فاشیسم قدرتمندی در اروپا و آمریکا در حال شکل‌گیری است

نشست علمی «تبیین مفهوم جاهلیت مدرن» با حضور محمدعلی فتح اللهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهدی جمشیدی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، روح الامین سعیدی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و سردبیر مجله عصر اندیشه و مهدی محمدی تحلیل‌گر مسائل سیاسی و بین‌الملل، در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.

جاهلیت در مقابل مدنیت و تشکیل نظام اسلامی قرار دارد

محمد علی فتح اللهی در این نشست گفت: مفهوم جاهلیت یک مفهوم قرآنی است. جهالت نسبتی با عمل سوء دارد و این در قرآن تکرار شده است. در مقابل عمل سوء هم توصیه به عمل صالح و توبه شده است. حمیت جاهلی، تبرج جاهلی، حکم جاهلی، ظن جاهلی از جمله عناوینی است که در قرآن ذکر شده است. در چند آیه هم کلمه تجهلون با کلمه قوم آمده است.

وی ادامه داد: جاهلیت در مقابل مدنیت و تشکیل نظام اسلامی قرار دارد. آیات مربوط به جاهلیت آیات مدنی هستند و این نشان می دهد که مفهوم جاهلیت زمانی قابل درک می‌شود که نظام اسلامی شکل گرفته باشد و قبل از آن، شاید قابل درک نباشد.

وی افزود: در قرآن از جاهلیت اولی بحث شده که بر این اساس می توان جاهلیت اخری را نیز در نظر گرفت. لذا فقدان نظام اسلامی، شرایط جاهلیت اولی است. اما جاهلیت دوم به جوامع و شرایطی اطلاق می شود که حالتی مدنیت‌نما یا مدنیت کاذب یا نظام سیاسی غلط دارد. لذا پیامبر (ص) می‌فرماید که من بین دو جاهلیت مبعوث شدم. چرا که بعد از تشکیل مدنیت و رحلت پیامبر(ص)، نشانه های جاهلیت بعدی دیده شد و مدنیت خلوص و پاکی و ناب بودن خود را از دست داد.

اگر نظام اسلامی نداشته باشیم درکی از جاهلیت نخواهیم داشت

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: عدم حکومت معصومین(ع) منجر شد که مدنیت نبوی ادامه پیدا نکند و از اینجا جاهلیت جدید شکل گرفت. ما الان در زمان کنونی بعد از ۱۴۰۰ سال یک نظام اسلامی شکل دادیم و در زمانه ما این امر مستقر شده، لذا دوباره مفهوم جاهلیت خودنمایی می کند.

وی ادامه داد: برداشت بنده این است که جاهلیت مدرن، جاهلیت مبتنی بر تمدن کاذب است و تمدن نوین اسلامی این نوع جاهلیت را برای ما نمایان می کند. اگر ما تمدن و نظام سیاسی اسلامی را شکل ندهیم نمی توانیم جاهلیت مدرن را درک کنیم.

وی افزود: مدنیت مبتنی بر عقل مدنی است. عقلانیت مدنی با عقل ریاضی و محاسباتی متفاوت است. اما عقل مدنی از جنس فرهنگ است. کسی که فرهنگ و تمدن ندارد در واقع بی عقل است. عقلانیت مدنی عقل محاسباتی نیست بلکه عقل زندگی مدنی است. ممکن است کسی سواد هم نداشته باشد اما بهره‌مند از این عقلانیت باشد.

وی ادامه داد: عقل مدنی از جنس ایمان و باور است. اساس مدنیت و نظام سیاسی را هم همان باورها و ایمان شکل می‌دهد.

فتح اللهی با بیان اینکه عقل مدنی ۲ ویژگی دارد، افزود: اولین ویژگی عقل مدنی، امکان و ظرفیت عمومی شدن این عقل در همه جامعه است. برخی احساس می کنند عقل مدنی در اختیار نخبگان است و بقیه جامعه باید پشت سر آنها راه بیفتند. اما ما در بینش اسلامی معتقدیم که همه آحاد جامعه می توانند از این عقلانیت بهره مند شوند. این در واقع یک درک و معرفت ایمانی است و باور به اینکه این عقل چنین وضعیتی دارد و جمهور و ناس می توانند از آن بهره مند شوند، ویژگی اسلام است.

تمدن های قبلی، یهودیت و مسیحیت نخبه‌گرا بودند

وی ادامه داد: تمدن های قبلی و یهودیت و مسیحیت نخبه گرا بودند. به اسم عموم جامعه حرف می زدند اما آنها را در امور دخالت نمی‌دادند. در دموکراسی‌های امروز دنیا هم همینطور است و معتقدند همه آحاد مردم نمی‌توانند دارای عقل مدنی باشند و این اختصاص به نخبگان دارد. لذا بازی دموکراسی را ایجاد می‌کنند. نظام اسلامی تنها نظامی است که قادر به ایجاد دموکراسی واقعی است و یک اعتماد به درک عمومی مردم در آن وجود دارد.

فتح اللهی با بیان اینکه تمایز عقل مدنی با عقل ریاضی و محاسباتی در عمومی شدن آن است، گفت: از عوام یهود در قرآن به «امییون» تعبیر و تقبیح شده است.

«وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّا أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (بقره۷۸)» اما امام صادق(ع) می‌فرماید عوام شیعه با عوام یهودی فرق دارند چرا که در نظام اسلامی اعتماد به مردم و اعتماد به درک عمومی مردم وجود دارد و معتقدیم با اعتماد به مردم است که ما می توانیم دموکراسی واقعی را ایجاد کنیم.

وی درباره ویژگی دوم عقل مدنی گفت: ویژگی دوم عبارت است از اینکه این عقل مستقل نیست و باید از این عقل، نفی استقلال کنیم. این عقلانیت انسان را به آنجا می‌رساند که می‌فهمد همه حوادث عالم نمی‌تواند تحت مدیریت و اراده انسان قرار بگیرد. حوادث طبیعی، اجتماعی و سیاسی باعث می شود برنامه ریزی ها به هم بریزد. لذا تفاوت عقل ایمانی با عقل کاذب این است که عقل دینی مطمئن است که مدیریت همه حوادث به دست او نیست.

نفی استقلال عقل باعث می شود که نوع رفتار ما فرق کند

وی ادامه داد: نفی استقلال عقل باعث می شود که نوع رفتار ما فرق کند، چراکه ما نمی‌توانیم همه حوادث را پیش بینی کنیم بلکه باید به وظیفه عمل کنیم. امام(ره) که می‌فرمود ما مکلف به وظیفه‌ایم و نه ضامن نتیجه به همین اشاره دارد.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: درست است که ما عقلانیت و عقل اجتماعی داریم ولی باید وظیفه خود را تشخیص دهیم. عمل به وظیفه ملازمتی با عقل اجتماعی دارد و عقل اجتماعی ما را به این نقطه می رساند که از وحی و احکام دینی برای عمل به وظایف خود بهره گیریم.

وی ادامه داد: این دو ویژگی در جوامعی که مبتنی بر جاهلیت مدرن بوده و مدنیت‌نما هستند، وجود ندارد. اما نظام اسلامی بر این دو پایه استوار است و این تفاوت ما با جاهلیت مدرن را نشان می دهد.

ما عقل را مکتفی به ذات نمی دانیم

فتح اللهی گفت: ما عقل را مکتفی به ذات نمی دانیم و متکی به خداوند هستیم، این باعث می‌شود ما به آینده خوشبین باشیم، چراکه خداوند مقدرات ما را رقم می زند. لذا نگران آینده نیستیم و به پیشواز آینده می رویم. غربی ها از آینده نگران هستند و آینده پژوهی آنها به این دلیل است که می‌خواهند آینده را تحت سلطه خود بگیرند. اما ما به استقبال آینده می‌رویم.

وی با بیان این سوال که آیا ما می توانیم با کشورهای دیگر یک نظم بین المللی شکل بدهیم یا اینکه نظام بین‌المللی خارج از اختیار ماست و باید در درون خود بمانیم؟ گفت: اینجاست تکلیف ما با جاهلیت مدرن روشن می‌شود. ما در قضایای مربوط به داعش از مرزهای خود خارج شدیم و موفق عمل کردیم و توانستیم پرچمدار مبارزه با تروریسم شویم و نظم منطقه‌ای خود را مدیریت کنیم ما باید در این عرصه‌ها بتوانیم این تفاوت ها را نشان دهیم. تجربه ما در سوریه و عراق نشان می دهد پرونده ای را با موفقیت به پایان رساندیم و یک نظم عقلانی و مبتنی بر مصالح منطقه در حال شکل گیری است.

وی در پایان گفت: ورود در مباحث بین‌الملل و نظم بین المللی آینده نظام ماست که مجبوریم به آن وارد شویم و تفاوت خود را با دیگران نشان دهیم.

جاهلیت مدرن از رنسانس شروع می شود

روح الامین سعیدی نیز در این نشست گفت: بحث من رویکرد نظری به جاهلیت مدرن است. در سطح نظری می توان جاهلیت مدرن را در عرصه معرفت شناسی مورد بررسی قرار داد.

وی ادامه داد: جاهلیت مدرن برای انسان غربی از زمان آغاز مدرنیته و قرن ۱۷ شروع می شود. این زمانی است که انسان مدرن سعی می کند مشکل آگاهی از جهان را چاره کند که به سمت جریان پوزیتویسم می‌رود.

وی افزود: تفکر فلسفی در غرب از یونان باستان تا قرن ۱۵ به دنبال حقیقت‌جویی است. از آنجایی که عقل فلسفی یونانی منقطع از وحی است نمی‌تواند به حقیقت نایل شود لذا انسان غربی در طول سده‌ها نمی‌تواند کنه حقیقت و هستی را فهم کند.

وی ادامه داد: از رنسانس انسان متفکر غربی خسته از حقیقت‌جویی فلسفی، سعی می‌کند فهم کنه هستی را کنار بگذارد و با بُعد متافیزیک وداع می‌کند و نقطه آغاز جاهلیت مدرن همینجاست. انسان مدرن در عرصه معرفت‌شناسی خود را خاستگاه شناخت و نقطه عزیمت شناخت می‌داند.

انسان جایگاه شناخت است نه خاستگاه شناخت

سعیدی گفت: در تفکر اسلامی ما معتقدیم انسان «جایگاه» شناخت است و علم به انسان تفویض می‌شود. این در آیات قرآن هم تاکید شده است. ولی در اندیشه غربی انسان از ابتدای قرن ۱۷ خود را «خاستگاه» شناخت می داند. در همین دوران معرفت شناسی بر هستی شناسی چیرگی پیدا می‌کند. این باعث شد هر چه را نتواند با ابزار حس آنها رابشناسد نفی کند.

وی افزود: در آغاز دوران مدرن جای هستی شناسی و معرفت شناسی عوض می شود. انسان مدرن می گوید معرفت شناسی است که اولویت دارد و ابزار او فقط مشاهده حسی است. هر چه با چارچوب او نمی خواند و نمی تواند آن را با ابزار خودش بشناسد، رای به عدم وجود آن می دهد. این امر در دکارت، بیکن، کانت، آگوست کنت و... مشهود است و انسان به صورت کلی عقل خود بنیاد مدرن و حس را ملاک قرار می دهد.

وی ادامه داد: اما در اندیشه اسلامی ما از هستی شناسی شروع می‌کنیم. قدم بعدی این است که چگونه این هستی را باید شناخت؟ آیا ابزار حسی به درد می‌خورد؟ قرآن تصریحاتی دارد که ابزار مشاهده حسی فایده ندارد. البته جنبه های مادی با حس قابل مشاهده و فهم است.

سعیدی گفت: اتفاقاتی که در قرن ۱۷ و ۱۸ رخ می دهد و اکتشافات بسیار زیادی که انسان پیدا می کند و رشدی که انسان غربی می کند باعث می شود بتواند طبیعت را در اختیار خود بگیرد و استعمار شکل می گیرد.

وی ادامه داد: فلسفه انسان مدرن هم فلسفه حسی و علوم اجتماعی و انسانی او هم حسی میشود. لذا فلسفه حسی را تئوریزه می کنند و به دیگر علوم تسری می دهند.

نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است

وی افزود: نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است که می گوید من فکر می کنم پس من هستم. یعنی جایی که «انسان» ملاک قرار می گیرد. از اینجا پای دین و متافیزیک کنار می رود.

سعیدی گفت: در قرن بیستم لایه های نازیبای مدرنیته خود را نشان می دهد. دو جنگ جهانی و بحران اقتصادی بین دو جنگ رخ داد که در زندگی مردم به شدت تلاطم ایجاد کرد. انسان غربی به شدت دچار سرخوردگی می شود که درِ باغ سبزی که روشنگری به ما نشان داده بود منجر به جنگ جهانی و بحران عظیم اقتصادی شد.

فاشیسم قدرتمندی در اروپا و آمریکا در حال شکل‌گیری است

نقد غرب در دهه های آغازین قرن بیستم

وی ادامه داد: به شدت عقل خود بنیاد در همان سال ها و دهه های آغازین قرن بیستم مورد نقد های جدی قرار گرفت. در این دوره به دستاوردهای مدرنیته و روشنگری و به معرفت شناسی اثبات گرای غربی نقد می شود.

وی افزود: مفهوم جاهلیت مدرن کاملا در اندیشه های مکتب فرانکفورت قابل ردیابی است. آنها به آگاهی کاذب اشاره می کنند و بر این تاکید دارند که انسان درگیر لذت های کاذب شده تا به مسایل اساسی فکر نکند. به قول ماکس وبر انسان اسیر یک زندان و قفس آهنین شده است. اینها دقیقا بحث های درون خانوادگی جوامع غرب است.

سعیدی گفت: در دو دهه پایانی قرن بیستم شاهد طغیان معرفت شناسی در غرب با ظهور پست مدرنیسم هستیم که تمام شالوده های فکری انسان غربی را زیر سوال می برد و می گوید هیچ گونه واقعیت عینی و نظریه کلانی نمی توانیم داشته باشیم چراکه اصلا «داوری» و «ملاکی برای داوری» وجود ندارد. اصلا امکان شناخت جهان با حس وجود ندارد و ما فقط می توانیم جهان را تفسیر کنیم و هیچ داوری نیست که بگوید چه کسی درست می گوید.

وی افزود: در این دیدگاه ملاک، منظر و پرسپکتیو انسان است و هیچ کس هم نمی تواند داوری کند که چه منظری درست است. لذا چنین نتیجه‌گیری شد که منفک از ذهن و نظر من واقعیتی وجود ندارد.ریشه اموری از قبیل ازدواج همجنس‌باز ها و ... به بحث های معرفت شناسی باز می گردد

وی ادامه داد: فوکو می گوید قدرت است که واقعیت را می سازد. بین انسان دیوانه و انسان عاقل نمی توانید داوری کنید و معیاری برای نیک و بد وجود ندارد. لذا ریشه اموری از قبیل ازدواج همجنس‌باز ها و ... به بحث های معرفت شناسی باز می گردد. آنها می گویند بر اساس چه معیاری همجنس بازی بد است؟ گفتمان هر کسی برای خود اوست.

پوپر می گوید شالوده های علم را بر روی باتلاق بنا می کنیم

سعیدی گفت: پوپر در کتاب «حدس و ابطال ها» می گوید ما در مورد جهان حدس می زنیم. اگر ابطال شد آن را کنار می گذاریم و مادامی که ابطال نشده برای ما حجیت دارد. او می‌گوید ما داریم شالوده های علم را بر روی باتلاق بنا می کنیم. یعنی خود آنها می گویند علم ما مفید یقین نیست.

وی ادامه داد: نگاه اسلام این است که اگر می خواهید به دانش یقینی برسید و از جهالت بیرون بیایید، همه باید زیر چتر هدایت وحیانی قرار گیرند که بدین ترتیب می توانید ابزار استدلالی و حسی و شهودی داشته باشید.

جاهلیت به طور مستمر بازتولید می شود

مهدی محمدی نیز در این نشست گفت: ما در دوره ای زندگی می کنیم که جاهلیت به طور مستمر بازتولید می شود. سازمان های بین المللی بسیار قدرتمند با استفاده از تمام امکانات دائما جاهلیت را بازتولید می کنند و هر چه جلوتر می رویم ما با نسخه های قدرتمندتری از جاهلیت مواجه می شویم. ما با پلان های جاهلیت مدرن داریم زندگی می کنیم.

همه ما قربانیان جاهلیت مدرن هستیم

وی ادامه داد: جاهلیت مدرن شعاری نیست و کاملا عینی است. ما نیازمند این هستیم که از مفهوم جاهلیت مدرن راز زدایی کنیم. همه ما قربانیان جاهلیت مدرن هستیم و ممکن است نسبت به آن وقوف نداشته باشیم.

وی درباره شاخص های جاهلیت مدرن گفت: ما امروز به عنوان نتیجه تمدن مدرن با سیستم بحرانی و رو به تباهی مواجه هستیم. این سیستم اساسا به مسیری می رود که خودش در خود فرو خواهد شکست.

وی افزود: ما با نمادهای تباهی به وضوح مواجه هستیم. در حوزه ارزش ها با مسائلی مانند همجنس گرایی مواجه ایم. در حوزه سیاست ظهور راست گرایی و ترامپیسم -که نمادی از حقیقت آمریکاست- را شاهدیم. در حوزه باورها با صهیونیسم و داعش مواجهیم. در اقتصاد با طبقاتی شدن جامعه و غارت سیستماتیک جوامع مواجهیم. در حوزه اندیشه شاهد این مساله هستیم که پست مدرن ها و استراتژیست ها بجای مردان الهی بر مسند امور نشسته اند. لذا این نقطه شروع بحث انتقادی و انضمامی درباره جاهلیت مدرن به عنوان حقیقت تمدن غرب است.

فاشیسم بسیار قدرتمندی در اروپا و آمریکا در حال شکل گیری است

محمدی درباره شکل گیری فاشیسم و راست گرایی در جهان گفت: امروز فاشیسم بسیار قدرتمندی در اروپا و آمریکا در حال شکل گیری است. اگر سند امنیت ملی آمریکا را ببینید بر تروریسم داخلی تاکید دارد که مهمترین تهدید امنیت آمریکاست. آنها نژاد پرستی، شکاف طبقاتی و قطبی شدن جامعه آمریکا را مهمترین تهدید می دانند.

وی ادامه داد: ترامپ همان چیزی درباره آمریکاست که همه می دانستند ولی از آن سخن نمی گفتند. تاکنون تعابیری در مورد ترامپ از سوی خود غربی ها به کار رفته که نشان دهنده حقیقت آمریکاست. ترامپ نماد خشونت عریان، حماقت آشکار، خودشیفتگی و نژاد پرستی است. اولین ویژگی ترامپ این بود که از منظر سود شخصی به همه چیز نگاه می‌کرد و این کاری است که تاریخ آمریکا با بقیه دنیا کرد.

وی افزود: ترامپ با نژاد پرستی عمیق به جامعه آمریکا نگاه می کرد. همان کاری که آمریکا با بقیه دنیا می کرد. این نمادی که در آمریکا ساخته شد منجر به این شد که جامعه آمریکا شدیداً دو قطبی شود که برای اعمال نظر خود حاضرند دست به خشونت های بی سابقه بزنند.

محمدی گفت: در اروپا هم با موج راست گرایی و سیاست های ضد مهاجرت مواجه هستید. همه اینها پدیده هایی است که نشان می دهد نظم پساجنگ زیر بار خودش در آستانه فروپاشی است.

وی ادامه داد: اسرائیل یک موجودیت سیاسی است که بر اساس تئوری فاشیستی شکل گرفت؛  آخرین نمونه اوکراین است. کاری که امروز آمریکایی ها می کنند این است که جبهه نازیستی سفید در اوکراین ایجاد کنند. می گویند ما پناهجویان عراقی و سوری را نمی پذیرفتیم اما پناه جویان اوکراینی را می پذیریم چراکه آنها سفید هستند. این به وضوح نژاد پرستانه است.

محمدی تاکید کرد: آمریکایی ها یکی از بزرگترین دشمنان دموکراسی در تاریخ هستند. آنها به دموکراسی های نوپا حمله کردند چون در بعضی مناطق دموکراسی ها علیه آمریکا عمل می کند.

وی با بیان اینکه گسترش اینترنت در واقع گسترش سیطره جهانی است گفت: دخالت شرکت های بزرگ در زندگی شخصی و عمل مردم مشهود است. آمارهای مربوط به دخالت فیسبوک در مهندسی انتخابات چندی پیش منتشر شد. آنها در واقع با فناوری و با استفاده از اطلاعات می خواهند رفتار افراد را مدیریت کنند که این هم نمونه دیگر جاهلیت است.

وی افزود: برژینسکی اعتراف می کند که آمریکا باید بین سلطه و قدرت نرم یکی را انتخاب کند. او می گوید راه امروز آمریکا راه سلطه است و آمریکا فاقد قدرت نرمی است که او را رهبر دنیا کند.

محمدی با بیان اینکه ترویج خشونت شاخص دیگر جاهلیت مدرن است تصریح کرد: بی ارزش ترین چیز در جامعه امروز غربی، جان انسان هاست. ادوارد سعید توضیح می دهد که چگونه چند صد میلیون نفر صرفا به دلیل برترجویی و نژادپرستی غرب کشته شده اند. جاهلیت مدرن جنگ را به یک صنعت تبدیل کرده تا از آن سود ببرد.

وی با تاکید بر ظلم سیستماتیک آمریکا به جهان گفت: نمونه عینی ظلم سیستماتیک آمریکا تحریم است. آمریکایی ها به صراحت می گویند زیرساخت مالی جهانی را تبدیل به اسلحه می‌کنیم و آن را علیه کشورها مانند ایران به کار می گیرند. فوتبال، رسانه، فعالیت های هنری و... همه اسلحه است و همه اینها وقتی که جاهلان مدرن بخواهند به کار گرفته می شوند.

جامعۀ اسلامی را باید جامعۀ ارزش‌های عالی و الهی دانست

مهدی جمشیدی در این نشست گفت: تعبیر «جاهلیّتِ جدید»، حاکی از این قضاوتِ پهن‌دامنه دربارۀ تمدّن غربی است که می‌خواهد در متن این قضاوتِ مفهومی، برداشتی انتقادی از آن ارائه نماید. این تعبیر، برخاسته از قرآن کریم است؛ چنانچه قرآن از جامعۀ پیشاپیامبر، به عنوان «جامعۀ جاهلی» یاد می‌کرد و با به‌کاربردن این مفهوم، به تقبیح و طرد آن می‌پردازد. کاری که پیامبر کرد، عبارت بود از عبور دادن مردم از «جامعۀ جاهلی» به «جامعۀ اسلامی». بنابراین، جامعۀ اسلامی را باید جامعۀ ارزش‌های عالی و الهی دانست و در مقابل، جامعۀ جاهلی، جامعه‌ای است که در آن، ضدّارزش‌ها غالب هستند. پیامبر در پی آن است که «اتّفاقِ درونی و معنوی» ‌اش را در بستر «جامعه» نیز جاری کند و مردم را با خویش، همراه و همدل سازد و ارزش‌های غاییِ جامعه را زیرورو نماید. این «شدنِ تاریخی»، کاری بس دشوار است و جز از همّت پیامبرانه و آنان که در چنین خطّ و مداری قرار دارند، ساخته نیست.

وی افزود: ازآنجاکه تاریخ‌ها و جامعه‌ها از لحاظ اوصاف و خصایص، تکرار می‌شوند، می‌توان تعبیر «جامعۀ جاهلی» را دربارۀ جامعه‌های دیگری که همان اوضاع و احوال دارند نیز به کار برد. براین‌اساس، آیت‌الله خامنه‌ای در قالب یک «شبیه‌سازیِ تاریخی»، از تمدّنِ غربی به‌مثابه «جاهلیّت جدید» یاد می‌کند که همان ارزش‌های شیطانی را در درون خویش، بازتولید کرده است، با این تفاوت که در تمدّن غربی، ضدّارزش‌های مادّی و طاغوتی، هم در گسترۀ بسیار وسیعی حاکم شده‌اند؛ و هم این ضدّارزش‌ها، تشدید و متراکم گردیده‌اند؛ و هم برای آنها توجیه‌های معرفتی و نظری عرضه شده‌اند. به‌این‌ترتیب، باید جاهلیّتِ جدید را جاهلیّتِ تشدیدشده و انبوه قلمداد کرد که «قلمرو جهانی» را درنوردیده و جهانی شده است؛ چنان‌که «جهانی‌شدن» نیز عبارت است از جهانی‌سازیِ همین ضدّ‌ارزش‌ها.

وی همچنین گفت: حال اگر رسول اکرم در مقابل جامعۀ جاهلی قد برداشت و آنها را برنتابید، انقلاب اسلامی نیز به‌مثابه شعاعی تاریخی از آن واقعۀ عظیم، باید در این مدار به حرکت درآید و از «تقابل» و «تعارض» نهراسد. این رویارویی، «قهری» و به سبب اقتضای سرشتِ قدسی و الهیِ انقلاب ایران است و این انقلاب نمی‌تواند با هیچ توجیهی، از آن عبور کند؛ مگر آن‌که انقلاب به ضدّانقلاب تبدیل شود و ارزش‌های انقلابی به تاریخ وانهاده شود. ارجاع تاریخیِ آیت‌الله خامنه‌ای به «حادثۀ نبوی»، به آن سبب است که واقعیّت تاریخیِ اکنون را توضیح دهد و برای آن «پشتوانۀ نظری» بیافریند. پس نزاع ما با تمدّن غربی، «ریشه‌های عمیق و دیرینه» دارد و معطوف به مبادیِ فکری و معرفتی است و نباید آن را به سطح سیاسی، فروکاهید. آری، ممکن است سیاست روزمرّه نیز پایی در عالم معرفت داشته باشد، امّا مسألۀ ما با تمدّن غربی، فراتر از این است؛ چنان‌که به‌درستی باید گفت دو «تاریخِ متضاد» در برابر یکدیگر نشسته‌ و صف‌آرایی کرده‌اند.