اگر تاریخ را بررسی کنیم به اتفاقات مشابهی برخورد میکنیم که ممکن است در ادوار مختلف تکرار شود. برای مثال وقتی آخرین رئیسجمهور افغانستان دوران کودکی خود را در جنوب کابل سپری میکرد، محمد مصدق، نخستوزیر وقت ایران در اوج اعتماد و تکیه به آمریکا در عرض سه روز سقوط کرد.
اگرچه محمد مصدق برای اجرای تصمیماتش، مسیر نادرست را برگزید، اما عشق به وطن، تا آخرین لحظه، نخستوزیر ایران را در تهران نگه داشت؛ درست نقطه مقابل «محمد اشرف غنی احمدزی» که پس از توافقات پشت پرده با قوای اشغالگر، با چند چمدان پول فرار را بر قرار ترجیح داد.
محمد اشرف غنی احمدزی آخرین رئیسجمهور جمهوری اسلامی افغانستان، متولد ۱۳۲۸ در کابل است.
غنی تحصیلات خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت و در رشته علومسیاسی گذرانده است. وی در زمان تحصیل در بیروت با «رولاغنی» آشنا و با یکدیگر ازدواج کردند.
پس از بازگشت به افغانستان سه سال را در دانشگاه کابل به تدریس پرداخت تا اینکه در سال ۱۳۵۶ و پس از موفقیت در کسب بورسیه، به آمریکا و دانشگاه کلمبیا رفت. دو دختر غنی نیز در آمریکا به دنیا آمدند و عملاً شهروند آمریکایی محسوب میشوند.
غنی پس از فارغالتحصیلی برای تدریس به دانشگاه برکلی کالیفرنیا دعوت میشود و به مدت هشت سال در دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا تدریس میکند. وی همزمان در بخش پشتوی رادیو بیبیسی نیز فعال میشود.
در سال ۲۰۰۲ در اولین دولت پس از حمله آمریکا و ناتو به افغانستان، وی به عنوان مشاور حامد کرزی و وزیر مالیه معرفی میگردد.،اما دو سال بعد (۲۰۰۴) از حضور در دولت انصراف میدهد و رئیس دانشگاه کابل میشود.
بلندپروازیهای غنی؛ از نامزدی برای دبیرکل سازمان ملل تا ریاستجمهوری افغانستان
غنی همچنان آرزوهای بزرگ دارد و در سال ۲۰۰۶ برای تصدی دبیرکلی سازمان ملل متحد و جانشینی برای کوفی عنان نامزد میشود.
اشرف غنی در سال ۱۳۸۸ برای اولین بار در انتخابات ریاستجمهوری افغانستان با شعار «حکومتداری خوب؛ یک اقتصاد پویا و فرصتهای شغلی برای مردم افغانستان» شرکت میکند و تنها موفق به کسب ۳ درصد آرا میشود.
اشرف غنی در دوره دوم ریاستجمهوری حامد کرزی در سال ۲۰۱۰، مسئول برنامه انتقال مسئولیتهای امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای بومی شد.
اما در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۴، غنی بار دیگر شانس خود را برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری امتحان میکند و این بار با کسب ۳۷ درصد آراء پس از عبدالله عبدالله در مقام دوم قرار میگیرد. اگرچه این انتخابات به دور دوم کشیده میشود اما پس از تقلب گسترده کمپین انتخاباتی غنی، تبدیل به یک چالش جدی و کشمکش سیاسی برای این کشور میشود و بار دیگر زمینه دخالت خارجیها را در عرصههای مختلف این کشور باز میکند.
در ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ و در بحبوحه چالشها و دعواهای سیاسی طرفداران غنی و عبدالله، «جان کری» وزیر خارجه وقت ایالات متحده به کابل سفر میکند و با اجرای فرایندی زمینهساز تشکیل یک حکومت وحدت ملی در افغانستان میشود، فرایندی که اشرف غنی را در جایگاه رئیسجمهور و عبدالله عبدالله را در جایگاه رئیس اجرایی حکومت قرار میدهد.
غنی همچنین در سال ۹۸ و در دوره دوم انتخابات ریاستجمهوری، بار دیگر از طریق ائتلاف با «امرالله صالح» و «سرور دانش» مجدد در مقام ریاست جمهوری افغانستان قرار میگیرد.
دوقطبیسازیهای غنی، میان فارسی و پشتون
اما اشرف غنی، برخلاف تفکرات غربی و پرستیژ روشنفکرانهاش، شخصیتی لجباز داشت. او در سالهایی که تصدی پستهای عالی افغانستان بر عهدهاش بود، همواره به دنبال حذف رقبا و افراد شایستهای علیالخصوص رهبران مجاهدین سابق از جمله «اسماعیل خان» و «احمد مسعود» بود.
در همین رابطه نوذر شفیعی کارشناس مسائل سیاسی ضمن تحلیل شخصیت رئیسجمهور افغانستان به خبرنگار مهر میگوید: «آقای غنی پایگاه اجتماعی زیادی در جامعه افغانستان نداشت. او در واقع با پشتوانه آمریکاییها و با سوء استفاده از نام قوم پشتون قدرت را به دست گرفت.»
وی میافزاید: «آقای غنی در قوم پشتون و زیرمجموعههای آن، خیلی نفوذی ندارد و اساساً خانوادهاش نیز در آمریکا و اروپا زندگی میکنند که ریشه وطنی و میهنی آن، عملاً با جامعه افغانستان قطع است. بنابراین اساساً خیلی پشتوانه سیاسی یا نیروهای سیاسی اثرگذاری نداشت که بتواند در ادامه، آن مشی قبلی همتایان و همپیمانانش را اعمال کند.»
اما نکته بسیار عجیبی که در دوره حیات سیاسی اشرف غنی بروز یافت، تلاش وی برای ایجاد دوقطبی بین زبانهای اصیل داخل افغانستان از جمله بین زبان فارسی و پشتون بود.
او همچنین در راستای تقویت همین سیاست اختلافآفرین، گاهی اوقات علیه ایران نیز مواضع نامفهومی میگرفت که پس از آن توسط برخی از کارگزاران دولتی و یا یکی از شبکههای تلویزیونی خارجی این کشور ادامه پیدا میکرد.
غنی به دنبال حذف زبان فارسی در افغانستان بود
شفیعی در این رابطه تصریح میکند: «آقای غنی تلاش میکرد که زبان فارسی را که ریشه چند هزار ساله در درون جامعه افغانستان دارد و به عنوان زبان رسمی در آنجا وجود داشته است از زبان رسمی افغانستان حذف کرده و تعصبات پشتونیسم افراطی را ترویج کند.»
به گفته این نماینده سابق مجلس، «غنی با خیلی از کشورهایی وارد تعامل و دوستی میشد که شاید مناسبات خوبی با جمهوری اسلامی ایران نداشتند» او میگوید: «البته که ایران خیلی نگران این موضوع نبود و برای دولت افغانستان به عنوان یک کشور مستقل این حق را قائل بود که با هر کشوری که تمایل داشته باشد روابط برقرار کند.»
در دیگر سو، مجتبی نوروزی کارشناس مسائل بینالملل نیز در گفتگو با خبرنگار مهر، در تحلیل بُعد قومیتزده شخصیت اشرف غنی تاکید میکند: «فهمی که از این بُعد شخصیتی آقای غنی میتوان داشت در این است که همه تلاش را بر این استوار ساخت که ساختار سیاسی و جریانات اصلی سیاست در داخل افغانستان به نفع قوم پشتون شکل بگیرد و جریانات غیر پشتون که عموماً نیز فارسیزبانها، متمایل و متحد ذاتی ایران محسوب میشوند، از فضای اصلی قدرت به دور باشند و نتوانند نقش اصلی را در جریان سازی اصلی در فضای سیاسی این کشور ایفا کنند.»
جریان سیاسی وابسته به «غنی» دنبال اختلاف آفرینی با ایران بود
جریان وابسته به اشرف غنی در اتخاذ مواضع خصمانه علیه ایران نیز حتی در واپسین روزهایی که افغانستان در حال سقوط بود، دریغ نمیکرد و برخی مقامات این دولت به ابتکارات ایران برای برقراری صلح در افغانستان حمله میکردند.
در میزگرد تخصصی که اخیراً در خبرگزاری مهر برگزار شد، «عبدالرضا فرجیراد» دیپلمات سابق کشورمان و کارشناس مسائل سیاسی به این موضوع اشاره کرد و گفت: «اخیرا مشاور فرهنگی دولت افغانستان در یکی از تلویزیونهای فارسی زبان آمده بود و میگفت، ایران طالبان را به تهران آورده است و میخواهد از طالبان حمایت کند. در حالی که هر چقدر آن خبرنگار میگفت بقیه کشورها از جمله آمریکا، روسیه، تاجیکستان، چین و ازبکستان با طالبان مذاکره کردند، باز هم آن فرد به جامعه تلقین میکرد که ایران از طالبان حمایت میکند.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی تاکید میکند: «آن فرد به عنوان نماینده دولت اشرف غنی به تلویزیون آمده بود و حرفهای غیر منطقی میزد و هدفش هم این بود که ایران را در بین مردم افغانستان تخریب کند.»
یکی دیگر از موارد عجیب از اظهارات اشرف غنی، سخنرانی وی در هنگام افتتاح سد کمالخان بود که وی اعلام کرد، صرفاً در مقابل دریافت نفت از ایران اجازه استفاده از آب رود هیرمند را به کشورمان میدهد.
اگرچه این اظهارات جنجالی و البته غیرقانونی (برخلاف معاهده ایران و افغانستان در مورد آب رود هیرمند در سال ۱۳۵۱ خورشیدی) و یا در مقاطعی برخی از ادعاهای دروغین جریانات وابسته به غنی در مورد بدرفتاری مرزبانان کشورمان با شهروندان افغانستانی موجب هیاهوی برخی از رسانههای اختلافآفرین خارجی شد، اما به پیوند عمیق دو ملت ایران و افغانستان، هیچ خدشهای وارد نکرد.
دستور رهبر انقلاب برای تحصیل فرزندان افغانستانی
اقدامات و شانتاژهای جریان نزدیک به اشرف غنی، در حالی بود که در اوج مشکلات اقتصادی کشورمان، ایران میزبان میلیونها نفر از اتباع افغانستان است. نقطهعطف این مهماننوازی کریمانه را نیز میتوان دستور رهبر انقلاب برای تحصیل فرزندان اتباع افغانستانی (حتی افراد غیرقانونی) تلقی کرد که این موضوع ریشههای محبت بین دو ملت را بیش از گذشته تقویت کرد.
در دیگر سو، در همه سالهایی که جریان نفاق افغانستان به دنبال ایجاد گسلهای اختلافی بین دو ملت افغانستان بود، جوانان و رزمندگان افغانستانی در کنار همرزمان ایرانی تحت فرماندهی واحد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهههای تامین امنیت و صلح جهانی قرار گرفتند و حتماً خون شهدای این مسیر تضمین بقای اتحاد دو ملت است.
فرار غنی از افغانستان با هماهنگی آمریکا بود
سرانجام محمداشرف غنی احمدزی در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ پس از محاصره کابل توسط نیروهای طالبان، در میان تعداد زیادی از محافظین و در اوج بحران از این کشور گریخت و بنا بر ادعای برخی منابع، همراه با چند صد میلیون دلار از سرمایه ملت مظلوم افغانستان، در امارات ساکن شد.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، بر خلاف ادعای غنی مبنی بر ترک افغانستان برای جلوگیری از بروز بحران، در واقع خروج ناگهانی غنی از کابل با هماهنگی کامل آمریکاییها و با هدف ایجاد آشوب بیشتر در منطقه صورت گرفته است.