹۱ در برنامه ای عنوان کرد که سال ها با همرش دوست بوده و بعد تصمیم به ازدواج گرفتند، در نهایت این رابطه بدون جنجال خبری در سال ۹۴ به جدایی و طلاق کشیده شد.
ازدواج دوم :
اشکان خطیبی برای بار دوم در بهمن سال ۱۳۹۵ در ۳۷ سالگی خبر ازدواج خود با خانم آناهیتا درگاهی را در برنامه خندوانه رسانه ای کرد. آناهیتا درگاهی عروس سابق علی پروین بود که دو سال قبل از ازدواج دومش از همسر اول خود محمد پروین طلاق گرفته بود.
آثار اشکان خطیبی:
تلویزیون
خنداننده شو ۱ و ۲
بچههای نسبتاً بد
مجموعهٔ گپ
مهرآباد
تهران پلاک ۱
تکیه بر باد
سهمی برای دوست
در مسیر زاینده رود
گلهای گرمسیری
از نفس افتاده
آخرین گناه
روشناییهای شهر
اگه بابام زنده بود
این راهش نیست
زمانی برای خاکستر
دوران سرکشی
همسفر
تله فیلم
بازی در تله فیلم "مزد عشق"
بازی در تله فیلم "بهار قبل و بعد"
بازی در تله فیلم "اکباتان"
بازی در تله فیلم "انتهای بزرگراه "
سینما
نگار
سینما نیمکت
خانوم
قاعده تصادف
آواز دهل
اسب حیوان نجیبی است
سوت پایان
به هدف شلیک کن
خیلی دور، خیلی نزدیک
شبکه خانگی
شام ایرانی (۱۳۹۰)
تئاتر
بازی در نمایش «تلفن» به کارگردانی «آزاده سهرابی»؛
بازی در نمایش «ملاقات شبانه» نوشته و کارگردانی «نیما دهقان»
بازی و کارگردانی نمایش «مرگ و دوشیزه» نوشته «آریل دورنمانت»
بازی در نمایش «زمستان» نوشته «امید سهرابی» به کارگردانی «هما روستا»
بازی در نمایش «پیشخدمت» نوشته «امید سهرابی» به کارگردانی «بهزاد مرتضوی»
بازی در نمایشنامهخوانی «آدمهای خیس» نوشته «امید سهرابی» به کارگردانی «بهزاد مرتضوی»
بازی در نمایش «مانیفست چو» نوشته و کارگردانی «محمد رحمانیان»
بازی در نمایش «خدای کشتار» نوشته یاسمینا رضا و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی
بازی در نمایش-کنسرت «روزهای آخر اسفند» نوشته و کارگردانی «محمد رحمانیان»
بازی در نمایش «ترانههای قدیمی» نوشته و کارگردانی «محمد رحمانیان»
بازی در نمایش «ترانههای محلی» نوشته و کارگردانی محمد رحمانیان
بازی، مشاور کارگردان و مجری طرح در نمایش مجلس ضربت زدن نویسنده: بهرام بیضایی کارگردان: محمد رحمانیان
بازی و مجری طرح در نمایش «آدامس خوانی» نوشته و کارگردانی محمد رحمانیان
بازی در نمایش " موسیو ابراهیم " نویسنده، طراح و کارگردان: علیرضا کوشک جلالی
بازی در نمایش " بینوایان " به کارگردانی "حسین پارسایی " و نویسندگی "ویکتور هوگو "
بازی در نمایش "پستچی پابلونرودا" به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی
ترجمه
نمایشنامههای عشق وحشی و نفرین قحطی زدگان از سم شپارد تحت عنوان عشق و نفرین
مجری
خانهٔ طرح نو (۱۳۸۶–۱۳۸۷)
بهارستان (ویژه نوروز-۱۳۹۳)
پنج ستاره (۱۳۹۶–۱۳۹۷)