شقایق دهقان نوشت:
دیروز که داشت راجع به کشته شده هاى کرونا ، سخنرانى جو بایدن ، آینده ى افغانستان ، ممنوع الکارى ، اطلاعات سپاه ، آزادى و دموکراسى و...
بحث طولانى و ادامه دار مى کرد،
یادم افتاد یه موقعى بغلش مى کردم و توى گوشش ( به تبعیت از خانوم رامِش) میخوندم؛ اگه دختراىِ قصه بدونن که اینجایى براى بُردنِ تو با اسب بالدار میتازن...
چشمهاش گرم خواب مى شد، مى خوابید
فرشته ها توى اتاق شروع مى کردن به پرواز کردن...
_عکس: پسرم سال ١٣٨٧