سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری 28 خرداد 1400 و در شرایطی برگزار شد که نارضایتی مردم از وضعیت اقتصادی و معیشتی در چند سال گذشته در اوج قرار داشت، ویروس کرونا همچنان برقرار بود و قربانی میگرفت و در بین برخی سیاسیون در داخل و همچنین خارج از کشور نیز یک کمپین بیسابقه با عنوان «رای بی رای» با هدف تحریم انتخابات به راه افتاده بود.
با این وجود 48.8 درصد از واجدان شرایط پای صندوق های حضور پیدا کردند و 61.95 درصد رای دهندگان به سیدابراهیم رئیسی برای تصاحب جایگاه ریاست قوه مجریه رای دادند که آرای منتخب مردم نزدیک به 18 میلیون شد.
برای بررسی و واکاوی میزان مشارکت مردم در انتخابات و تعداد آرای آیتالله رئیسی و همچنین حدود 4 میلیون رای باطله که در این انتخابات به صندوق ریخته شد و نسبت به انتخاباتهای گذشته بیسابقه بود، به گفتگو با «محمدحسین صفار هرندی» عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام پرداختیم که گزیدهای از متن کامل این گفتگو را در ادامه مشاهده میکنید:
*لازم میدانم، هم اعجاب و شگفتی و هم خرسندی و خوشحالی خودم را نسبت به این عمل صالحِ مردم یعنی کار شایستهای که انجام دادند، ابراز کنم و هم حقیقتاً تبریک بگویم و به درگاه خداوند شاکر باشم.
*ما در شرایطی انتخابات را برگزار کردیم که نارضایتی مردم از کسانی که بیشترین توقع از آنان برای خدمترسانی به مردم میرفت، زیاد بود. این توقع و انتظار از دولت بود؛ البته این گفتهی من به معنای ناسپاسی نسبت به خدمات خوب دولتها در همه دورهها نیست. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز بالاخره بعضاً خدمات اثرگذاری صورت گرفت، اما این اقدامات در قیاس با آن چیزی که باید باشد، به قدری دچار اختلال شد که گاهی این تعبیر به کار میرفت که میزان محبوبیت دولت و شخص آقای رئیسجمهور به کمتر از 7 درصد تنزل پیدا کرده است.
*این سطح از نارضایتی از دولت فعلی، حتی در مورد آن کسی که مجبور شد از کشور فرار کند هم وجود نداشت. البته آن موقع نظرسنجی و این برنامهها نبود، اما از فحوای کلام روزمره مردم و مقایسه آن با حال و هوای آن روزهای مردم میشد چنین چیزی را فهمید. در آن موقع نارضایتی از دولت و رئیسجمهور اینقدر زیاد نبود. البته من این را با تاسف میگویم و بابت آن خوشحالی نمیکنم.
* عدهای بدخواه، از حس تغییرخواهی مردم، القای یک زاویه مبنایی با اصل حکومت و نظام را در دستور کار قرار دادند و این سواستفاده را کردند تا تغییر را به معنای تغییر در سطح نظام و انقلاب تفسیر کنند. این سواستفاده و در خوشبینانهترین حالت این سوبرداشت، با وجود اینکه بارها پاسخ داده شده بود، باز هم نیاز به پاسخ داشت.
* نگرانیهای گسترده از کرونا یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در مشارکت بود؛ بین 16 تا 20 درصد پاسخدهندگان در نظرسنجیها گفته بودند که شاید به دلیل کرونا منصرف شوند و در انتخابات شرکت نکنند. از آنجایی که برمبنای روشهای معمول در نظرسنجیها، نصف این میزان را محقق در نظر میگیرند، بین 8 تا 10 درصد کسانی که تصمیم داشتند در انتخابات شرکت کنند، به دلیل کرونا احتمالاً منصرف شده و شرکت نکردند.
لذا کرونا عنصر تاثیرگذاری در عدم شرکت برخی افراد در انتخابات بود. برخی از دوستان ابراز خوشحالی میکردند که رقم مشارکت در بعضی از نظرسنجیها به 54 و 55 درصد رسید، اما من در ذهنم میگفتم به دلیل کرونا باید حدود 10 درصد از این رقم کمتر حساب کنید.
اما اگر بخواهیم این انتخابات را از منظر میزان مشارکت دقیقتر معرفی کنیم، باید بگویم مشارکت 58.8 درصد بوده است؛ یا اینکه حداقل باید گفته شود مشارکت 55 درصد بود. انتخاباتی که برگزار شد، با نُرمهای مالوف و شناخته شده همخوانی دارد. ضمن اینکه ما در گذشته، انتخاباتی داشتیم که میزان مشارکت 51 و 53 درصد بود.
* به عواملی که اشاره شد، کمپین رای بی رای و آن رفتار مغولوار برخی از مخالفان همچون منافقین هم باید اضافه شود. این گروه نمیتوانستند در داخل جلوهای داشته باشند، اما در خارج، تاریخ جلوههایی از آن را ثبت کرد. آنها افراد را به جرم رفتن پای صندوق رای و استفاده از حق دموکراسی مورد ضرب و شتم قرار دادند. انگشتهای برخیشان را شکستند. جالب اینکه این کار در غرب هم صورت گرفت. اگر در یک کشور جهان سومی اتفاق میافتاد، جای تعجب نداشت. اما آن اتفاقات در غرب و جلوی چشم پلیسهای اروپایی اتفاق افتاد.
* به هیچ وجه در گذشته این اتفاقنظر در میان گروههای مخالف نظام و تبلیغ برای تحریم انتخابات وجود نداشت. بیشتر هم با تمسخر مواجه میشدند.
* آن چیزی که این بار ماجرا را آزاردهنده کرد، وجود یک تمایل از داخل و از بین برخی افراد و گروههای سیاسی در راستای آنان بود. بعضی از جریانها، جلوهای از خودشان نشان دادند که یا مستقیماً گفتند پای صندوق رای نمیرویم یا اینکه نباید بروید. آن آقایی که من و شما خوب میشناسیمش، به امامزاده رفت و به آن امامزاده متوسل شد تا به مردم بگوید رای ندهید! در سوی دیگر، یک جریان سیاسی استخواندار نیز که از ابتدای انقلاب تاکنون پای مسائل بوده و امروز اسمش اصلاحطلبی است (دیروز اسمشان چپ بود و در دورههایی نیز معروف به رادیکالها، خط سوم و... بودند که حالا ماتَرَک آن جریان همان چیزی است که خود را اصلاحطلب معرفی میکند) نمیدانست چه باید بکند.
* جریان اصلاحات گذشته از آن سردرگمی که نمیدانستند چه باید بکنند، میدانستند که اگر انتخابات را تحریم کنند و انتخابات به خوبی برگزار شود، بیاثریشان عیان خواهد شد. بنابراین دوگانه عمل کردند. بعضی از آنها گفتند شرکت کنید و در روز انتخابات و در میانه روز تماسهای شخصی با عواملشان گرفتند و گفتند به بقیه خبر بدهید تا در انتخابات شرکت کنند. ارتباطات گسترده بینشان برقرار شد و گفتند اوضاع خراب است، حتماً بروید، شرکت کنید و به فلانی هم رای بدهید.
* برخی اصلاحطلبان از اول میدانستند که تحریم عاقبت خوبی ندارد. آنها گفتند که تحریم موجب حذف شدن همیشگی خودشان از صحنه سیاستورزی کشور خواهد شد. آنهایی که پختهتر بودند این را گفتند و تاکید کردند که تحریم نباید صورت بگیرد.
اما آنهایی که کینهتوز بودند، بر تحریم اصرار داشتند. به نظرم وعدههایی از بیرون به آنها داده شده بود و روی آن وعدهها حساب کرده بودند. به آنها گفته بودند که در این سو یک پشتوانه قوی برای شما وجود دارد. به ادبیات منافقین به آنها میگفتند شما صندوق را ترک کنید، به هم ریختن خیابانها با ما. آنها تصور میکردند زمینه برای اینکه ایران را همچون سوریه به آشوب بکشند، بسیار مهیاست.
* مگر میشود درب کشور را به روی کشورهای دیگر بست؟ ما نیاز داریم و حتماً باید ارتباطات قوی با دیگر کشورها داشته باشیم. اما آنهایی که به ما میگفتند مگر شما زبان دنیا را بلد هستید و مگر میفهمید؟ یک کاری کردند که بسیاری از دوستانمان ما از ما جدا شدند.
* مورد سوریه مصداق بسیار روشنی است که نشان میدهد نهایتاً همه چیز باید به صندوقهای رای ختم شود. سوریه را نابود کردند و تاسیسات و زیربناهایش را از بین بردند ولی نهایتاً مشخص شد که باید به صندوق رای مراجعه شود. دوست داشتند ایران هم شبیه سوریه شود.
* رای آقای رئیسی بسیار معنادار بود؛ مردمی که یک بخش از آنها دیگر نمیخواستند به برخی ادعاها اعتماد کنند و بخشی که هنوز دنبال حرفهای معتبر بودند، وقتی ادعاهای آقای رئیسی را با عملش در جایگاه رئیس قوه را محک زدند و اعتبارسنجی کردند، دیدند مثل اینکه درست است و ایشان واقعاً میتواند. ایشان واقعا دو هزار کارخانه را به زنجیره تولید بازگردانده و حرکت و نهضتی آغاز شده است. ایشان همان کسی است که آمده و مطالبات بانکها را از گردنکلفتهایی که پولهای بانکها را بردند و نمیدهند گرفته است. قبلا اینطور تثبیت شده بود که انگار یک عده با گردنکلفتی باید پول بگیرند و پس ندهند. دستگاه قضایی این پول را از حلقوم این افراد و حتی کابین زنانشان بیرون کشید. برخی این پولها را برای خانوادههایشان حواله کرده بودند. کارخانههایی را به نام زنانشان کرده بودند، اینها را از چنگشان درآورد. تعدادش نیز به قدری زیاد بود که شکلش از یک عمل نمایشی بیرون رفته و ادعا معتبر شده بود.
با مفسدین در هر ردهای بودند، حتی در قوارههای بسیار موجه و سطح بالا برخورد شد. برخی به زندان افتادند و یکی دو نفر نیز اعدام شدند. اینها را مردم دیدند. اگر این اتفاقها نیافتده بود، شما اصلاً نباید امیدوار میبودید که به آرای رئیسی اضافه میشد. بلکه باید از آن کم هم میشد.
* وقتی رقبایی که مشهور هم بودند از صحنه خارج شدند، ایشان (رئیسی) با تاسف برخورد کرد. برداشت ایشان این بود که اتفاقاً رقیب قدرتر به دردش میخورد. چون حرف برای گفتن داشت. ادعایش، ادعایی بود که توسط مردم به رسمیت شناخته شده بود.
به همان اندازه که تغییر در میان مردم به گفتمان غالب تبدیل شده بود، اسم کسی که توانایی تغییر دارد هم سر زبانها افتاده بود. منتهی این چیزها همیشه از نقطهای شروع میشود و به تدریج بالا میگیرد.
* دولت در درون خود نیاز به انقلاب دارد. این اصطلاحی که رفیقمان آقای ضرغامی مطرح کرد، منظورش هنجارشکنی نبود. زیر میزی باید زد که برخی از این میزها، تعارفات، رویههای جاری عامل بدبختی بودند. باید برخی از این قواعد را که خود اینها سبب زمینگیر شدن ما شده است را تغییر داد. آقای رئیسی این ظرفیت را دارد و نشان داده که در این رابطه آمادگی دارد.
* من مطمئنم با این خیزی که دولت آقای رئیسی به سمت حل مسائل به کمک مردم و میدان دادن به مردم برخواهد داشت، در دورههای بعد حتی با رای بسیار بالاتری از او استقبال خواهد شد.
* آرای باطله اولاً رقیب آقای رئیسی نبود و رقیب دیگران نبود. ثانیاً یک دست نبود و باید انواع آرایی که اینطور محاسبه میشوند را در نظر گرفت. چند دسته رای در این زمینه داریم.
* آقای رئیسی گفت من رئیسجمهور همه هستم، حتی آن کسی که در بیرون انگشت هموطنش را شکسته است.
* کار خوبی که آقای رئیسی در روزهای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری انجام داد، برگزاری جلسه با مدیران مسئول مطبوعات و رسانههای اصلاحطلب بود. قاعدتاً درخواست از سوی آنان بوده است. حرفهایی هم که رد و بدل شد، حاکی از یک نوع امید نسبت به آینده بوده است. اعتمادی بود و اینکه این فرد کاری کرده که حتی مخدوم قبلی این کار را نکرده است.
* آقای رئیسی چند بار گفت که من نماینده یک جریان خاص سیاسی نیستم. اگرچه ایشان به صورت مبنایی اصولگراست، اما تعلق سازمانی به این جناح ندارد. این گرایش که دولت در خدمت همه جریانهایی خواهد بود که دلشان برای ایران میسوزد، مثبت است که جلوههایی از آن در این ایام و در قوه قضائیه و در مواجهه با حقوق شهروندی مشاهده شد.
* شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد دور جدیدی میخواهد آغاز شود و من در این رابطه خیلی خوشبینم. البته یک آفت در این زمینه در کمین است. افراد کم تحمل هم در این جناح و هم در آن جناح وجود دارد. ممکن است اینها با عادات و آداب گذشته بخواهند فضا را به آن سو ببرند. عادت تکفیرگرایی که در وجوه مختلف میتواند جلوه کند گاهی اوقات شامل برخی در این جناح هم میشود؛ به جرم اینکه این آقا فلانجا این جملهای که من دوست داشتم، نگفت، تخریب و تکفیرش میکنند. این دوره، دورهای است که بر وجوه مشترک جریانهای مختلف باید تاکید کرد. قانون و سیاستهای کلی نظام برای ما مرجع است و نمیشود هرکس که از راه رسید، حکمی صادر کند. اگر افراد چارچوبها را بپذیرند، خیلی از مسائل حل میشود. توافق بزرگ ملی در این نقاط باید صورت بگیرد و اکنون زمینه آن فراهم است.
* من پیروزی آقای رئیسی را بسیار بالاتر از مرزبندیهای مرسوم سیاسی میدانم؛ ایشان هم برآوردش از صحنه همین است. استقبالی که از ایشان شده به میزان قابل توجهی با این نگاه بوده که آینده ایران را بزرگ و شیرین میتواند رقم بزند.
* برخی جریانات سیاسی مردم را با وعده گشایش در امور و حل مسائل و کلید حل مشکلات در دست به صحنه کشاندند و در باغ سبزی را به آنها نشان دادند، اما در نهایت آنها را به برهوت خشکسالی ارجاع دادند. به قول آقای سیف دستاوردش هم تقریبا هیچ بود که احساس مردم این است مطلقاً هیچ بود.
* من گمان میکنم آن تجربه در اختیار اصلاحطلبان بود که این مقدار در آمدن به صحنه احتیاط میکردند. باز دنبال گزینههایی میگشتند که مال خودشان نباشد. رجوع به آقای لاریجانی برای همین بود. با اینکه میدانستند ایشان از سوی برخی از نیروهای حزباللهی و مردمی با اقبال مواجه نمیشود. با اینکه میدانستند آقای لاریجانی از سوی قشری از نیروهای حزباللهی و مردم با اقبال مواجه نمیشود اما باز هم او را از نفرات اصلی خودشان همچون آقای جهانگیری و حتی آقای عارف موجهتر میدانستند.
من به جایگاه قانونی شورای نگهبان احترام میگذارم ولی اگر قرار بود من در جایگاهی باشم که حقی در این حوزه دارد، قاعدتاً اینگونه رفتار نمیکردم و ممکن بود بگویم که بودن آقای لاریجانی در این عرصه خوب است اما به هر حال آقای لاریجانی شانس آورده است. چرا که شانسی نداشت. خود اصلاحطلبان میگویند که شورای نگهبان به آنها لطف کرد!
* همه آنهایی که سازوکار مردم سالاری را به رسمیت شناختند برنده این میدان بودند. البته برخیها برندگیشان مضاعف است چرا که به واسطه پیروزی در انتخابات شیرینی برندگی را بیشتر از دیگران چشیدند ولی به هر حال همه آنهایی که کمک کردند تحقق مردم سالاری از طریق مراجعه به آرای عمومی همچنان مستقر بماند احساس برنده بودن میکنند و از اینکه جریان دعوت کننده به عدم استقبال از صندوق توفیقی پیدا نکرد، خوشحال هستند.
* من معتقدم بازنده بزرگ جریان تحریمکننده انتخابات و در راس آنها قدرتهایی هستند که بیش از 40 سال است نمیخواهند ما را به رسمیت بشناسند.
* در داخل جماعتی که دچار توهم این بودند که اگر یک فراخوان بدهند مردم با آنها همراهی میکنند، جریان شکست خورده هستند. همانند روزی که خانه نشین شدند و تصور میکردند همه مردم به خیابانها میریزند در حالی که آن روز هم هیچ خبری نشد.
آنهایی که روزی در مجلس تحصن کردند، به قول آقای بهزاد نبوی میگفت که ما خیال میکردیم همهی شهر برای حمایت از ما دور مجلس میریزد اما دریغ از 50 نفر؛ البته آقای نبوی شاید الان بهخاطر همین عاقل شده و میگوید که اشتباه میکنید و باید بساط بایکوت تحریم را کنار بگذارید.
* انتخابات ما در واقع یک انتخابات 60 درصدی است؛ درست است که مشارکت 48.8 است اما حتما کسانیکه بهدلایلی مانند ماجرای کرونا که خیلی بالاست، بهدلایل دلخوریها از وضع موجود نیامدند و همچنین بهدلیل آزاری که در روز رأیگیری دیدند، مشارکت نداشتند. البته من نمیخواهم به آن عدد بدهم، چون واقعا دربارهی آن تحقیق و بررسی نشده و دفعتا پیش آمده و مردم صبح در پای صندوق این موضوع را دیدند؛ البته یکجا و دوجا و یکشهر و دوشهر هم نبود و بلکه در سراسر بود که باید بررسی شود تا از سوی کسانی ارادهی پلیدی پشت موضوع بوده و یا ندانمکاری و عدم آمادگی بوده است.
* یکهفته قبل از روز انتخابات، کسیکه با خارج از کشور ارتباطات کاری گستردهای دارد، دستنوشتهای را به من داد و من هم به مراجع مربوطه منتقل کردم که متأسفانه در خارج از کشور بنای بر همکاری برای برپایی درست انتخابات وجود ندارد و این مسئله باید به دستگاه دیپلماسی تذکر داده شود و نشانیهایی هم داده بود که حکایت از وقوف به مسئله داشت.