درددل‌های علی سلیمانی درباره تئاتر دین

از وقتی که خبر درگذشت علی سلیمانی ، بازیگر پرانرژی و خوش بیان تئاتر، سینما و تلویزیون به گوشمان رسید چیزی جز غم و حسرت در دلمان باقی نمانده است. با وجودی که می‌دانستیم وضعیت جسمانی مناسبی ندارد از به هوش آمدنش و تزریق دارویی جدید که امکان بهتر شدن وضعیتش را پررنگ‌تر می‌کرد، خوشحال بودیم و باعث شکل‌گیری امیدی نسبی در دل همه‌مان شده بود؛ همه همکاران، دوستان، رفقا و مخصوصاً همسر و دختر نوجوانش که با وجود درگیری ۹۰ درصدی ریه همسر و پدرشان چشم به راه معجزه بودند و تا آخرین لحظه دست از دعا برنداشتند.

اما معجزه‌ای در کار نبود، علی سلیمانی هم مثل ۵۶۸ هموطن دیگری که روز ۲۱ مرداد ماه ۱۴۰۰ نتوانستند بر این بیماری هولناک غلبه کنند، تسلیم ویروس منحوس  کرونا شد و رفت.

کرونا نفس علی سلیمانی را هم مثل آیدین الفت‌، علی انصاریان، مهرداد میناوند، اکبر عالمی، پرویز پورحسینی، چنگیز جلیلوند و هزاران هنرمند، پدر، مادر، همسر و فرزندی که در طول ۲ سال گذشته بدن‌هایشان تاب تحمل بیماری را نداشت، گرفت و داغ بزرگی بر دل خانواده‌ها و آشنایانشان گذاشت؛ داغی که این روزها تسلایی برای آن نیست چون جایگزینی برای امثال سلیمانی و هموطنان از دست رفته دیگر، برای عزیزان‌شان وجود ندارد.

این روزها هرکدام از ما اگر مستقیماً درگیر بیماری یا از دست دادن افراد درجه یک خانواده‌هایمان نباشیم، در میان آشنایانمان خبر به سوگ نشستن خانواده‌هایی را داریم که تنها با حسرت و اندوه از دست دادن عزیزانشان روزگار می‌گذرانند؛ هزاران هموطنی که مانند هنرمندان، شناخته شده نیستند و برای عده‌ای بی توجه به وضعیت کنونی تنها تبدیل به اعدادی می‌شوند که در خبرها عنوان می‌شود.

حسرت و دریغی که شاید این روزها از دست دادن امثال سلیمانی بر دل می‌گذارد، این است که این هموطنان یک سال و نیم گذشته در مقابل بیماری مقاومت کرده و تاب آوردند اما حالا که تا واکسینه شدنشان راهی نمانده بود و بالاخره می‌توانستند نفس راحتی بکشند، گرفتار این بیماری شدند.

علی سلیمانی برآمده از تئاتر بود و تا پایان سفرش در این دنیا نیز ارتباطش را با این حرفه حفظ کرد. شاید مردم عادی او را بیشتر به خاطر نقش آفرینی‌اش در آثاری چون «سگ‌کشی»، «سفر به چزابه»، «قارچ سمی»، «تنگه ابوقریب» و «بی پولی» و سریال‌هایی چون «وضعیت سفید»، «پایتخت»، «معمای شاه» و این اواخر هم مجموعه «روزهای زرد» و البته کارگردانی فیلم سینمای «اشنوگل» می‌شناسند اما سلیمانی تجربه سال‌ها فعالیت در تئاتر را با خود یدک می‌کشید و حضور در نمایش‌های «خنکای ختم خاطره»، «چشم به راه میرغضب»، «عزیز مایی»، «ترن» و «شکار روباه» تنها بخش کوچکی از هنرنمایی سلیمانی بر صحنه تئاتر به حساب می‌آید.

سلیمانی علاوه بر ایفای نقش در نمایش‌های مختلف، علاقه قلبی به بازی و کارگردانی نمایش‌های دینی و مذهبی داشت و سال‌ها در نمایش «توبه نمی‌کنم» به کارگردانی سیدجواد هاشمی ایفای نقش می‌کرد تا اینکه در سال ۹۸ تصمیم گرفت با رویکردی جدید این نمایش را با نام «مردی در آینه» به کارگردانی خودش به صحنه ببرد.

در خرداد ماه ۹۸ خبرگزاری مهر به بهانه اجرای این اثر نمایشی در تالار وحدت و آسیب شناسی تئاتر دینی گفتگویی با علی سلیمانی به عنوان کارگردان و سیروس همتی بازیگر این اثر نمایشی داشت که در واقع جزو آخرین گفتگوهای بلند و کارشناسانه‌ای این هنرمند قبل از درگذشتش محسوب می‌شود از همین رو تصمیم گرفتیم در پی فقدان این هنرمند بازخوانی از گفتگوی انجام شده با وی داشته باشیم گفتگویی که در سال ۹۸ و تنها چند ماه قبل از آغاز همه‌گیری کرونا انجام شده است و هیچکدام از ما فکر نمی‌کردیم ۲۶ ماه بعد چه سرنوشت تلخی در انتظار علی سلیمانی عزیز که با شور و اشتیاق از علاقه‌اش به تئاتر و نمایش‌های دینی سخن می‌گفت، باشد.

 

سلیمانی در این گفتگو درباره تجربه فعالیت در تئاترهای مذهبی و شکل‌گیری نمایش «توبه نمی‌کنم» گفته بود:

من ۲۴ سال است که کار مذهبی می‌کنم و فعالیتم را هم از «کانون حر» در میدان راه آهن آغاز کردم و معتقدم در هر کشوری «تشیع» عمق بگیرد می‌تواند بازتاب خوبی در جامعه داشته باشد. مهرماه سال ۷۴ که چهارمین ترم دانشگاهی من بود، ما در «کانون حر» بچه‌ها را دور هم جمع کردیم و قرار بر این شد که یک اثر نمایشی به صحنه ببریم. در آن جمع هنرمندانی چون مهرداد رایانی مخصوص، رحمان سیفی‌آزاد، کیومرث مرادی، حامد عقیلی، مجید آقاکریمی، سید جواد هاشمی، منوچهر اکبرلو، علی لهراسبی، رسول نقوی و خیلی‌های دیگر حضور داشتند. سیدجواد هاشمی پیگیر این کار شد و قرار گذاشتیم اگر هم جایی برای اجرا پیدا نکردیم در همان «کانون حر» کارمان را به صحنه ببریم. به همین ترتیب نمایش «توبه نمی‌کنم» توسط سیدجواد هاشمی نوشته و کارگردانی شد که اجرای آن حدود ۲۳ سال ادامه پیدا کرد تا اینکه قبل از عید من از سیدجواد هاشمی برای اجرای این نمایش در ماه رمضان اجازه گرفتم. البته قرار بر این شد که تغییراتی در متن داده شود و با تحلیل و نگرش جدیدی در کارگردانی به صحنه برود.

متأسفانه می‌بینیم که در خیلی از نمایش‌های مذهبی نوحه خوانی وجود دارد در صورتی که روضه و نوحه خوانی با وجود قابل احترام و مقدس بودن جایشان در تئاتر نیست از دوستانی هم که هم راستا با رویکرد اعتقادی من بودند مانند سیروس همتی، علی یعقوب‌زاده و محسن سلیمانی فارسانی دعوت کردم تا در اجرا همراه من باشند. بعد از آن شروع به خوانش جدیدی از متن کردیم و پیشنهادات و نگرش‌های تازه‌ای از طرف دوستان مطرح شد.

وی درباره مقاومتی که در برابر اجرای آثار مذهبی کلیشه‌ای داشت و فاصله گرفتن مخاطبان از چنین آثاری توضیح داده بود:

متأسفانه می‌بینیم که در خیلی از نمایش‌های مذهبی نوحه خوانی وجود دارد در صورتی که روضه و نوحه خوانی با وجود قابل احترام و مقدس بودن جایشان در تئاتر نیست. در تئاتر باید درام وجود داشته باشد که ما نیز در این اجرا تلاش کردیم در همین راستا عمل کنیم و به جای استفاده از نوحه خوانی در صحنه‌های تراژیک از سازهایی چون عود و تار استفاده کردیم که تأثیرش خیلی بیشتر است و مخاطب اینجا با یک اثر هنری مواجه می‌شود. این اتفاق مثل ربنایی است که محمدرضا شجریان خوانده است. البته قصد مقایسه ندارم اما می‌خواهم به یک ما به ازای بیرونی اشاره کنم. ویژگی آرتیستیکی که شجریان به «ربنا» بخشیده کاملاً از طرف مخاطب قابل دریافت است ضمن اینکه ادبیات آن ادبیات عرب است اما با این خوانش جدید، مخاطبان جذب اثر می‌شوند. در این نمایش نیز ما تلاش کردیم که نشانه‌های تصویری سمبلیکی از حضور ائمه داشته باشیم حالا هرکس متوجه آن شد که چه بهتر اگر هم کسی متوجه نشد با جنبه‌های بصری آن ارتباط برقرار می‌کند.

مساله دیگری هم که باید به آن اشاره کرد این است که سیستم نیز این اجازه را به ما بدهد که نمایش‌هایی با مضامین مذهبی در طول سال نیز به صحنه بروند نه اینکه اجرای این آثار مختص مناسبت‌های خاص مثل ماه‌های محرم و صفر و رمضان باشد. البته مدیران فرهنگی ما باید به مدیران بالادستی‌شان جواب پس بدهند که برای محرم و رمضان چه برنامه‌هایی تدارک دیده‌اند از همین رو آنها هم به سرعت درصدد دعوت از یک گروه نمایشی برمی‌آیند تا در اسرع وقت نمایشی امتحان پس داده را اجرا کنند و پاسخگوی مدیران خود باشند.

مدیریت نداشتن مدیران در کارهای مذهبی باعث شده که نوع برخورد با هنرمندان متفاوت شود. به‌عنوان نمونه محمد رحمانیان در نمایش «پل» با نگرشی متفاوت، یک فرد روضه‌خوان را روی صحنه تئاتر و در واقع به میان مردم آورده بود. رحمانیان کارکرد درست حضور یک روضه‌خوان روی صحنه تئاتر را پیدا کرده بود. معتقدم اگر در طول سال در کنار اجرای آثاری با سبک‌ها و شیوه‌های مختلف، اجرای آثار دینی هم جایی داشته باشد مخاطبان از این فضا دور نمی‌شوند البته وجود رویکرد سیاسی در چنین آثاری سبب به حاشیه راندن آن هم می‌شود.

در نمایشی که ما روی صحنه برده‌ایم مخاطبان در ۴۰ دقیقه از نمایش مدام می‌خندند اما همان تماشاگرانی که تا چند دقیقه قبلش در حال خنده بودند به راحتی هم می‌توانند گریه کنند. چون به لحاظ روانشناسی شما می‌توانید کسی را که خوب می‌خندد به راحتی هم به گریه بیندازید. دلیل خنده مخاطبان نیز این است که به آنها نشان می‌دهیم حضرت علی (ع) در چه دوران مسمومی و با چه مردم کلاش و دورویی زندگی می‌کرده است و ما تلاش کردیم از این طریق آن دوران را به زبانی طنز و دلنشین به مخاطبمان نشان دهیم.

سلیمانی در بخشی از این گفتگو درباره اینکه تا به حال انگ «هنرمند سفارشی» بودن به او زده شده و آیا این مساله تاثیری در انتخاب‌ها و روند کاری‌اش داشته است یا خیر گفته بود:

خب اگر بگوییم که تأثیر نداشته واقعی نیست ولی به هر حال من به این فضا اعتقاد دارم، نمی‌توانم که دروغ بگویم پس نمی‌توانم علاقه به حضور در چنین آثاری را کتمان کنم ضمن اینکه درس این کار را خوانده‌ام و معتقدم از شاگردان خوب این حوزه هم هستم و بازتاب کارم را هم در چهره تماشاگرانی که دعوت می‌کنم، می‌بینم. من کار خودم را می‌کنم و به باورم عمل می‌کنم و جا پای کسانی می‌گذارم که فکر می‌کنم در این زمینه موفق بوده‌اند. الگوی من در این کار بهرام بیضایی، حمید امجد و محمد رحمانیان هستند پس وقتی بزرگان من وارد این حوزه شده‌اند و موفق عمل کرده‌اند چرا من این کار را نکنم.

در کوران بیکاری و انقباض‌های اجتماعی و اقتصادی ممکن است مجبور شوم نمایش سفارشی هم کار کنم اما چه بهتر که در راستای اندیشه و افکار من باشد. تئاتر مذهبی می‌تواند فاصله بین هنرمندان و روشنفکران تئاتر با عامه مردم را به شکلی شگفت‌انگیز پر کند بله در کوران بیکاری و انقباض‌های اجتماعی و اقتصادی ممکن است مجبور شوم نمایش سفارشی هم کار کنم اما چه بهتر که در راستای اندیشه و افکار من باشد. تئاتر مذهبی می‌تواند فاصله بین هنرمندان و روشنفکران تئاتر با عامه مردم را به شکلی شگفت‌انگیز پر کند. در دنیایی مدرن امروزی که پر از دسترسی به ماهواره و فضای مجازی است هنوز برخی از خانواده‌ها به فرزندانشان اجازه نمی‌دهند که تئاتر ببینند چون خیلی از تئاترها را نمی‌توان همراه با خانواده دید و مسائلی در آنها مطرح می‌شود که مناسب همه افراد و سنین نیست.

زنده یاد سلیمانی درباره نسبت تخصص نمایشنامه‌نویسانی با دانش نسبت به موضوعات ایدئولوژیک و دینی و پیشنهادی که نمایشنامه نویسان بادانش و متخصص تئاتر می‌توانند در زمینه تولید آثار دینی ارائه دهند، عنوان کرده بود:

زمانی با محمد رحمانیان نمایش «روز حسین» را تمرین می‌کردیم. نمایش خوبی بود ولی به دلیل شرایط سیاسی آن مقطع زمانی این اثر به اجرا نرسید در حالی که با حذف یک مونولوگ می‌توانست شرایط اجرای اثر فراهم شود. دغدغه جای خود دارد ولی دانش هم بسیار مهم است.

من در نمایش «دروازه ساعات» به ایفای نقش پرداختم که مخاطبان زیادی هم دارد و بیشتر به بخش تاریخی دین می‌پردازد. از سوی دیگر نمایشنامه نویسان مطرحی همچون آقای بهرام بیضایی، محمد رحمانیان، حمید امجد و محمد چرمشیر با دانشی که دارند نگاه‌های تازه‌ای را به تئاتر ایران و تئاتر مذهبی ایران ارائه می‌دهند.

نمایش «مردی در آینه» که این روزها در تالار وحدت اجرا می‌کنیم نیز در همین راستا است و به تئاتر و مخاطب خود پیشنهادهایی ارائه می‌دهد. برای مخاطب این نمایش به گونه‌ای است که می‌تواند نگرش متفاوت و جدیدی را به مسائل دینی و شخصیت‌های والای مذهبی ما دریافت کند. مخاطب تئاتر باید نمایش‌های مختلف را ببیند ولی باید انتخاب‌گر باشد که کدام نمایش مناسب او است.

باید به هنرمندانی که در عرصه تئاتر فعالیت می‌کنند اجازه خلاقیت داده شود چون هنرمندان خلاق آرزوهای جدیدی برای ملت می‌سازند. شخصیت کمال‌الملک در فیلم زنده‌یاد علی حاتمی خطاب به ناصرالدین شاه می‌گوید: «من خلاقم، آرزو نمی‌کنم، آرزو می‌سازم». باید به هنرمندانی که در عرصه تئاتر فعالیت می‌کنند اجازه خلاقیت داده شود چون هنرمندان خلاق آرزوهای جدیدی برای ملت می‌سازند. در جامعه ما احتیاج به این است که به مردم گفته شود که اینگونه فکر نکنند که همه دزد هستند و خلافکار. در تاکسی وقتی صحبت می‌شود می‌گویند که همه دزد هستند در حالی که اینگونه نیست و من، شما و دیگران دزد نیستیم و نباید با نگاهی اینگونه همه را قضاوت کرد. فکر می‌کنم رسالت ما در تئاتر این است که به مخاطب امیدواری بدهیم.

بازیگر نمایش «چشم به راه میرغضب» در پایان این نشست درباره کمرنگ بودن نقشه راه در تئاتر نسبت به سینما یادآور شده بود:

در سینما نقشه راهی وجود دارد و نقاطی را در مسیر حرکت خود مشخص کرده‌اند ولی متأسفانه این نقشه راه و مسیر در تئاتر مشخص نیست و اگر وجود دارد ما خبر نداریم. متأسفانه این نقشه راه در تئاتر وجود ندارد و مدیران فرهنگی باید برنامه و نقشه راه برای تئاتر را مشخص کنند و آن‌وقت است که هنرمندان متوجه می‌شوند که در کجای این نقشه راه قرار می‌گیرند. آن زمان است که من متوجه می‌شوم دیگر نمی‌توانم در این نقشه راه در زمینه نمایشنامه نویسی فعالیت کنم و بهتر است به سراغ بازیگری بروم یا اصلاً کار تئاتر انجام ندهم و به دنبال تجربه فیلمسازی باشم.

این نقشه راه در سینما و موسیقی واضح‌تر است و مدیران و مسئولان فرهنگی می‌دانند که از سینما و موسیقی چه می‌خواهند ولی در تئاتر اینگونه نیست. نمی‌دانیم تئاتر از ما چه می‌خواهد در حالی که زمانی که نمایش «خشم و هیاهو» را کار می‌کردم این نقشه راه وجود داشت و دوران طلایی تئاتر بود. مدیریت و نقشه راه در آن زمان و در دوران حضور آقای حسین پاکدل و مجید شریف خدایی در تئاتر ایران وجود داشت.

شاید الان شرایط اقتصادی هم در نبود این نقشه راه تأثیرگذار باشد ولی لازمه مدیریت این است که در شرایط سخت و دشوار نیز قابلیت برنامه‌ریزی داشته باشد. این بستر در تئاتر ایران وجود ندارد و هنرمندان نمی‌داند که در تئاتر چه فعالیت و کاری می‌تواند انجام دهد یا ندهد.

 آروین موذن‌زاده