اگر عدهای برای اجرای شفافیت آرا تردید دارند علتش همین دوقطبیهای کاذب است. گوئی چماق جدیدی یافتیم تا عدهای را غیرانقلابی کنیم.
حیثیتی کردن امور دهها عارضه دارد و یکیاش هم تردید برای اجرا نشدن شفافیت آراست.
آنسوی شفافیت، پنهانکاری نیست.
پنهانکاری یعنی رانت و فساد . حالآنکه مخالفان شفافیت آرا نگران کارآمدی مجلس اند. حق هم دارند. یک نمونه روشن اش همین روزها و ماجرای طرح شفافیت آرا. چنان فضا را دوقطبی کردهایم که مخالفان جرئت بیان نظر کارشناسیشان را هم ندارند.
پس فرق این مجلس با مجلس قبل چیست؟
اول مختصری درباره تفاوت این دو.
دقت کنیم که نباید در ظاهر ماند. دو نفر ممکن است همزمان بگویند مصلحت، اما یکی از سر عافیت اندیشی باشد و دیگری از سر مقتضیات زمان و مکان. و اما چرا این دو ظاهرا شبیه و اما درواقع متفاوتاند؟
یکم. طرح شفافیت آرا در مجلس قبل با ۱۷۰ امضای اولیه، ۵۰ رأی هم نیاورد.این یعنی تظاهر، اما در مجلس یازدهم اکثریت نمایندهها موافق شفافیت هستند و چون دوسوم آرا برای تغییر آئیننامه لازم بود ۳ رأی کم آورد. این تفاوت مهم نیست؟
دوم. نگاهی به استدلال مخالفان مجلس دهم داشته باشید. مطهری میگفت شفافیت آرا برای نظارت استصوابی است. جلودار زاده گفت آنقدر مشکلات داریم که شفافیت در آن گم است. رحیمی گفت شفافیت موضوعی سیاسی است. پارسایی گفت خلاف دموکراسی است. حسین زاده گفت این طرح برای رد صلاحیت است. پزشکیان گفت این طرح برای تفتیش عقاید است. وکیلی گفت خوبه ولی از خبرگان و مجمع تشخیص و غیره شروع شود. این اظهارنظر نمایندههای اصلاحطلب.
سوم. دستآخر۹۰ نفر نماینده مجلس دهم رد صلاحیت شدند. شورای نگهبان علت عمده رد صلاحیتها را مالی دانست. به نظر شما منطقی است که مخالفت با شفافیت را از مجلس دهم با حسن ظن ببینیم؟
اما در مجلس یازدهم عدهای مخالفاند. در میان مخالفان نادران و عباسی و روحالامین و غیرهاند. سابقه این افراد روشن نیست؟ به غیر نمایندهها بسیاری از کارشناسان انقلابی و دلسوز هستند که این طرح را موجب ناکارآمدی مجلس میدانند.
استدلال مخالفان چیست؟
استدلال هم دارند. میگویند ادعای این طرح ترجیح منافع جمع بر فرد است،اما با اجرای این طرح منافع گروههای فشار جای منافع فرد را میگیرد که چهبسا خطرناکتر باشد. معتقدند تا زمانی که همه امور در رسانهها حیثیتی است امکان بحثهای کارشناسی نیست. معتقدند کارشناسی طرحها یک کار است و مدیریت افکار عمومی کار دیگری و نماینده ضرورت ندارد مدیریت رسانه بلد باشد. معتقدند حتی دولت میتواند از این طریق با لابیهای رسانهای تصمیم مجلس را منحرف سازد.
درنهایت معتقدند پوپولیسم باعث میشود تصمیمات مهم مجلس تسلیم هیجانات رسانهای شود. میگویند مکانیسمی برای فهم نظر مردم وجود ندارد و چهبسا هرکس صدایش بلندتر بود بهغلط صدای مردم تلقی شود.
آیا استدلالشان غلط است؟
حرف دقیقتر این است که مرز میان پوپولیسم و مردمسالاری یک موی باریک است. پوپولیسم روی هیجان سوار میشود و مردمسالاری روی عقلانیت مردم. شفافیت آرا باید منتهی به مردمسالاری شود نه پوپولیسم.
آیا این شبهات یعنی طرفداری از رانت و فساد و پنهانکاری؟ یعنی غیرانقلابی گری؟
آیا این حرف هاغلط است؟ خیر . اتفاقا دقیق و درست است. همه این عوارض وجود دارد. نگرانیها نیز وارد است.
پس چرا از شفافیت آرا دفاع میکنیم؟
مسئله مهمتری وجود دارد که باید این عوارض را پذیرفت و عبور کرد؛ آنهم تغییر سبک حکمرانی در کشور است. مدل بهینه حکمرانی در کشور و منطبق با مردمسالاری دینی باید به سمت اقناع عمومی و اجماع کارشناسی پیش رود. تصمیمات در بالاترین سطح کارشناسی و کارآمدی بدون اعتماد مردم محکومبه شکست است. مردم باید ابتدا اقناع و بعد هم ترغیب شوند. سخت است اما باید تمرین کرد. اساسا مردمسالاری و رشد تربیتی جامعه در همین فراز و نشیبهاست.
با این روش فقط کارآمدی بالا نمیرود بلکه ساختار منطبق بر مشارکت مردم ارتقا مییابد و جامعه رشد میکند. پس باید عوارض آن را تحمل کرد.
لذا نهتنها مجلس که همه نهادها ازجمله شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و دیگر شوراهای عالی هم باید شفاف شوند و البته گام اول مجلس است.
حالا چرا حیثیتی نیست؟
دقت کنیم که شفافیت آرا هدف نیست، وسیله است. وسیله رسیدن به کارآمدی؟ بله و بالاتر. رسیدن به مردمسالاری.
اما بین مردمسالاری با پوپولیسم فرق است. پوپولیسم بر جهل سوار است و مردمسالاری بر علم. شفافیت آرا را حیثیتی کنیم، نه به کارآمدی میرسیم و نه به مردمسالاری.
محسن مهدیان