اوکراین؛ دیپلماسی و میدان

جنگ برای اهالی غرب آسیا که سال‌های متمادی است، آتش‌باران جزء لاینفک زندگی‌شان بوده یا هم‌اکنون نیز هست و شادی‌شان پای منافع و وزن‌کشی بی‌وقفه مستکبران، ذبح‌شده، واژه غریبی نیست. حق مردمان این منطقه از عالَم، دهه‌هاست لابه‌لای سهم‌خواهی ذینفعان جنگ بر سر ذخایر انرژی و … چنان نادیده گرفته‌شده که گویی جهانیان این نقطه از دنیا را منطقه‌ای برای  جنگ و خون و ناآرامی می‌دانند و می‌خواهند و  جز این سبکی برای زندگی مردمانش قائل نیستند.

در چند روز اخیر اما اقدام نظامی روسیه علیه اوکراین ، چگونگی وقوع جنگ را بدون روتوش برای جهانیان و البته مردم منطقه عیان کرد، چهره‌ای که نشان می‌دهد جنگ نه ربطی به سبک حکمرانی و ایدئولوژی کشوری که موردحمله واقع‌شده دارد و نه به یارگیری‌ها و عضویت کشورها در پیمان‌نامه‌های بین‌المللی.

جنگ و قربانی شدن ملت‌ها در آن، بیش ازهر چیز به سیاست قدرت بالادستی و حریف‌طلبی آن در سرزمین مورد هدف بازمی‌گردد و آنچه در این میان نقش بازدارندگی دارد، قدرت دفاعی کشوری است که به هزار و یک دلیل هدف قرارگرفته است. در این نوشته، صرف‌نظر از قضاوت در مورد علت  رخداد جنگ میان روسیه و اکراین و مسیری که به بروز و ظهور چنین رویدادی انجامید، بررسی چرایی آوارگی مسئولان و مردم اوکراین و رهاشدگی این کشور میان هواداران غربی‌اش که مشوق پیوستن او به ناتو بودند، مقصود است؛ مشوقانی که در بزنگاه همراهی نه‌تنها کوچک‌ترین حمایتی برای ایستادگی کی‌یف در مقابل مسکو نکردند بلکه از محکومیت اقدام روسیه در قبال دولت اوکراین نیز سر باز زدند و واژه ابراز تأسف از شرایط حاصل‌شده را جایگزین حمایت نظامی از شریک سیاسی‌شان کردند.

درحالی‌که آمریکا، انگلیس، فرانسه و ۲۷ عضو دیگر بر اساس پیمان نظامی ناتو در تقابل میان اوکراین و روسیه می‌بایست جانبدار و حامی اوکراین -به‌عنوان یک شریک توافق- می‌بودند اما حمایت مورد انتظار آن‌ها به‌ویژه از آمریکا، به همنوایی در تقبیح اقدام نظامی روسیه تقلیل یافت و کم‌دردسرترین واژگان در بیانیه اشتراکی‌شان کنار هم چیده شد تا مبادا منافع کشورهایشان قربانی شود. 

در مصاف مسکو و کی‌یف، ۳۰ عضو ناتو چشم بر ضرورت همراهی اوکراین بستند تا منافعشان در خطر نیفتد و برای تأمین آن مجبور به رودررویی با مسکو نشوند. چراکه روسیه را هم در عرصه نظامی و هم تسلط بر منابع انرژی صاحب قدرت و اثرگذار می‌دانند و برای تقابل با او باید راه دیگری که منجر به تضعیف خود و مردمانشان نشود را انتخاب کنند. سیاستی دردناک برای ملت اوکراین (که منافع ملی و سیاسی خود را در پیوستن به ناتو و به عضویت درآمدن در اتحادیه اروپا می‌دانست) اما هم‌پیمانان، منافع خود را بی‌اغماض و بدون تردید در قبال آوارگی مردم اوکراین، ارجح می‌دانند.

در مقابل قدرت مسکو اما بی‌دفاعی و بی‌اثری اوکراین در عرصه نظامی،  عامل پیشروی روسیه در خاکش بود؛ انفعالی که کمتر از دو دهه قبل با تسلیم کردن توانمندی هسته‌ای و واگذاری تجهیزات دفاعی‌اش در مقابل تقویت احتمال عضویت در ناتو به آن دچار شد و به کشوری بی‌قدرت و ملتی بی‌دفاع بدلش کرد. اوکراین در وقایع اخیر، به جهان نشان داد، قدرت نظامی-دفاعی ضامن بقای هویت و تمامیت ارضی  هر سرزمینی است و عقب‌نشینی و تسامح بر سر آن جز شکنندگی ملت، ثمری نخواهد داشت.

اوکراین؛ دیپلماسی و میدان

در حقیقت اوکراین شاهدی از غیب بود که بر ایده اهمیت والای میدان، صحه گذاشت و عیان کرد که حراست و حفاظت از یک ملت و مرزوبوم  در میدان تعیین‌کننده است و در وجود قدرت میدان، دیپلماسی و مراودات و پیمان‌نامه‌های بین‌المللی تضمین‌کننده می‌نماید وگرنه چنانچه یک ملت میدان را واگذار کند بزرگ‌ترین و پرطمطراق‌ترین معاهده‌ها نیز ضامن احقاق حقوقش نخواهد بود.

نکته مهم‌تر و البته داخلی این نبرد اما اهمیت باور مردم به قدرت دفاعی-نظامی و اثرگذاری و اقتدار ملی است، نکته‌ای که مدت‌هاست از سوی دشمنان نظام جمهوری اسلامی موردتوجه قرارگرفته و بی‌وقفه آن‌ها را برای خدشه‌دار کردن این مهم نزد قضاوت مردم به تکاپو واداشته است. در این وادی برای خنثی کردن حربه دشمن، نیازمند تدبیر جدی هستیم. اقناع مردم به همراهی و همدلی با برنامه‌های دفاعی و توانمندی‌های نظامی، مهم‌ترین گامی است که باید موردتوجه قرار گیرد تا به‌صورت جامع به دودستگی‌های بروز یافته در این حوزه پایان دهد. تشریح این مهم که میدان و دیپلماسی، نه در تقابل که در کنار یکدیگر به قدرت ملی منجر می‌شوند، ضرورتی است که بیش‌ازپیش باید در دستور کار سیاست‌گذاران قرار گیرد تا مردم بدون تردید بر این مهم تأکید کنند و خود مطالبه‌گر آن از حاکمیت باشند.

محسن پیرهادی