یک ویدئوی چند دقیقهای از « جورج قرداحی » وزیر اطلاعرسانی لبنان کافی بود تا بهانه لازم به دست دولت سعودی برای آغاز یک بحران دیپلماتیک با لبنان بیفتد. سعودیها ضمن فراخوان سفیر خود از بیروت، به سفیر لبنان نیز دو روز مهلت خروج از خاک عربستان را دادند و طبق معمول ریز کشورهای امارات، بحرین و کویت نیز به تبع ریاض اقدام مشابه انجام دادند. این کشورها واردات کالا از لبنان را نیز ممنوع اعلام کردند.
این قبیل اتفاقات در دنیای دیپلماسی به ندرت رخ میدهد و میتوان گفت بیشتر با خلق و خوی دولت مداخلهگر و سلطهجوی سعودی همخوانی دارد. تا جایی که «عبدالله بوحبیب» وزیر خارجه لبنان از شدت عمل دولت ریاض ابراز تعجب کرده و گفته است که هیچ زمانی فکر نمیکرد سعودیها چنین عکسالعملی نشان دهند و «ظلم عربستان سعودی» برای او قابل درک نیست.
ماجرا این است که «جرج قرداحی» چهره رسانهای محبوب و نامآشنای جهان عرب که بسیاری او را با برنامه «من سیربح الملیون» در شبکه ام بی سی عربستان و برنامه «المسامح کریم» در شبکه ابوظبی میشناسند یک ماه قبل از اینکه وزیر اطلاعرسانی لبنان شود، در یک برنامه تلویزیونی گفته بود که حمله عربستان سعودی به یمن «تجاوز» محسوب میشود و یمنیها در حال دفاع از کشورشان هستند. او در ماجرای بحران سوریه نیز از ابتدا جانب دولت دمشق را گرفت که یکی از دلایل اصلی جدا شدن وی از شبکه ام بی سی همین موضوع بود.
حال به تازگی این ویدئو منتشر شده و سخنان قرداحی رسانهای شده است؛ بالطبع هر جای دنیا که باشد نظر شخصی یک فرد غیر دولتی که هیچ مسئولیتی ندارد، هیچ آثار و تبعاتی در پی نخواهد داشت و کسی معترض آن نمیشود تا چه رسد به اینکه علیه آن کشور جنگ دیپلماتیک اعلام شود. نکته دیگر اینکه هیچ جای دنیا نظر وزیر اطلاعرسانی موضع رسمی حکومت تلقی نمیشود و عمدتا رئیسجمهور، نخستوزیر، وزیر خارجه و سخنگویان آنها نظر رسمی حاکمیتی را اعلام میکنند.
پس چرا سعودیها این چنین به جنگ لبنان رفتهاند؟
پاسخ این سؤال به خوبی در سخنان «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه سعودی یافت میشود. او در حاشیه نشست کشورهای گروه ۲۰ در یک مصاحبه گفت: «برای ما، این مسئله فراتر از اظهارنظر یک وزیر است بلکه بیشتر نشان دهنده وضعیتی است که لبنان در آن قرار گرفته است».
از ابتدا نیز کاملا واضح و روشن بود که سخنان یک فرد غیر دولتی نمیتواند تا این حد موجب عصبانیت سعودیها شود و اصولا موضوع چیز دیگری است. موضوع این است که سعودیها با تمامی تلاشها و برنامهها از زندانی کردن «سعد الحریری» به عنوان نخستوزیر وقت لبنان تا تروریستی اعلام کردن حزبالله لبنان، اکنون هیچ دستاوردی در این کشور ندارند. دولت با تفاهم و توافق داخلی تشکیل شده و به کار خود ادامه میدهد و سعودیها در هیچ جای این دولت خود را مشاهده نمیکنند.
بن فرحان صراحتا گفته است که لبنان فعلی به نفع عربستان نیست و تا زمانی که حزبالله وجود دارد، لبنان در راستای سیاستهای سعودیها قدم نخواهد گذاشت. او به روشنی تأکید کرد: «ما تصمیمگرفتهایم که این تعامل در این نقطه از زمان سازنده یا مفید نیست. واقعاً به نفع ما نیست. فکر میکنم مهم است که دولت در لبنان یا تشکیلات حکومتی لبنان راهی به جلو پیدا کنند که لبنان را از شرایط کنونی آزاد کند. ساختار سیاسی، که تسلط حزبالله را تقویت میکند.»
وزیر خارجه سعودی گفته است که حکومت و ساختار فعلی سیاسی در لبنان به نفع مردم حرکت نمیکند. صراحتا منظور او از مردم منافع دولت ریاض است.
سعودیها یمن را از دست رفته میبینند، لبنان نیز اگر از دست رود، هزینه جبران ناپذیری برای آنها در پی خواهد داشت. بنابراین این چنین جرج قرداحی را بهانه کردهاند تا شاید با استفاده از فشار رسانهای و سیاسی و به صحنه آوردن نیروهای همسو در داخل لبنان، دولت «نجیب میقاتی» را مجبور به استعفا کنند.
محور سعودی در ماجرای محاصره سه و نیم ساله قطر در نهایت دست از پا درازتر بازگشته و دست دوستی به سوی دوحه دراز کرد. هیچ یک از آن ۱۲ شرط کذایی را هم قطریها اجرا نکردند. دلیل پیروزی قطر در آن کارزار و ایستادگی مقابل عربستان سعودی و امارات انسجام داخلی، رهبری واحد و دوستان نزدیک دوحه از جمله ایران و ترکیه و همچنین مخالفت آمریکا با محاصره قطر بود. نکته اینکه هم اکنون نیز شبکه الجزیره به کرات در گزارشها و اخبار خود به بیهوده بودن جنگ یمن آنچنان که جورج قرداحی اشاره کرده بود میپردازد، اما سعودیها به ناچار با سکوت از کنار آن میگذرند.
سعودیها این بار بر روی تشتت آراء و چند دستگی داخلی در لبنان و استفاده از عوامل داخلی خود حساب ویژهای باز کردهاند. تا جایی که از همه سرمایههای سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی خود برای به بار نشستن هجمه علیه دولت میقاتی و حزبالله استفاده میکنند. از «سمیر جعجع» و «ولید جنبلاط» گرفته تا «الیسا» خواننده معروف لبنانی به موضعگیری علیه «جورج قرداحی» دولت نجیب میقاتی و حزبالله پرداختهاند. «الیسا» که عمده زمان خود را در شبکهها و مراسمات سعودی میگذراند و پای ثابت «موسم الریاض» و «موسم جده» است در صفحه توئیتر خود نوشته که لبنان در دست ایران اسیر است و باید نجاتش داد! و گفته است که مقامات لبنانی باید استعفا بدهند، چرا؟ چون به ساحت مقدس بن سلمان اندکی اسائه ادب شده است!
به هر حال دولت ریاض پیش از این نیز تمام تلاش خود را برای ممانعت از شکلگیری دولت میقاتی به کار گرفته و ناکام مانده بود. مشخص نیست که ریاض دقیقا دنبال چه گزینهای برای نخستوزیری در لبنان است، چرا که یکی از دلایل عدم توفیق سعد الحریری در تشکیل کابینه مخالفت سعودیها با وی بود، بنابراین الحریری که در خدمترسانی به سعودیها سنگ تمام گذاشته نیز گزینه مورد نظر آنها نیست. نجیب میقاتی نیز آنچنان که رسانههای محور ریاض تبلیغ میکنند ارتباط گرمی با حزبالله ندارد، حتی در ماجرای ارسال سوخت ایران به لبنان، این اقدام را برای جلب رضایت ریاض و پاریس «نقض حاکمیت لبنان» خوانده بود. او پس از دیدار با «حسین امیر عبداللهیان» در بیروت در یک مصاحبه تلویزیونی نیز گفته بود که از وزیر خارجه ایران خواسته است تا تهران به اقدامات «خصمانه» خود در منطقه پایان دهد که با استقبال رسانههای محور سعودی مواجه شد. بنابراین میقاتی نیز کم خوش خدمتی برای سعودیها نکرده است اما اینها ریاض را راضی نمیکند و دولت سعودی تنها یک خواسته دارد و آن هم کنار رفتن کامل حزبالله از صحنه سیاسی و همزمان خلع سلاح این گروه مقاومت است وگرنه القرداحی و دولت میقاتی و اینکه چه کسی در مسند نخستوزیری باشد، صرفا بهانه است. وزیر خارجه عربستان سعودی نیز به صراحت گفته است که مشکل ریاض لبنان نیست، بلکه حزبالله است.
هجمه محور سعودی تاکنون با مقاومت خوبی از جانب دولت لبنان مواجه شده است. این اقدام به قدری غیر حرفهای و عجیب بود که جز اندک افراد سابقهدار در دفاع از منافع ریاض در لبنان، کمتر کسی جانب دولت سعودی را گرفته است. وزیر خارجه لبنان نیز گفته است که حزب الله بخشی از شاکله سیاسی لبنان محسوب میشود و آنطور که ریاض ادعا دارد، لبنان زیر سلطه ایران نیست.
در پایان باید گفت که حزب الله از صحنه داخلی لبنان حذف شدنی نیست و ریشهدارتر از آن است که با یک هجمه دیپلماتیک از صحنه کنار رود. اقدام سعودیها نیز به قدری مغایر عرف دیپلماتیک است که تا این لحظه جز همان ریزکشورهای دنبالهرو ریاض، کشور دیگری از اقدام آنها حمایت نکرده است. بنابراین در اینجا نیز باید شاهد همان اتفاقی باشیم که در خصوص قطر رخ داد و پس از مدتی بدون اینکه محور سعودی امتیازی کسب کند، بازگشته و سفارتخانهها را نیز دوباره در دوحه بازگشایی شد.