انقلابی که در سال ۱۳۵۷ در ایران رخ داد، علاوه براینکه با هدف تغییر در ساختار داخلی و دستیابی به مطالبات سیاسی و اقتصادی انجام گرفت، رهبری یک پروژه اسلامی واصیل را برعهده داشت. تقریباً تمامی مراکز امنیتی و اطلاعاتی غرب متوجه ماهیت و محتوای ایدئولوژیک انقلاب ایران شده بودند. همین ارزیابی باعث شد تا سناریوهای مختلفی قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی طراحی شود.
در سناریوی اول میبایست از وقوع انقلاب ایران جلوگیری میشد و این بهترین و کم هزینه ترین گزینه برای غرب و آمریکا بود. چرا که آمریکاییها بخوبی میدانستند انقلاب ایران به معنای تحولات ریشهای در منطقه خواهد بود و این یعنی دایره منافع آنان محدود، تهدید و سرانجام نابود شود.
طرح دوم این بود که در صورت پیروزی انقلاب، با بکارگیری عناصر نفوذی مفاهیم گفتمانی حذف شود و مرحله بعدی با تراکمی از انوع پروژههای نظامی، سیاسی واقتصادی همراه بود که اکنون نیز ادامه دارد. اعتبارزدایی از انقلاب ایران بیشتر با هدف بیرون از مرزهای ایران انجام میگرفت تا تجربه انقلاب ایران در کشورهای دیگر تکرار نشود. از دیدگاه آنان انقلاب ایران نباید به یک الگوی جدید برای ملتهای منطقه تبدیل شود که در این صورت محیط پیرامونی غرب بشدت تهدید خواهد شد.
منطقه قبل از انقلاب اسلامی ایران
اهمیت و تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران در فرایند تحولات منطقه واقعی و غیرشعاری است؛ چراکه مصداقهای زیادی برای این تأثیرگذاری وجود دارد که نمیتوان از کنار آن گذشت. در سال ۱۹۷۸ میلادی یعنی زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید با وجود دلبستگی اکثر مردم فلسطین به مقاومت، اما ابتکار عمل در اختیار اسرائیل قرار گرفت و اردوگاه مذاکره که در تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش فتح و ساف تعریف میشد، بدون آگاهی از تحولات فلسطین و درک اهمیت آن برای جهان اسلام بسمت مذاکره با رژیمصهیونیستی رفت. بخشی از این شتابزدگی به رویدادهای ناامیدکننده در فضای سرزمینهای اشغالی و مواضع منفعلانه عربی باز میگشت.
باید گفت که شکستهای پی در پی عربی بویژه شکست شش روزه از رژیم صهیونیستی باعث و سرخوردگی و ناکارآمدی گروههای مبارز و مقاومت فلسطین هم شده بود. اعتماد و تکیه بیش از اندازه به قومیت گرایی عربی و وابستگی به یکی از دو اردوگاه شرق و غرب عملاً پرونده فلسطین را به سمت صلح و سازش با رژیم صهیونیستی سوق داد. البته مذاکراتی که از آن زمان تا کنون تنها به تنزل سطح خواستههای طرف مذاکره کننده فلسطینی انجامیده است.
انقلاب ایران در شرایطی به پیروزی رسید که تا قبل از پیروزی موضوع حمایت از قدس بعنوان یک اولویت اسلامی ونه یک موضوع عربی در اندیشه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران یاد میشد.
شفافیت نقشه راه انقلاب ایران نسبت به رژیم صهیونیستی و گروههای مقاومت تا اندازهای بود که برخی در داخل معترض آرمانهای بیرونی شده بودند تا آنجا که گفته میشد تا زمانی که انقلاب ایران به پیروزی نرسیده است چه لزومی دارد که از مقابله با رژیم صهیونیستی سخن گفته شود؟
بیشتر جنبشها در فلسطین و منطقه نیز که با پسوند دموکراتیک ملی گرا و قومیت عربی شکل گرفته بودند در عمل در مقابله با رژیم صهیونیستی دچار انفعال شدند. اینجا بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران جنبشهای مقاومت در منطقه با پسوندهای اسلامی مانند جنبش حماس و جهاد اسلامی شکل گرفت. جنبشهایی که حتی پسوندهای دموکراتیک داشتند اما در رفتار سیاسی و در شیوه و الگوی مبارزه از جمهوری اسلامی ایران پیروی کردند.
این تأثیرگذاری تا آنجا بود که انتفاضه فلسطینیها و مبارزه لبنانیها در برابر رژیم صهیونیستی از دفاع با سنگ به دسترسی به عمق امنیتی رژیم صهیونیستی و توازن وسیاسی در منطقه رسید. وضعیت گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان تا آنجایی بود که اسرائیل توانست بیشتر سرزمینهای عربی را اشغال کند ودر سال ۱۹۸۰ به بیروت برسد.
در آن زمان جمله معروفی گفته میشد که اسرائیل با چند گروه نوازنده میتواند هر زمان که اراده کند بیروت را اشغال کند. تا مدتها هیچ مانعی در برابر رژیم صهیونیستی برای ارتکاب هر جنایتی وجود نداشت؛ ساختارهای بیمار و فرسوده عربی نیز تنها و مهمترین اقدامی که انجام دادند محکومیتی بود که همواره روی کاغذهای مصوب اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی باقی ماند و از سویی چراغ سبزی به اسرائیل برا. ادامه رفتارهای جنایت آمیز بود. البته در آغاز تصور میشد به دلیل جنگ علیه ایران و محاصره اقتصادی، انقلاب ایران از قدرت تأثیر گذاری در تحولات و فرآیند سیاسی منطقه برخوردار نیست یا دست کم بیشتر معطوف به داخل خواهد شد.
اما تحولات بعد از سال ۲۰۰۹ عقب نشینی رژیم صهیونیستی از لبنان پس از آن معادلات مهم ۲۰۰۶ یعنی پیروزی حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی و ۲۰۰۸ غزه و رویدادهای دیگر تأثیر پذیری از رویداد ایران را نشان داد.
تحولات بعدی مانند بیداری اسلامی نیز نشان داد تأثیر پذیری ملتها از انقلاب ایران همچنان ادامه دارد. البته ماشین رسانه غرب تلاش بسیاری کرد تا تحولات بیداری اسلامی را به عنوان بهار عربی معرفی کند هرچند معتقدیم بسیاری از این فرآیند بیداری اسلامی به دلیل نداشتن تجربه سیاسی های عربی و دخالت آمریکاییها و عناصر نفوذی به مرحله تکامل نرسید.
ملتهای منطقه میان ایران هراسی، صدور انقلاب و تاثیرپذیری
ملتهای منطقه که همواره ساختار سیاسی عربی و غربی تلاش میکرد تا با عناوینی مانند صدور انقلاب یا دخالت ایران در امور داخلی از تاثیرپذیری انقلاب ایران دور بماند اما با وجود حتی انحصار رسانهای غرب به خوبی توانست سهم خود را از این گفتمان اسلامی دریافت کند سهمی که به پیدایش الگوی جدید برای مقابله با اسرائیل آمریکا و داعش در تحولات عراق سوریه و لبنان بود. با انقلاب اسلامی در یمن نیز این کشور به حلقه متن کامل محور مقاومت پیوست تا دایره تأثیرگذاری بسته ایدئولوژیک و گفتمان تهران کاملتر شود.
در واقع تحولات یک دهه گذشته اوج تأثیر پذیری از گفتمان انقلاب ایران بود که هنوز در سطح منطقه و جهانی ادامه دارد.