متفاوت‌ترین بدمن تاریخ سینمای ایران

ابوالفضل نجیب نوشت: در حافظه سینمایی نسل من جلال پیشواییان با بازی در نقش یکی از برادران آب منگل در فیلم قیصر کیمیایی تداعی می‌شود. با افتادن جنازه او در کنار واگن‌های اسقاطی ادامه می‌یابد. تا می‌رسد به شنبه‌ای که مرگ او مهم‌ترین خبر سینمایی می‌شود.
 بازیگر بدمن و ضدقهرمانی که برخلاف ضدقهرمان‌های فیلمفارسی جثه‌ای متوسط داشت. اما این نقیصه در جلال با چهره و چشمانی خاص که اغلب در قاب‌های نزدیک تاثیر و برجستگی آن مضاعف می‌شد، او را بدل به یکی از ماندگارترین بدمن‌ها و کاراکترهای منفی تاریخ سینمای قبل از انقلاب می‌کند. 
پیش از پرداختن به کارنامه جلال شاید ذکر این نکته ضروری باشد که بازیگران ضدقهرمان و منفی در بررسی موضوعی سینمای ایران چندان مورد توجه نبوده و نیستند. این بی‌اعتنایی شاید به دلیل نازل بودن نقش‌ها و استفاده از نابازیگرانی است که غالبا فاقد تحصیلات سینمایی و صرفا به دلایل غیرسینمایی به این حوزه ورود کرده‌اند. درحالی که سوپراستارهای تاریخ سینمای ایران اغلب در قالب شخصیت‌های قهرمان در حافظه مخاطبان تثبیت می‌شوند، اما نقش ضدقهرمان‌ها که هر کدام به نوعی در محبوبیت و موقعیت آنها دخیل هستند، نادیده گرفته می‌شود. از این منظر اگر قرار به کنکاش درباره نقش بازیگران منفی در برجسته شدن قهرمان‌های این سینما باشد، بی‌تردید جلال پیشواییان از قدیمی‌ترین، پرکارترین و متفاوت‌ترین آنها خواهد بود.

متفاوت‌ترین بدمن تاریخ سینمای ایران


او تنها بازیگر ضدقهرمان و منفی است که در تمام دوران فعالیت مورد توجه طیف‌های مختلف فیلمسازان قرار داشت. او تنها بازیگر نقش‌های منفی بود که توانست همزمان با فیلمسازان راس و بدنه و سطح هرم فرضی سینما همکاری کند. حضور واقعی او همزمان با موج نوی سینما در اواخر دهه چهل و با درخشش در قیصر به نقطه عطف در کارنامه سینمایی او تبدیل می‌شود. این در حالی است که حضور او با بازی در فیلم دختری فریاد می‌کشد (۱۳۴۰) ساخته خسرو پرویزی آغاز می‌شود.
حضور او در قیصر در صحنه کشتن فرمان و انتقال جنازه او به پشت‌بام حمام و درنهایت با سکانس جدال با قیصر در ایستگاه واگن‌های اسقاطی خاتمه می‌یابد. این سکانس به توجه فیلمسازان مطرح در به‌ کار گرفتن او در برخی شاهکارهای سینمای قبل از انقلاب منجر می‌شود. آنچه این دو سکانس را برجسته می‌کند، سنت‌شکنی کیمیایی در خلق شخصیت‌های منفی و هوشمندی جلال در باورپذیر کردن آن است.  فراموش نکنیم در این زمان هنوز سینمای کلاه مخملی که بخش مکمل آن معطوف به حضور بدمن‌های کلاه مخملی است، اعلام موجودیت نکرده.
آنچه حضور این‌گونه ضدقهرمان‌ها را در مقایسه با دهه چهل و قبل از آن برجسته می‌کرد، تلقی و اهمیتی بود که سینماگران موج نو برای شخصیت‌های منفی و جایگزین کردن نمونه‌های متناسب در مقایسه با چهره‌های تکراری قائل بودند. از این زاویه جلال توانست همزمان با تولد موج نو و سینمای تجاری نازل و همان اندازه ظهور و حیات کوتاه‌مدت سینمای تین ایجری با حضور در چند فیلم از جمله علف‌های هرز و شب غریبان همچنان موجودیت خود را حفظ کند. مرور اجمالی برخی فیلم‌هایی که جلال بعد از قیصر در آنها ارایه نقش کرد، نشان از هوشمندی فیلمسازان در کشف قابلیت‌های بالقوه و بالفعل او در نقش‌های اغلب منفی و حتی سوق دادن به سمت شخصیت‌های خاکستری و بدمن‌های قابل ترحم دارد. از این نمونه‌ها می‌توان به فرار از تله جلال مقدم، طوقی و ستارخان علی حاتمی، خداحافظ رفیق امیر نادری، صادق کرده ناصر تقوایی، دشنه و کندو فریدون گله، صبح روز چهارم کامران شیردل، صبح خاکستر تقی مختار، رشید پرویز نوری، ذبیح محمد متوسلانی و حضور در اغلب فیلم‌های کیمیایی قبل از انقلاب اشاره کرد. جلال اگرچه در اغلب این فیلم‌ها در حاشیه و بالمال تحت تاثیر قهرمان‌های اصلی چندان دیده نمی‌شود، اما آنچه او را در نگاه مخاطبان خاص متمایز می‌کند، ارایه رنگین‌کمانی از نقش‌های منفی و ضدقهرمان است.
بازی‌هایی که برخلاف کلیشه‌های حاکم که اغلب مورد استهزای مخاطبان عادی سینما قرار می‌گیرند، به شخصیت‌هایی چند لایه و باورپذیر ارتقا می‌یابند.  آنچه درباره بازی‌ها و نقش‌های او در تمایز با سایر بازیگران نقش‌های منفی می‌توان اشاره کرد، لایه‌ای بودن شخصیت او در نقش‌های منفی است و به همان اندازه ارتقای نقش‌های منفی به نقش‌های خاکستری است. 
در فیلم‌هایی چون دشنه، طوقی و داش آکل جلال سویه‌های قابل اعتنایی در بازی این نقش‌ها ارایه می‌دهد. در دشنه او تنها یک سکانس از فیلم را به خود اختصاص می‌دهد.  در نقش بزهکاری که به ظاهر به یکی از همدستان خود خیانت کرده و سهم او را به اصطلاح چپو کرده. در انتهای جدال خشونت‌آمیز او با بهروز وثوقی در نقش قهرمان فیلم، که برای احقاق حق آمده متوجه می‌شویم او چندان که در تصور تماشاگر و حضور اولیه او شاهد هستیم، نه یک شخصیت منفی که برساختی متفاوت و بلکه اخلاقی و در یک کلام متمایز از سایر شخصیت‌های بزهکار ارایه می‌دهد. آنچه در این کلیشه‌زدایی بیش از برساخت شخصیتی فیلمسازان کمک می‌کند، بی‌تردید جنس بازی جلال پیشواییان است.
جلال همین نقش را به گونه‌ای دیگر در داش آکل مسعود کیمیایی ایفا می‌کند. شاهدی بر درک توانمندی‌های او توسط فیلمسازانی که انتظاری بسیار فراتر از تیپ‌های معمول بدمن در سینمای آن زمان دارند.  او در داش ‌آکل اگرچه از نوچه‌های کاکاسیاه است، اما در عین حال در بزنگاه‌های اخلاقی از جمله در سکانسی که کاکا، داش ‌آکل را در حالت مستی تحقیر یا در سکانس مبارزه این دو شاهد ناجوانمردی کاکاست به شکلی درونی و باورپذیر تحول درونی و همان اندازه انزجار خود را از آنچه شاهد است، نشان می‌دهد. این‌گونه نقش‌ها و بازی‌ها اگرچه به نوعی در همان سینمای کلاه مخملی‌ها مسبوق به سابقه است، اما آنچه آن را متمایز می‌کند نوع بازی باورپذیر و ضدکلیشه‌ای جلال است. آن هم از سیمایی که همه ظواهر و نشانه‌های شرارت و خشونت ذاتی را یکجا در چهره و چشمان خود تداعی می‌کند.
جلال کم و بیش همین نقش‌ها را با همین باورپذیری که بعضا به احساس سمپاتی در مخاطب می‌انجامد در فیلم‌هایی چون طوقی و ذبیح و... تکرار و گاه به اوج می‌رساند.  شاید از فیلم فرار از تله ساخته جلال مقدم بتوان به عنوان متفاوت‌ترین نقش او در تاریخ فعالیت‌های سینمایی یاد کرد. جلال در این فیلم نقش مردی لال را بازی می‌کند که در حال انتقال دستمزد کارگران از شهری به شهر دیگر در جنوب ایران است. کیف پول در قطار توسط دو سارق با نقشه از قبل ربوده می‌شود. تعقیب و گریز او با دو سارق از درگیری داخل کوپه تا محاصره او در میان نیزارهای به آتش کشیده شده و درنهایت تا بازگشت به ایستگاه قطار و کشته شدنش، شاید از برجسته‌ترین بازی‌های او باشد. در چند سکانس حضورش در فیلم تنها به اتکای چهره و چشم‌ها و حالات مختلف که بر لال بودن او دلالت دارد، واکنش‌های درونی خود را در مواجهه با بحران درگیر به نمایش می‌گذارد.
آنچه شاید از وزن و اعتبار جلال به همان اندازه که از اعتبار و مسیر درست اولیه بهمن مفید کاست و او را به تقدیر ناخواسته باری به هر جهت شدن و باری به هر قیمت تغییر و خدشه‌دار کرد، حضور همزمان جلال در برخی فیلمفارسی‌های آن زمان است. رویکردی که در آن زمان هر چند به ظاهر اجتناب‌ناپذیر، اما درنهایت به کارنامه قابل قبولی از فعالیت‌های سینمایی او منتهی شد. 
در معرفی جلال به پرکارترین بازیگر نقش‌های منفی و ضدقهرمان در تاریخ سینمای ایران اشاره شد. هر چند برخی بازی‌های او در کارنامه‌ای که حاصل آن بازی در نود و دو فیلم سینمایی است، گاه نقش‌های کاملا متفاوت همچون در فیلم کندو ساخته فریدون گله ارایه کرده است. با این حال اما آنچه جلال را در حافظه سینمادوستان ایرانی تثبیت کرده، با همان ارایه نقش‌های منفی و ضدقهرمان تداعی و موضوعیت پیدا می‌کند. آنچه این کارنامه را قابل تامل می‌کند، سوای همکاری او با کارگردان‌های صاحب سبک و موج نو سینمای ایران، حضور جلال در ۱۲ فیلم مسعود کیمیایی است.
شاید به اعتبار اعداد و ارقام این میزان همکاری کیمیایی با جلال فارغ از استثنایی چون بهروز وثوقی، برای بسیاری بازیگران سینمای ایران غبطه برانگیز باشد.
مضاف بر اینکه جلال حداقل یک دوره ده ساله از شش دهه فعالیت سینمایی خود را در بعد از انقلاب ممنوع‌التصویر و تن به مهاجرت ناخواسته داده بود. از این تعداد فیلم‌های جلال شصت و نه فیلم او به فعالیت هفده ساله در سینمای قبل از انقلاب و بیست و دو فیلم و به علاوه چند سریال تلویزیونی به فعالیت‌های او در بعد از انقلاب مربوط می‌شود. شاید بتوان حضور او در فیلم تجارت کیمیایی را به نوعی حدیث نفس و ادای دین کیمیایی به بازیگری تلقی کرد که تقریبا در تمامی آثار قبل و بعد از انقلاب او، جلال بازیگری از پیش انتخاب شده برای نقش‌های کیمیایی است.
جلال همچون اغلب بازیگران بدمن و منفی سینمای تجاری ایران فاقد تحصیلات سینمایی و بازیگری بود. حضور او با اولین فیلم‌های خاچیکیان چون ضربت و دلهره و ببر رینگ تنها به قابلیت و آمادگی جسمانی و البته همچون مشهورترین بدمن‌های تاریخ سینمای جهان معطوف به چهره و چشمانی است که علی‌الظاهر شرارت و خشونت آن را از چهره‌های معمول و معمولی متمایز می‌کند. برای اثبات این ادعا کافی است چهره او را به خصوص در نماهای نزدیک و با بازی‌های گاه اغراق‌آمیز با چشم و میمیک صورت به خاطر بیاوریم. فراموش نکنیم بدمنی که از همان ابتدا دلایل اولیه حضور او در سینما محدود و معطوف به بوکسور و جودوکار بودن او است، بعد از آن چند اثر حادثه‌ای خاچیکیان مسیر متفاوتی در مقایسه با ورزشکار - بازیگرانی چون عزیز اصلی دنبال می‌کند.  این مختصر هر چند به انگیزه درگذشت جلال پیشواییان، اما امیدوارم بهانه و تلنگری باشد برای واکاوی موضوعی بدمن و ضدقهرمان در تاریخچه سینمای ایران.