رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در روز ۱۹ اسفندماه سال ۱۳۹۶ در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان شرکت کننده در کاروانهای راهیان نور عزت، اقتدار، امنیت، استقلال، آزادی و سلامت امروزِ کشور و ملت را مرهون ۸ سال دفاع مقدس دانستند و تأکید کردند: دوران دفاع مقدس یک ذخیره است که باید بر خلاف خواست دشمنان که درصدد به فراموشی سپردن آن هستند، برای پیشرفت کشور و رشد ملی و آمادگی مردم و جوانان در میدانهای مختلف، همواره زنده بماند و مورد تجلیل قرار گیرد. البته ایشان ۲۶ اسفندماه سال ۱۳۹۲ نیز در دیداری که با مسئولان و دستاندرکاران اردوهای راهیان نور کشور داشتند درباره دفاع مقدس گفتند: دفاع مقدس همانند یک تابلوی عظیم و بسیار باشکوهی است که هرچه بیننده به اصل حادثه نزدیک میشود و درباره اجزاء و ترکیب آن تعمق بیشتری میکند به ابعاد جدید و شگرف بیشتری دست مییابد.
ارتش و نقش آن در دفاع مقدس از دیدگاه رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای از ابتدای انقلاب، مناسبات بسیار نزدیکی با ارتش جمهوری اسلامی داشتند. ایشان از مخالفان جدی انحلال ارتش بودند. از همان هنگام تأسیس دولت موقت، در جایگاه معاونت وزارت دفاع ملی در جریان مستقیم مسائل ارتش قرار گرفتند و از همان زمان تاکنون در قریب به اتفاق مراسم فارغالتحصیلی سالانه ارتشیها حضور داشتهاند. در دوران نمایندگی مجلس، کمیسیون دفاع به ریاست آیتالله خامنهای، برنامه سازماندهی نوین ارتش را مطرح کرد. در همین زمان، ایشان به سمت مشاور امام خمینی در امور نظامی انتخاب شده بودند.
با انتخاب به منصب ریاست جمهوری، روابط آیتالله خامنهای و ارتش وارد مرحله تازهای شد. کودتای پایگاه شهید نوژه از طریق اطلاعرسانی یکی از خلبانان دلاور ارتش به شخص رئیس جمهور افشا شد. فروردین ۱۳۶۲، امام خمینی، تمشیت امور ارتش و سپاه را رسماً به ایشان واگذار کردند. در اول آذر همان سال هم، با پیشنهاد آیتالله خامنهای و موافقت امام خمینی داره حفاظت اطلاعات ارتش تاسیس شد.
به طور مثال فرماندهی معظم کل قوا در تاریخ ۳۰ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ در بیانات خود در دیدار با جمعى از فرماندهان و کارکنان ارتش جمهورى اسلامى ایران فرمودند: ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نظامی وابسته به جمهوری اسلامی، پایبند به تعهّدات اسلامیاند؛ نه در پیروزی طغیان میکنند، نه در هنگام خطر دست به کارهای ممنوع و ابزارهای ممنوع میزنند. مدّتهای طولانی شهرهای ما - چه شهرهای مرزی و چه بعداً حتّی تهران و اصفهان و بسیاری از شهرهای دیگر - زیر تهاجم وحشیانه و کور موشکهای صدّامی قرار داشت؛ در محلّات مختلف همین شهر تهران، موشکهای صدّامی میآمد؛ موشکهایی که به وسیله کشورهای اروپایی تجهیز شده و فروخته شده بود، بهوسیلهی آمریکاییها هدایت میشد؛ اهداف به آنها نشان داده میشد؛ اهداف نظامی با عکسبرداریهای هوایی در اختیار دشمن قرار میگرفت، این موشکها میآمدند به شهرهای ما میخوردند و مردم بیدفاع را، مردم غیر نظامی را تارومار میکردند؛ خانهها را ویران میکردند.»
ایشان در بخشی دیگر از سخنان خود میفرمایند: «نیروهای مسلّح بسیاری از کشورها - یا تا آنجایی که میشناسیم تقریباً همه کشورها - این تقیّدات را ندارند؛ امروز نمونهاش را شما در یمن ملاحظه میکنید؛ چندی قبل در فلسطین دیدید؛ در غزّه دیدید؛ در لبنان دیدید؛ در نقاط دیگر مشاهده کردید؛ این ملاحظات را نمیکنند، امّا نیروی مسلّح متعبّد به قوانین اسلامی، این رعایتها را میکند.
ایشان در بخشی از مستند در لباس سربازی نیز از علاقه خود به ارتش و دیدار با امیر سرلشکر شهید محمد ولی الله قرنی نیز خاطرهای می فرمایند که نشان دهنده بخش دیگری از علاقه رهبر انقلاب به ارتش است.
ارتش چه نقشی در دفاع مقدس داشت؟
ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای سه گانه آن در دفاع مقدس نقش بسیار موثر و تعیین کنندهای در مقابله با رژیم بعثی عراق داشت. برای مثال باید گفت که نیروی هوایی ارتش در یک عملیات هوایی سنگین که ۱۴۰ فروندی نام داشت تنها چند ساعت پس از حمله نیروی هوایی ارتش بعث به خاک ایران اسلامی توانست اهداف مهمی را در خاک عراق منهدم کنند. البته ارتش در عملیاتهای مهم دیگری همچون مروارید، اشکان، کمان ۹۹، شمشیر سوزان، بیت المقدس، عملیات آفندی الله اکبر، ثامن الائمه، والفجر ۸، طریقالقدس و بسیاری از دیگر عملیاتهای دفاع مقدس نقش موثری داشت. ارتش نیز همچون سایر نیروهای مسلح کشورمان در این عملیاتها شهدایی را تقدیم ایران اسلامی کرده است که بسیاری از آنها برای مردم کشورمان شناخته شده هستند و بسیاری دیگر شاید کمتر شناخته شده باشد، امیر شهید سرلشکر ابراهیم خانی از فرماندهان تکاور ارتش جمهوری اسلامی ایران اسلامی است که در ادامه با زندگی این امیر شهید آشنا میشویم.
مسیح ارتش در کردستان که بود؟
امیر سرلشکر شهید ابراهیم خانی یکی از فرماندهان شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران است که نخستین روز از مردادماه سال ۱۳۴۰ در روستای «طراقیه» از توابع شهرستان کبودرآهنگ استان همدان و در یک خانواده روستایی چشم به جهان گشود. او به علت اینکه روستا زاده بود همانند روستاییان بسیار صاف و ساده و بی آلایش بود و تمام روزگار کودکی خود را در همان روستای محل زادگاهش گذراند. ابراهیم انسانی صادق و خوش قول بود و بسیار درست کار. او از همان کودکی علاوه بر درسهای کلاسیک و مدرسه تربیت دینی و اسلامی را هم فرا گرفت.
روستای محل زادگاه ابراهیم مدرسه نداشت و این موضوع برای او که شخصیتی کنجکاو و مشتاق آموختن داشت بسیار مشکل بود. به همین دلیل هم او به اجبار برای آموختن درس به شهر همدان رفت. خانواده او از نظر مالی آنچنان ثروتمند نبودند و محدویتهایی داشتند و به همین دلیل هم او از همان سنین نوجوانانی تلاش کرد تا بر روی پای خود بایستد. ابراهیم همزمان با دوران راهنمایی کار میکرد و با پول حاصل از آن یک خانه هم اجاره کرده بود.
دوران تحصیل راهنمایی که تمام شد برای ادامه تحصیلات در مقطع دبیرستان به تهران رفت و همزمان با تحصیل در یک شرکت عمرانی که کارش ساخت و ساز پل بود فعالیت کرد. هنگامی که در این شرکت فعالیت میکرد همچون دوران کودکی توانسته بود تا به امانت و دیانت مشهور شود و در میان همکارانش محبوب باشد. ابراهیم علاوه بر گذران زندگی خود از این راه مقداری از این پول را هم برای پدر و مادرش میفرستاد تا آنها را در زندگی یاری کند.
ابراهیم از همان روزهای ابتدایی راهپیماییهای مردم علیه رژیم ستمشاهی با وجود تمام مشغلههایی که داشت به گروههای انقلابی پیوست و در این راهپیماییها شرکت میکرد. با این که از خانواده به دور بود، اما تلاشهای او از دوران راهنمایی تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی باعث شده بود تا شخصیت ابراهیم شخصیتی مستقل، مستحکم، با اخلاق، متین، با اعتماد به نفس و تلاشگر داشته باشد.
دبیرستان را که به پایان رساند و دیپلم را اخذ کرد، در آزمونهای ورودی ارتش و سپاه شرکت کرد و پذیرفته شد، اما به علت تقدم اعلام نتایج آزمون وارد دانشگاه افسری ارتش به این نهاد پیوست و مشغول به گذراندن دورههای ابتدایی در ارتش شد. او بسیار با هوش بود که این موضوع هم از دید فرماندهانش پنهان نمانده بود و باعث شد تا ابراهیم برای ادامه راه خود در ارتش وارد لشکر ۲۳ نیروی مخصوص ارتش شده و مشغول به گذراندن دورههای آن شود. پس از این بود که در در دانشکده افسری شیراز پذیرفته شد و در سالهای پس از دانشگاه، دورههای تکاوری، دوره رنجر، دوره سقوط آزاد و نیروی مخصوص، دوره چتربازی و زندگی در شرایط سخت را در تهران آموخت.
شاید بتوان یکی از دورههای تاثیرگذار زندگی ابراهیم را این دوره دانست، چرا که در همان سالها با دختر یکی از اقوام دور خودش ازدواج کرد و هیچ چیزی نمیتوانست در اراده پولادین او خللی ایجاد کند. ابراهیم با همان قدرت و قوتی که مسیر زندگی خود را انتخاب کرده بود به آن ادامه داد و مسیرش را تا جبهه های حق علیه باطل ادامه داد که در تمام این مراحل، همواره جزو نیروهای زبده ارتش بود.
فرماندهای که در لیست ترور گروهک کوموله بود
شهید ابراهیم خانی پس از مدتی از آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای شمالغرب کشور رفت و در ابتدا فرمانده و آموزش دهنده گروه ضربت در پادگان میانه بود و پس از این بود که همزمان با آموزش در پادگانهای پیرانشهر و سردشت، از اعضای مؤثر و فرماندهان مهم و عملیاتی گردان ضربت لشکر ۲۳ ارتش محسوب میشد. اهمیت او برای ارتش بعثی و گروهکهای ضد انقلاب همچون کوموله و دموکرات نیز بسیار مشهود بود و همواره به دنبال شناسایی او و شهادتش بودند.
ابراهیم بسیار به شهادت علاقهمند و همواره در آرزوی شهادت بود. او بالاخره و پس از عمری مجاهدت در راه دین و کشور ۲۶ خردادماه سال ۱۳۶۶ و همزمان با عملیات نصر ۳ در هنگام اذان مغرب به شهادت رسید. شهادت او را بدین گونه روایت کرده اند که وقتی ابراهیم همزمان با عملیات و هنگامی که به همراه سربازانش بیرون از قرارگاه مشغول جنگ و مبارزه بود، با گرایِ گروهک کوموله و خیانت ستون پنجم دشمن مورد هدف تانک نیروهای دشمن بعثی قرار گرفت.
همرزمانش میگویند که شهادت شهید ابراهیم خانی در حالی رخ داد که او پشت به دشمن ایستاده بود و ترکش گلوله از پشت به بدن او برخورد کرده بود. شهید خانی همواره به آشنایان و همسر و خانواده نسبت به خودش اطمینان میداد که هرگز دشمنان جرأت جنگ رودرو با او را ندارند و جالب است که حتی ترکشِ گلوله تانک هم از پشتِ سر به او برخورد کرده بود.
پیکر پاک شهید سرلشکر خانی به وصیت خودش در قطعه ۲۹، ردیف ۱۳۳، شماره ۱۶ بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.
روایت همرزم شهید خانی از ویژگیهای او در دفاع مقدس
امیر سرتیپ دوم «حسین یاسینی» با اشاره به اینکه اگر شهید بروجردی را در منطقه کردستان، «مسیح کردستان» میگویند، من مسیح ارتش در کردستان را سرلشکر شهید ابراهیم خانی میدانم، عنوان کرد: «نیروهای بسیاری در عملیاتها سرلشکر شهید ابراهیم خانی را همراهی میکردند و وی هم دوست داشت تا آنچه را که آموخته را به نیروهای خود منتقل کند. عملکرد شهید به گونهای بود که دشمن قادر به اسیر کردنش نبود؛ زیرا تمام دورههای خاص را گذرانده بودند، او بسیار ورزیده و زیرک بودند و در راستای ماموریتهایی که به وی سپرده میشد، خودش به شناسایی میرفت و خطر را به جان میخرید تا تلفات زیادی متحمل نشوند. در عملیات نصر ۳ در کردستان و در سال ۱۳۶۶ حادثهای اتفاق افتاد و دشمن با گلولههای توپخانه و موشک و خمپاره منطقه را به زیر آتش برد و وی در کنار رزمندههایی که در آن منطقه حضور داشتند به شهادت رسید و آنچه که آرزوی دیرینهاش بود، محقق شد.»