اصول تربیتی پدر و مادر، در موفقیت فرزندان تاثیر مستقیم و بسزایی از خود برجای میگذارد به گونهای که والدین بر حسب دانش و تجربه قبلی و با تکیه بر روشهای تربیتی خود، درصدد تربیت فرزندی کامل و موفق بر میآیند و از سوی دیگر، نحوه تعامل و ارتباط والدین با فرزندان، یکی از مؤلفه های تاثیر گذار برای تحویل دادن فرزندانی سالم و متعهد به جامعه است.
پدر و مادری که اصول تربیتی درست را در پیش گرفتهاند، علاوه بر برقراری ارتباط و تعامل عمیق و قوی با فرزند خود، در جهت شناسایی نیازهای او اقدامات لازم را بکار میبندند چرا که این دسته از والدین چتر حمایتی خود را به صورت کامل، بر سر فرزندان خود باز میکنند و زمینه ساز و سکوی پرتابی برای موفقیت فرزندان خود به شمار میروند. در سوی مقابل، پدر و مادری که اصول تربیتی درستی را در پیش نگرفتهاند، در تعامل و ارتباط با فرزند خود، صمیمیت کمتری داشته و در ادامه این روند، به تدریج یک شکاف و خلأ عاطفی را میان بچه ها و والدین ایجاد میسازند.
نقش پدر و مادر در زندگی فرزندان
رفتار و حضور پدر و مادر علاوه بر تربیت فرزندان، در ابعاد مختلف بر زندگی آنها نیز بسیار تاثیر گذار و مؤثر است و عدم حضور یا مؤثر نبودن هر یک از والدین، باعث بروز آسیب در زندگی و جنبههای مختلف شخصیتی فرزندان میشود. حضور گرم و صمیمانه والدین تاثیر بسزایی در شخصیت فرزندان برجای گذاشته و بچه ها به صورت ناآگاهانه یا آگاهانه، خصوصیات بسیاری از پدر و مادر خود به ارث خواهند برد.
نحوه صحبت و نوع رفتار پدر و مادر با فرزندان، بستر مناسب برای تحریک احساسات و رشد آنها را فراهم میآورد. در یک نگاه کلی، پدر و مادر آینه تمام قد و مهمترین الگوی فرزندان به شمار میآیند و بچه ها رفتار والدین خود را از نزدیک لمس نموده و آن را تقلید و تکرار مینمایند. بر این اساس، ارتباط و تعامل مناسب و احترام قائل شدن پدر و مادر برای یکدیگر، سبب فراگیری و آموزش ارتباطات سالم و حفظ احترام در فرزندان میشود.
جواد عینیپور روانشناس درباره اقدامات تربیتی موثر والدین بر موفقیت کودکان، اظهار کرد: اقدامات تربیتی که والدین برای کودکان خود در پیش میگیرند اگر وابسته به ملاحظات علمی و اخلاقی باشد میتوان انتظار داشت که تأثیر مهمی بر آینده فرزندانشان دارد، اما نمیتوان ادعا کرد که هر نوع تربیت والدین بر روی موفقیت فرزندان اثرگذار است.
این روانشناس ادامه داد: در نظریه رشد روانی و اجتماعی اریکسون که مبتنی بر اصول علمی است میتوان تربیت کودک را به دورههای مختلف تقسیم کرد، به گونهای که از تولد تا یکسالگی را سن تشکیل اعتماد بیان کرده است، یعنی اگر در این سن مجموع اقدامات تربیتی و تعاملات والدین با کودک حاکی از این باشد که صفت اعتماد در فرزند پرورش پیدا کند، میتواند صفت اعتماد را در او تقویت کند.
وی مقطع یک تا سه سالگی را سن پرورش استقلال کودک دانست و افزود: والدین در این سن با مجموع اقداماتی که میتواند کودک را به سمت استقلال سوق دهد، باید کمک کنند تا بچه در آن مسیر قرار گیرد، به گونهای که به آن اجازه دهند تا کارهای شخصی خود را انجام دهد مانند لباس پوشیدن، غذا خوردن و...، اما اگر والدین صبر و تحمل لازم را نداشته باشند و معکوس رفتارهای فوق را انجام دهند، یعنی تو نمیتوانی به تنهایی غذا بخوری، لباس بپوشی و... کودک را از انجام کارهایی که به انجام آن علاقه دارد، منع میکنند.
وی با بیان اینکه مقطع سنی ۳ تا ۶ سالگی دوره پرورش ابتکار و خلاقیت است، تصریح کرد: در این دوره کودکان به شدت به تغییر یا دستکاری در محیط پیرامون علاقه دارند و رویکرد والدین در این زمینهها متفاوت است، به گونهای که بعضی آن را دلیل بر شیطنت کودک میدانند که این امر اشتباه است، لذا نباید زمانی که کودک اسباب بازیهای خود را خراب میکند با آن برخورد تند توأم با تنش داشته باشیم، چراکه او از جهت کنجکاوی و کشف محیط این عمل را انجام داده نه از روی عمد.
عینی پور با اشاره به دوران ۶ تا ۱۲ سالگی کارآیی و لیاقت را از جمله صفاتی دانست که والدین در این سن با تقویت آن میتوانند در شکل گیری شخصیت فرزند خود اثرگذار باشند و در این دوره کودک اثربخشی خود را میخواهد به دنیا نشان دهد و مورد تشویق قرار گیرد، چرا که در پی کسب لیاقت و افتخار است. در این سن نباید محصولات و تولیدات کودک مورد انتقاد شدید قرار گیرد. مانند بیان این جمله که «این چه نقاشی است، چه خط افتضاحی داری و...» در واقع والدین باید کمک کنند تا کودک موفقیتهای بیشتری را کسب کند و اجازه کسب تجربههایی را به او دهند که در آن موفق و مورد تمجید واقع شود.
عینیپور گفت: والدین با نشان دادن رفتارهای معکوس در دوره ۶ تا ۱۲ سالگی باعث میشوند که کودک احساس حقارت، پوچی و ناتوانی نسبت به دیگران پیدا کند.
وی خاطرنشان کرد: دوره ۱۲ تا ۲۰ سالگی سن هویتیابی افراد است، یعنی فرد در پی کشف خود، جنسیت، بیزاریها، ترجیحات، ارزشها، عمل و رفتارها است که به سمت پیدا کردن یک ثبات پیش میرود و میتوان دوره ۲۰ سالگی به بعد را دوره عشق و محبت دانست که والدین در این سن باید از جانب خود به فرزندشان این احساس را انتقال دهند و بعد از آن تأثیر مستقیم تربیتی بر فرزند کنار گذاشته شده و این وظیفه بر عهده جامعه، نهادها و... محول میشود.