آیا ترامپ به دنبال راه‌اندازی جنگ با ایران است؟

 رسانه‌های وابسته به حزب دموکرات در چند روز اخیر با ابراز نگرانی‌های مختلف، اعلام کرده‌اند ترامپ برای واگذار نکردن قدرت به بایدن در روز 20 ژانویه، در پی به راه انداختن جنگ علیه ایران است. آنها حضور بمب‌ افکن‌های «ب 52‌» آمریکایی در منطقه، ناوهای جنگی آمریکا و زیردریایی متعلق به رژیم صهیونیستی در خلیج‌فارس را نشانه‌ای از درگرفتن جنگ جدید در منطقه می‌دانند.

 با وجود اینکه در وهله اول به نظر می‌رسد تصویر ارائه‌‌شده توسط این رسانه‌ها یا حتی لابی افرادی چون تریتا پارسی و نایاک در آمریکا خیلی دور از واقعیت نباشد اما نگاهی به عملکرد ترامپ در طول دوران فعالیتش در کاخ سفید و برنامه‌های او برای حضور در انتخابات سال 2024 آمریکا، نشان می‌دهد غیر از جوسازی دموکرات‌ها، هیچ نشانه دیگری مبنی بر اینکه قرار است حمله‌ای به تأسیسات هسته‌ای ایران یا اقدامی علیه نیروهای ایرانی در سراسر منطقه غرب آسیا صورت گیرد، وجود ندارد و اقدام آمریکایی‌ها بیشتر جنبه دفاعی دارد تا تهاجمی. 

آمریکا در حالی به روز ۳ ژانویه /۱۳ دی؛ سالروز هدف قرار دادن سردار شهید قاسم سلیمانی در عراق نزدیک می‌شود که گمانه‌های زیادی درباره اقدامات احتمالی گروه‌های مقاومت در پاسخ به اقدام جنایتکارانه یک سال پیش دولت ترامپ در عراق وجود دارد. با توجه به اینکه در سالروز شهادت سپهبد سلیمانی، ایران عزادار یکی دیگر از دانشمندان هسته‌ای خود نیز هست - که توسط عوامل صهیونیستی هدف ترور قرار گرفت- ترس از انتقام ایران، حالا نه‌تنها در بین سران آمریکا، بلکه در بین سران رژیم صهیونیستی نیز وجود دارد و امکان رویارویی نظامی ایران با عوامل صهیونیستی در منطقه، زنگ خطر را هم برای آمریکا و هم برای رژیم صهیونیستی به صدا درآورده است. 

در روزهای باقی‌مانده از عمر دولت ترامپ، او تنها انتظار دارد در حالی کاخ سفید را ترک کند که خبری از یک «بنغازی» دیگر در منطقه نباشد و او در حالی دولت را تحویل بایدن دهد که بتواند با یقین کامل اعلام کند شروع‌کننده جنگی جدید در منطقه غرب آسیا نبوده و در عین‌حال اجازه نیز نداده است سفارت‌های آمریکا در منطقه مانند زمان اوباما مورد تهدید و حمله نیروهای ضدآمریکایی قرار بگیرد. 

علت اصلی تندخویی‌ها و لفاظی‌های ترامپ در روزهای اخیر همین مساله است. ترامپ نمی‌خواهد کاخ سفید را در حالی ترک کند که یک بنغازی دیگر در منطقه رقم خورده باشد؛ همان حادثه‌ای که به یکی از دلایل شکست کلینتون در انتخابات 2016 تبدیل شد. او در عین‌ حال می‌خواهد سال 2024 با دستی پر در مقابل بایدن و دموکرات‌ها ظاهر شود و به ‌یقین اعلام کند آغازکننده هیچ جنگی نبوده است. با این ‌حال ترامپ و مشاورانش از این مساله هراس دارند که سیگنالی که واشنگتن با کم کردن تعداد نیروهایش در افغانستان، عراق و سوریه در روزهای پایانی دولت می‌فرستد، نه سیگنال دوری از درگیری نظامی، بلکه سیگنال ضعف باشد و نیروهای مختلف موجود در منطقه را به حمله به منافع آمریکا و نیروهای باقی‌مانده نظامی و سیاسی‌اش در منطقه وادارد. از همین رو است که بمب‌افکن‌های «ب 52» آمریکایی درست در همان روزی به منطقه فرستاده می‌شوند که ترامپ اعلام می‌کند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان باید آغاز شود و طالبان نیز از این مساله استقبال می‌کند. واشنگتن در واقع با استقرار تعدادی از نیروهایش در منطقه سعی دارد در حالت تدافعی قرار گیرد، نه تهاجمی. از سوی دیگر در عراق نیز اصل بر تلاش هر چه بیشتر برای کاستن از میزان درگیری‌هاست و به همین دلیل نگرانی از حمله به سفارت آمریکا در بغداد هر روز بیشتر می‌شود و ترامپ هر روز هشدارهای بیشتری را به ایران می‌دهد که نیروهایی که از آنها حمایت می‌کند را از منطقه خضرا و سفارت آمریکا دور کند. 

مسأله دیگری که در این باره وجود دارد و نشان می‌دهد اصولا دولت ترامپ به دلیل در نظر گرفتن منافع آمریکا در منطقه نمی‌تواند به ایران حمله نظامی داشته باشد، مساله ایجاد وحدت در ایران برای مقابله با آمریکاست. در صورتی ‌که هر حمله‌ای به تأسیسات هسته‌ای ایران - یا حتی بیابان‌های خالی از سکنه کشورمان انجام شود - آمریکا دیگر نمی‌تواند به دنبال بازگشت ایران به برجام یا اجرای تعهداتش در این توافق که سال‌هاست به ‌صورت یک‌‌طرفه تنها از سوی تهران اجرایی می‌شود، باشد. در عین‌ حال در صورت حمله‌ای حتی محدود به برخی سایت‌های نظامی یا هسته‌ای ایران، تهران ضمن اینکه به ‌صورت فوری و بدون هیچ مخالفتی در داخل کشور، از این توافق بیرون می‌آید، وحدت مردم در مقابله با آمریکا و مخالفت با هرگونه گفت‌وگو یا عقب‌نشینی در مقابل زیاده‌خواهی‌های واشنگتن نیز پدیدار می‌شود و این بزرگ‌ترین آسیب برای سیاست آمریکا در مقابل ایران است. ترامپ شاید به دنبال از بین بردن خطوط مذاکره بایدن با ایران باشد اما بخوبی می‌داند از بین بردن امید مذاکره، با متحد کردن ایران در مقابل آمریکا چه تفاوت‌هایی دارد و چگونه می‌تواند ایران را به سمت تندتر کردن شتاب هسته‌ای شدن ببرد. با وجود همه این مسائل، دلیل هماهنگی رسانه‌های دموکرات، اعضای گروه نایاک یا حتی برخی طرفداران حزب دموکرات در داخل ایران، برای جدی نشان دادن مساله احتمال جنگ با ایران در روزهای آخر ریاست‌جمهوری ترامپ چیست؟

 

* دموکرات‌ها و حقه قدیمی یا «جنگ یا مذاکره»

علت اصلی این اقدامات را می‌توان به همان حقه قدیمی دموکرات‌ها یعنی رویکرد «یا جنگ یا مذاکره» مرتبط دانست. بایدن و تیم سیاست خارجی او که اعتقاد دارند ایران به دلیل اینکه اوباما در زمان خود بارها تهران را به جنگ تهدید کرده بود، در نهایت راضی به مذاکره با آمریکا شد، حالا نیز اصرار دارند بر همین اساس برای بازگشت به برجام و اجبار ایران به پذیرش شروط جدید خود برای ازسرگیری مذاکرات، دوباره این‌طور وانمود کنند که سایه جنگ همواره بر سر ایران وجود دارد و ایران در نهایت مجبور به مذاکره درباره دیگر موارد دلخواه غرب است. در داخل کشور نیز همان‌طور که عده‌ای در همان روزها سعی می‌کردند با خبرسازی‌ها و تحلیل‌های دروغین خود سایه جنگ را بالای سر کشور نشان دهند، این روزها نیز سعی دارند وانمود کنند روی کار آمدن بایدن مهم‌ترین مساله در از بین رفتن سایه جنگ از سر ایران است و برای اینکه این سایه با تندروی جمهوری‌خواهان دوباره راه خود را به سمت ایران پیدا نکند، باید هر چه سریع‌تر به قراردادی جدید با بایدن و تیم مذاکره‌کننده‌اش برسند. شاید ترامپ نماد بسیاری از تندروی‌ها در عرصه سیاست خارجی باشد اما کسی که از این تندروی‌ها بیشترین استفاده را برده و می‌برد، دموکرات‌هایی هستند که با استفاده از فرصت‌های به ‌دست ‌آمده از اقدامات ترامپ به دنبال نهادینه کردن گفتمان سیاست خارجی خود در قبال ایران هستند. تحرکات اخیر آمریکا در منطقه - همان‌طور که بعد از شهادت سپهبد سلیمانی نیز مشاهده شد - ناشی از ترس و دفاعی است و تهاجمی نشان دادن این تحرکات تنها راهکاری است که طرفداران بایدن در آمریکا، اروپا و حتی در داخل ایران به کار گرفته‌اند تا باعث انفعال ایران در برابر حرکات دولت جدید آمریکا در قبال برجام شوند.

ثمانه اکوان