مرغ ایرانی دچار خودشیفتگی شد

 پنج سال می‌گذرد از اولین دیدارمان، دی‌ماه 94 بود. در نظر اول چهره‌اش خیلی به‌نظرم آشنا آمد، بعد فهمیدم دلیل این آشناییِ چهره، این است که محمدحسین، برادر محمدحسن انصاری‌فرد خودش هم پرسپولیسی تیر است. مدتی مدیرمسئول روزنامۀ پرسپولیس هم بوده است، سابقۀ طولانی روزنامه‌نگاری در خبرگزاری جمهوری اسلامی و سخنگویی وزارت جهادکشاورزی را هم در کارنامه دارد، اما آنچه از سوابقش به کار ما می‌آید این است که دکتر دامپزشک است و مدتی مسئول مجموعۀ « مرغ لاین » در بابلک‌نار بوده.

آن روزها نگران و مضطرب، پله‌های سازمان پدافند را بالا و پایین می‌کرد، و از این اتاق به آن اتاق می‌رفت، بلکه بتواند مسئولان این سازمان صیانتی را در جریان شرایط وخیم بابل‌کنار بگذارد. آن روزها جوجه‌های لاین بابل‌کنار شرایط مناسبی نداشتند، یکی از گله‌ها (خط B) از بین رفته بود و مجموعه در آستانۀ نابودی قرار داشت.

محمدحسین انصاری‌فرد حالا، پنج سال بعدتر در آذر 99، که کل مسئولان پشت لاین بابل‌کنار ایستاده‌اند و بناست تمام مرغ کشور از این نژاد تأمین شود دیگر تنها و مضطرب نیست، بلکه در جایگاه یکی از دلسوزان این مجموعه در شرایط سخت، گردنش را افراشته نگه می‌دارد.
گفتگوی زیر را ترتیب دادیم تا صفر تا صد « لاین آرین » را به ما بگوید، از تاریخچه، تا مشخصات فنی، تا اهمیت راهبردی، تا جوانب و لوازم تولید و الخ.

*تعریفی از مرغداری صنعتی

با سلام، لطفاً مدخل ورود به بحث را بفرمایید.

من هم خدمت شما عرض سلام دارم. همۀ ما از بچگی مرغ‌های سنتی را دیده‌ایم؛ صنعت مرغداری از حدود هفتاد، هشتاد سال پیش در جهان به‌وجود آمد. ما در مرغداری سنتی یک جوجه را یک سال نگه می‌داشتیم تا وزنش به دو کیلو برسد، ولی در صنعت مرغداری با اصلاح نژاد و تغذیۀ علمی کار را به جایی رساندند که مرغ دانۀ کمتری بخورد، گوشت بیشتری بدهد، در زمان کوتاه‌تری بالغ بشود، و به‌اصطلاح به وزن مطلوب برسد، این حرف اول و آخر صنعت طیور بود، که از نظر اقتصادی هم صرفۀ زیادی داشت.

این صرفۀ اقتصادی چقدر است؟

در این صنعت ضریبی مطرح است به‌نام «ضریب تبدیل»، که یعنی مقدار دانه‌ای که جوجه می‌خورد و تبدیل به گوشت می‌شود. اولین بار که این کار را شروع کردند، ضریب تبدیل 4 بود، یعنی باید چهار کیلو دانه می‌خورد تا یک کیلو گوشت بدهد؛ الآن کار خیلی جلو رفته و حتی صحبت از ضریب 1.3 است، یعنی در بعضی شرکت‌های بزرگ دنیا دارند روی این کار می‌کنند که مرغ 1.3 کیلو دانه بخورد و یک کیلو گوشت بدهد، البته این هنوز در مرحلۀ آزمایش و تحقیقات قرار دارد.

این اصلاح ژنتیک چطور انجام می‌شود؟

غربی‌ها حسابی روی این مسئله کار کرده‌اند، مواردی مثل اینکه اگر فلان نژاد مرغ، فلان ماده را بخورد، فلان اتفاق روی روده‌اش می‌افتد، فلان اتفاق روی گوشتش می‌افتد، فلان اتفاق روی پایش می‌افتد، مثلاً پایش کوتاه می‌شود، سینه‌اش بزرگ می‌شود، با وجود همۀ تلاش‌ها، هنوز نتوانسته‌اند ضریب را از 1.3 پایین‌تر بیاورند.

یعنی ضریب تبدیل صنعتی در دنیا به 1.3 رسیده است؟

نه هنوز؛ آنچه الآن به‌صورت صنعتی در دنیا اتفاق می‌افتد 1.7 تا 1.8 است، بعضی می‌گویند "ما تا 1.6 هم داریم"، ولی در دنیا عمومیت ندارد.

این که می‌فرمایید همان مرغ‌های مادر است؟

ما بالای نژاد مرغ گوشتی یا تخم‌گذار سه نسل یا سه نژاد داریم؛ به‌ترتیب از بالا به پایین مرغ‌های لاین، اجداد، و مادر؛ این‌ها را با هم تلاقی می‌دهیم تا دست آخر بشود گوشتی یا تخم‌گذار.

ممکن است کمی بیشتر توضیح بدهید؟

ریشۀ بالایی و اصلی صنعت طیور، مرغی است به‌نام «لاین». مرغ لاین عبارت است از مرغی که تمام صفات ژنتیکی را که در این صنعت لازم داریم، با اصلاح نژادی در آن نوع ذخیره شده است، مثلاً مرغی داریم که وزنش بالاست و گوشت زیادی می‌دهد. خب، این مرغ صفت برتری دارد که آن «وزن بالا»ی آن است، ما وزن بالای این مرغ را می‌خواهیم و مطلوب ماست، با خروسی تلاقی‌اش می‌دهیم که آن خروس هم وزنش بالاست، جوجه‌ای می‌گیریم که آن هم قوی است و وزنش بالاست، تا اینجا یک صفت تأمین شده  است، ولی ما که تنها «وزن بالا» برایمان مطلوب نیست، ممکن است مرغی که به‌دست می‌آید، دانه زیاد بخورد. مرغی مطلوب است که دانه هم کم بخورد، و البته سریع هم رشد کند، پس این مرغ به‌دست‌آمده را مثلاً با خروسی که کم دانه می‌خورد و قوی است، تلاقی می‌دهیم، و دوباره یک صفت از آن می‌گیریم، به همین ترتیب، حتی اینکه پایش کج باشد، یک صفتی است، که مثلاً پای این مرغ کج است، ما مثلاً پای راست می‌خواهیم، این‌قدر تلاقی می‌اندازیم که پایش صاف بشود، به این می‌گویند «ژن مغلوب، ژن غالب»؛ شما در انسان‌ها هم دیده‌اید، یک مردی مثلاً هشت تا بچه دارد؛ نگاه می‌کنی در این هشت تا بچه یک صفت از پدر غالب است، که به این‌ها رسیده است، مثل رنگ چشم، مدل چشم، رنگ مو، حالت صورت، یا حتی هوش بالایش، خوش‌اخلاقی‌اش و غیره. در رابطه با دام و حیوانات هم همین‌طور است. گفتیم که دنبال این هستیم که این مرغ دانه کمتری بخورد، و در عین حال گوشت بیشتری هم بدهد، و در زمان کوتاه‌تری هم رشد کند.

این روش اصلاح نژاد یک تحولی در تغذیۀ انسان‌ها در دنیا ایجاد کرد. کشورهایی که در این علم رشد کردند، بازار گوشت جهانی را در اختیار خودشان گرفتند.

این صنعت در ایران از چه‌زمانی آغاز شد؟

تقریباً از اواسط دهۀ 40 اولین جوجۀ ماشینی را تولید کردند.

این سه نسلی که اشاره کردید ـ لاین و اجداد و مادر ـ همین فرایند اصلاح نژادی را طی می‌کنند؟

نژاد لاین، مرغ و خروسی هستند که تمام صفاتی را که ما می‌خواهیم دارند، بعد وقتی از تلاقی این جفت، تخم‌مرغ می‌گیریم، می‌شود اجداد، یعنی درواقع از این مرغ و خروس لاین دو چیز می‌توانیم بگیریم، یکی همان مرغ و خروس لاین را بگیریم، یعنی تجدید نسل کنیم، یکی هم این است که از این دو تا لاین یک اجداد بگیریم.

از هر لاین در سال چند اجداد می‌شود گرفت؟

طی یک سال از هر لاین 40 عدد اجداد می‌گیریم. حالا باز هم این اجداد آنچه ما می‌خواهیم نیست، یعنی بعضی از صفات نامطلوب هنوز در آن هست، دوباره این اجداد را با هم تلاقی می‌دهیم و مادر می‌گیریم، پس لاین، سپس اجداد، سپس مادر، و نهایتاً گوشتی، در این فرایند دائم داریم به هدفمان نزدیک می‌شویم، که وزن زیادتر و دانۀ کمتر است، درحقیقت مرحلۀ آخر ما که «مرغ گوشتی» است، آن نژادی است که ما می‌خواهیم. جوجۀ ما ظرف مدت تقریباً 50 روز به حداکثر وزن می‌رسد؛ ضمن اینکه به‌ازای هر یک کیلو گوشت، 1.8 کیلو دانه مصرف می‌کند.

  مرغ تخم‌گذار هم همین روند را دارد؟

اگر بخواهیم مسیر تخم‌گذار را برویم آن یک مسیر دیگری دارد؛ اصلاً آن مرغ نژاد مبنایش هم جداست؛ که به آن «لاین تخم‌گذار» می‌گویند، مطلوب در آن لاین چیست؟ فاکتورهایی مثل تخم‌گذاری بالا، عمر طولانی و مصرف دانۀ کمتر است. در گوشتی هم اصلاً تخم‌گذاری نداریم، یعنی جزو اهداف ما نیست که تخم‌گذاری بالایی داشته باشد.

*آغاز صنعت مرغداری در ایران/ شرایط صنعت مرغداری، قبل از انقلاب اسلامی

ما چطور وارد این صنعت شدیم؟

از اواسط دهۀ 1340 شمسی اولین چیزی که به ما دادند، نژاد گوشتی بود. لاین را ـ چون جزو اسرارشان محسوب می‌شود ـ به ما ندادند، چون از یک جفت لاین در بازار نهایی چندصد هزار قطعه گوشتی می‌گیرند، حدود 300هزار تا. از هر لاین تقریباً 40 قطعه اجداد می‌گیرند، از هر اجداد 80 قطعه مادر، از هر مادر 120 قطعه گوشتی، پس از هر یک لاین به‌طور متوسط حدود 300هزار قطعه گوشتی می‌شود گرفت؛ البته گاهی بیشتر و کمتر هم می‌شود. خب، این‌ها هیچ‌وقت آن نژادی را که منبع است در اختیار ما نمی‌گذارند؛ طبیعتاً 300هزار مرغ گوشتی را به ما می‌فروشند.

 برای ما این‌طوری صرفۀ اقتصادی داشت؟

اینجا بحث صرفه نیست، هرچه از نژاد گوشتی بالاتر می‌رویم، کار تخصص بیشتری می‌خواهد. نگهداری از لاین فوق‌العاده مشکل است، به متخصصان تغذیه و ژنتیک نیاز دارد، ولی مثلاً در مورد گوشتی یک کارگر ساده در مزرعه بگذارید، تولید می‌کند، چون شما اصلاً هیچ‌کاری نمی‌توانید بکنید، که مثلاً کمتر یا بیشتر بخورد، تنها کاری که می‌شود کرد این است که بهداشت و تغذیه‌اش را رعایت کنید و آنچه به شما می‌گویند انجام شود.

پس اصلاً سراغ لاین و اجداد نرفتیم؟

چرا! اول که به ما فقط گوشتی دادند، در زمان شاه یک‌سری مطالعاتی انجام شد، از همان زمان می‌گفتند «پرورش گوشت مادر برای ما صرف نمی‌کند، ما فقط باید روی نژادهای لاین و اجداد کار کنیم»، اما طبیعتاً صاحبان تکنولوژی در دنیا این خواستۀ ما را قبول نمی‌کنند، چطور مثلاً می‌گویند «کیت را ما می‌سازیم؛ ولی مونتاژش را شما انجام بدهید، چون هم آلودگی محیط زیست دارد، هم کم‌صرفه‌تر است»، همین‌طور هم می‌گویند «فقط تولید مادر و گوشتی را شما انجام بدهید».

یعنی اجازۀ ورود به بحث لاین و اجداد را ندادند؟

در اواخر دهۀ 1340 مادر را به ایران آوردند. بعدها، یکی دو سال قبل از انقلاب، یعنی در سال 54 یا 55 آمریکایی‌ها، با هدف بازار ایران، و همین‌طور بازار کشورهای منطقه، مثل عربستان و ترکیه، تولید لاین و اجداد را در ایران استارت زدند. نژادی بود از لاین به‌نام «آربروآکرز» که حومۀ بوئین‌زهرای قزوین آغاز به تولید کردند. برای اجداد هم مکانی در همان نزدیکی در زیاران قزوین دیده بودند، نژادش هم اسرائیلی بود، که بعد از آنجا مرغ مادر را در کل ایران و منطقه پخش کنند.

*مرغ‌های لاینی که خوردیم!

این تولید را کارشناسان ما انجام می‌دادند؟ یعنی تکنولوژی‌اش را به ما دادند؟

نه. فقط کارگرش با ما بود! کارشناسی با خودشان بود، یعنی فرمان دست خودشان بود، وقتی هم شروع کردند، کم‌کم مصادف شد با انقلاب و این خط اصلاً جمع شد، نتیجه‌اش هم این شد که مرغ‌های لاینی را که هزارها دلار ارزش داشت جمع شد، و به‌عنوان خوراکی آنها را خوردیم! طبیعی بود، انقلاب شده بود و همه‌چیز به هم ریخته بود، البته چند متخصص که در این صنعت بودند و چیزهایی می‌دانستند و انقلابی هم بودند، چندتای باقی‌مانده را بردند زیاران قزوین که تکثیر کنند، که نهایتاً نتوانستند.

چرا نتوانستند؟

چون پرورش لاین بی‌نهایت حساس است، مثلاً بعضی از بیماری‌هایی که در طیور دیگر کاملاً عادی است، در اینها نباید اصلاً رخ بدهد، چون ژنتیک آنها را به هم می‌زند، لذا نگهداری‌شان بسیار سخت است.

چه‌کسی اینها را برد زیاران؟

از طرف مرکز تحقیقات علوم دامی کشور که حیدرآباد کرج بود، آنها آن زمان می‌خواستند این خط را به‌عنوان یک سرمایۀ ملی حفظ کنند، که نتوانستند. این مسئله در ذهن‌ها ماند، که مرغ‌های لاینی که قبل از انقلاب در کشور وجود داشت، بردند جای دیگری نگه دارند، و قرنطینه‌اش را هم خودشان (یعنی داخلی‌ها) انجام دادند، و در نهایت نتوانستند نگه دارند.

بعدها ما دیگر به این خط دست پیدا نکردیم؟

این موضوع در ذهن‌ها ماند که ما یک زمانی لاین داشتیم، و بر اثر بی‌مبالاتی از بین رفت. بعدها کسانی که در این زمینه کار کرده بودند گفتند «ما حاضریم بیاییم تا موضوع دوباره برگردد، و آن را احیا کنیم.»، مثل درختی که آن را از تنه زده‌اند، ولی باز ممکن است از ریشه بیاید بالا، این اتفاق بعد از جنگ افتاد، در زمان دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی گفتند «یک زمانی ما لاین داشتیم؛ حالا باید چه‌کار کنیم؟»، از وزارت کشاورزی می‌روند مطالعه می‌کنند، با مراکز تولیدکنندۀ لاین صحبت می‌کنند، بعد باز منطقه‌ای را شناسایی می‌کنند.

*جزئیاتی از لاین بابل/ ورود به سایت لاین فقط با لباس اتاق جراحی مجاز است

چرا می‌فرمایید منطقه؟ مگر به چقدر فضا نیاز هست؟

چون بر اساس مطالعات علمی می‌گفتند باید یک مکانی باشد که کیلومترها از هر آلودگی، مرغداری، خطرات آلودگی و عفونتی و غیره دور باشد؛ منطقه‌ای را در جنگل‌های بکری در سوادکوه، با نام «بابل‌کنار» پیدا کردند، که خصوصیات مورد نظر را داشت. این منطقه در جنوب بابل واقع است، منطقۀ وسیعی به‌مساحت 1137 هکتار را برای 11000 قطعه مرغ  قرنطینه کردند.

قرنطینه‌کردن اینجا به‌چه‌معناست؟

یعنی دور این زمین را حصار می‌کشند؛ نه حیوانی و نه آدمی نباید بیاید؛ شرایط خاصی دارد؛ تمام کسانی که می‌خواهند به این 1100 هکتار وارد شوند؛ از هرکجایی که می‌خواهند وارد شوند باید دوش بگیرند؛ لباس‌های مخصوص بپوشند؛ مثل اتاق جراحی.

هفت سال طول کشید تا آنجا را ساختند. 150هزار مترمربع ساختمان ساختند، مرکز پرورش و خوراک دام، و حتی نیروگاه برق اختصاصی دومگاواتی.

نیروگاه چرا؟

چون این مرغ‌ها، حساس هستند، اگر برق سراسری برود، و یک سرما به آنها بخورد، سریع از بین می‌روند. یک نیروگاه هزینه زیادی دارد، اما لازم است، حتی بیست و دو کیلومتر جاده بین مزارع کشیدند، کارخانۀ خوراک، و حتی پمپ‌بنزین. همه‌چیز باید آنجا اختصاصی باشد، چون ماشین نباید بیرون بنزین بزند، اصلاً به‌علت خطر آلودگی کسی نباید بیرون برود، یعنی این‌قدر جدی است.

*ورود مرغ لاین به ایران

بالاخره مرغ لاین را آوردند؟

در سال 1372 با یک شرکت هلندی قرارداد بستند، یک گلۀ یازده‌هزارتایی از لاین را با کلی هزینه خریدند، یعنی برای اینکه آن شرکت هلندی به آنها لاین بدهد باید کلی هزینه می‌دادند، به‌هرترتیب اینجا با حدود 300 نفر پرسنل، از جمله متخصصان ژنتیک و تغذیه شروع به کار کرد.

چطور هلندی‌ها حاضر شدند این نژاد لاین را به ما بدهند؟

دلیلش این بود که آنها قبل از آن به چند کشور، از جمله هند، این نژاد را فروخته بودند، ولی همۀ این کشورها از پس نگهداری این خط برنیامده بودند. تصور هلندی‌ها این بود که این پول را می‌گیرند، و در عین حال ایرانی‌ها توان نگهداری این خط را ندارند و نمی‌توانند نگه دارند.

چه اتفاقی افتاد که این خط ماند؟

کار خدا بود که این سایت در منطقه‌ای مستقر شد که 40درصد مردم آنجا تحت پوشش کمیتۀ امداد و بی‌نهایت فقیر بودند. کمیتۀ امداد مثلاً به آنها 300 تومان حقوق می‌داد، و اینجا با ده بیست برابر حقوق استخدام شدند، این سایت شد محل کار آنها، و نسبت به این مجموعه یک عِرقی پیدا کردند.

آیا بعد از خرید گلۀ 11هزارتایی مرغ لاین، هلندی‌ها برای استقرار این مجتمع همکاری می‌کردند؟ برای مثال به کارشناسان ما آموزش دادند، یا مدتی کنار ما ماندند و همراهی کردند؟

در ابتدا از ایران عده‌ای را برای آموزش بردند هلند، اما تداوم نداشت، ضمن اینکه قرار بود هلندی‌ها یک گلۀ یازده‌هزارتایی پشتیبان هم به ما بدهند، که اگر گلۀ موجود از بین رفت، یک گلۀ دیگر داشته باشیم، که در جای دیگر دور از محل اصلی نگهداری شود. ببینید موضوع پرورش لاین چقدر حساس است! اگر این نژاد کوچکترین آلودگی پیدا کند، کل گله حذف می‌شود، و دیگر به‌هیچ‌وجه نمی‌شود نگه داشت، قرار بود بک‌آپ بگیرند، و گلۀ پشتیبان را ببرند فیروزکوه.

بعد هم قرار بود هلندی‌ها برای آموزش دو سال در ایران باشند و آموزش بدهند، اما وقتى می‌بینند 6 ماه گذشته، و به‌خلاف انتظارشان ایرانی‌ها همچنان به‌خوبی دارند یاد می‌گیرند، و آنهایی هم که رفتند آموزش دیدند هم حسابی به مسائل تخصصی وارد شده‌اند، 6‌ماهه همۀ هلندی‌ها از ایران می‌روند.

چند کشور در جهان تکنولوژی نگهداری مرغ لاین را در اختیار دارند؟

پنج کشور اصلی هستند، شامل انگلیس، آمریکا، آلمان، هلند و فرانسه. الآن مثلاً نهایت لطفی که به فلان شرکت بزرگ طیور ما می‌کنند این است که از انگلیس نژاد «اجداد» را می‌دهند، لاین را اصلاً نمی‌دهند. اجداد را ـ آن هم با قیمت گران ـ می‌دهند، هر یک جوجۀ اجداد به‌نظرم بالاى 40 دلار قیمت دارد.

یعنی از اجداد که تولید داخلی است، استفاده نمی‌شود، و می‌رویم وارد می‌کنیم؟

ما نه‌تنها اجداد بلکه لاین هم داریم، ولی مرغداری‌های ما الآن بیشتر از نژاد «راس» انگلیس استفاده می‌کنند. لاین ما را اصلاً اجازه نمی‌دهند در بازار بیاید، وقتی در بازار ورود کند، خفه‌اش می‌کنند، سال‌هاست این کار را می‌کنند.

چرا این اتفاق افتاد؟

دو دلیل داشت؛ یکی اینکه نمی‌خواستند ما لاین داشته باشیم، می‌خواستند همیشه ما وابسته باشیم. دوم اینکه ضعف مدیریتی درون خودمان نگذاشت، این دو عامل بود که سبب شد لاین در کشور پا نگیرد.

مرغداری‌ها چرا راس انگلیسی را به لاین ایرانی ترجیح می‌دهند؟

مرغدار پیش خودش می‌گوید ضریب تبدیل راس تا 45روزگی 1.8 است، این برایش خیلی مهم است، می‌خواهد مثلاً کیلویی چهارهزار تومان به مرغ دانه بدهد، صد گرم هم صرفه‌جویی کند برایش خیلی است، یعنی هر کیلویی چهارصد تومان صرفه‌جویی کرده است، حالا شما حساب کن در گلۀ صدهزارتایی چقدر صرفه‌جویی کرده است! البته معاونت علمی اخیراً در تحقیق جامعی نشان داد مرغ لاینی که ما در اختیار داریم تا 36روزگی، یعنی وقتی مرغ اصطلاحاً «سایز» باشد، که سالمتر و لذیذتر هم است، کاملاً با عملکرد فنی نژادهای خارجی برابری می‌کند، و در برخی موارد بهتر هم هست. اما در هفته‌های بالاتر، وقتی مرغ به 45 تا 50 روزگی برسد، مرغ داخلی ما پرخور می‌شود و صرفه ندارد، گرچه در آن سن مرغ واقعاً به‌دردنخور می‌شود، هم طعم بد، هم چربی بالا، و هم مصرف بیشتر آنتی‌بیوتیک باعث می‌شود مرغ درشت واقعاً کیفیت پایینی داشته باشد.

عوامل دیگری هم دارد؛ عوامل فرهنگی و ذهنیت مردم.

ببینید، وقتی می‌خواستند لاین آرین را وارد بازار کنند، دیدند هلندی‌های نابکار، یک کلک دیگر هم به اینها زده‌اند؛ اینکه نژاد جوجه‌کبابی به ما داده‌اند، نه نژاد گوشتی.

اتفاقاً از راس بهتر است؛ ولی در سنین و وزن‌هاى مناسب، نه بالا. انگلیسی‌ها، با معاونت برخی افراد داخلی فرهنگ مردم را دستکاری کردند، جوجه‌کبابی را باید در وزن کوچک بفرستید کشتارگاه.

اینجا نکتۀ مهم دیگری هم داریم، دامپزشک‌ها معتقدند مرغ از سی و پنج روز به بعد، هرچقدر وزنش بالاتر برود، به همان میزان هم بیماری‌های بیشتری را به خودش می‌گیرد. اصلاً انواع واکسن و دارو را همان زمان می‌خورد؛ البته قبل از آن هم واکسن و دارو می‌خورد؛ ولی خیلی کم. از سی‌وپنج‌روزگی به بعد است که حتى برخى مواد افزودنى را می‌دهند که وزنش بالا برود، این فوق‌العاده مهم است.

اما این نکتۀ مهمی است که تا سی‌وپنج روزگی ـ که مرز سلامت مرغ است ـ «لاین آرین» از «راس» بهتر وزن می‌گیرد، یعنی هم سالمتر و هم گوشتی‌تر است.

پس تا اینجا یعنی برای مرغدار، در سی‌وپنج‌روزگی، آرین بهتر است. خب، حالا چرا فرمودید که فرهنگ مردم را دستکاری کردند؟

انگلیسی‌ها با استفاده از عواملی که در داخل داشتند، بسیار زیرکانه مردم را ترغیب کردند که به‌خلاف تمام دنیا مرغ چاق و وزن بالا مصرف کنند. یواش‌یواش با نفوذی که داشتند، جامعه را بردند به‌سمت مصرف مرغ با وزن بالا. البته یکی از دلایلی هم که مردم تمایل بیشتری به مصرف مرغ با وزن بالا دارند دلایل اقتصادی است، می‌گویند "یک‌ونیم کیلو مرغ مگر چقدر گوشت دارد؟ کوچک اگر بخریم همه‌اش استخوان است"، اصلاً نمی‌دانند که این چربی کمتری دارد و سالم‌تر و مقوی‌تر است، چون مرغی که سی‌وپنج‌روزه است، جوان است، پروتئینش باکیفیت‌تر است، سموم بدنش کمتر است، دارو و واکسن کمتری خورده و تُردتر است، یعنی گوشتش نرمتر و قابل هضم‌تر است. شما مرغ هلندی یا مرغ مادر تخمگذار که می‌خرید، وقتی که می‌پزید می‌بینید گوشت سفتی دارد، چون دو سال از او تخم گرفته‌اند، پیر است، وقتی که می‌پزد سفت می‌شود.

طبیب‌های قدیم هم می‌گفتند «اگر می‌خواهید به کسی پروتئین برسانید، به او جوجه‌خروس بدهید»، چون خروس طبعش گرم و مقوی است، جوجه که باشد از آن هم مقوی‌تر است. خب، در مرغداری صنعتی، یک جوجه ده دوازده روزه می‌شود جوجه‌خروس، می‌شود اندازۀ بلدرچین، بیست تا بیست و پنج روزه می‌شود اندازه یک کفتر، بهترین موقع این زمان است که از آن استفاده شود، یعنی جوجه حدوداً 20روزه.

انگلیسی‌ها چطور ذائقۀ مردم را به مرغ چاق تغییر دادند؟

انگلیسی‌ها دیدند اگر مردم مرغ سی‌وپنج‌روزه بخرند، آرین صاحب بازار خوبی می‌شود، افراد داخلی را آلوده کردند، حتی الآن هم این افراد را داریم، که آلوده‌شان می‌کنند، حتی غیر از پول، مثلاً فرزندانشان را برای تحصیل به خارج می‌فرستند، ویزا، سفرهای خارجه، تابعیت و غیره می‌دهند.

به‌وسیلۀ این افراد جامعه و کشتارگاه‌ها را بردند به‌سمت عرضه و مصرف وزن بالا، در این وزن بالا آرین جا می‌ماند.

این‌ها همه به‌دلیل همان تفاوت‌های ژنتیکی است که فرمودید؟

بله، علم ژنتیک خیلی پیش رفته است، حتی امروزه در این علم اصلاً لازم نیست که مرغ و خروس را با هم تلاقی بدهید که ببینید جوجه‌اش چطور می‌شود، به این می‌گویند «ژنتیک مولکولی».

از روند بروز اشکالات در این مرکز بگویید، مشکلات این مرکز از کجا شروع شد؟

به‌مرور زمان آفت‌هایی گریبان این مرکز را گرفت. افرادی که آنجا مشغول به کار شده بودند، آرام‌آرام به افراد بانفوذی تبدیل شدند، مثلاً حتی تصمیم می‌گرفتند که اگر کسی دارد بازنشسته می‌شود، چه‌کسی جای او را بگیرد، یعنی مرکز رفت به‌سمت اداره شدن به‌صورت غیرتخصصی و رانتی، بر اساس منافع اشخاص، نه بر اساس اصول.

این اتفاقات باعث شد که به‌مرور زمان، مرکزی که می‌توانست تاپ‌ترین مرکز علمی طیور کشور باشد، به یک کارخانۀ کارگری تبدیل شد، به دو دلیل؛ 1. نفوذ طبقۀ کارگر غیرمتخصص، 2. کسانی از طبقۀ تحصیل‌کرده و متخصصین و متولیان مدیریت که آنجا بودند، وقتی که کار تخصصی را آموزش دیدند، از آنجا رفتند، و برای خودشان کارخانه زدند، شرکت‌های دارویی زدند، مرغداری‌های بزرگ زدند، حتی از سایت با شرکت‌های خارجی ارتباط گرفتند، و با آنها شروع به کار کردند، مثلاً کسی که از مسئولین قرنطینۀ آنجا بود، الآن یکی از بزرگترین شرکت‌های دارویی ایران را دارد.

این سایت به‌تدریج از آن ماهیت واقعی و اصلی‌اش خارج شد، حالا دیگر چه‌کسی می‌خواست آنجا نظر بدهد که مشکلات آنجا را چطور حل کنیم؟ دیگر نیرویی آنجا نیست.

حتی بعدها اگر مشاور یا متخصصی هم برای آموزش می‌آوردند، پول آموزشش را هم نمی‌دادند، دیدگاه این شده بود که این سایت همه‌اش دردسر است. آن‌وقت کسانی نظر می‌دادند که در این زمینه هیچ تخصصی نداشتند، و اصلاً اهمیت این کار را درک نمی‌کردند.

اهمیت لاین آن‌قدر زیاد است که همین‌قدر که حتی سایۀ لاین هم هست، باعث می‌شود که «راس» به ما اجداد بدهد. اگر لاین نباشد، اجداد نمی‌دهد و صنعت مرغداری را کامل می‌خواباند.

همیشه دلسوزانی در وزارت جهاد کشاورزی بوده‌اند که پیگیری کرده‌اند. اگر خط «لاین» فرو بریزد، باعث می‌شود راس انگلیس یا جاهای دیگر دنیا، به ما اجداد و مادر ندهند، نتیجۀ قطعی‌اش این است که صنعت طیور ما که سومین صنعت بزرگ اشتغالزا در کشور است کامل می‌خوابد، و بحران اقتصادی و اجتماعی پیدا می‌کنیم، ظرف مدت دو ماه صنعت می‌خوابد.

چرا انگلیس‌ها امروز نمی‌گویند «ما به شما اجداد نمی‌دهیم»؟

چون هنوز آرین هست، چون هنوز لاین را داریم، لاین می‌تواند جایگزین شود، الآن طبیعتاً این کار را نمی‌کنند، اگر ندهند، خب، جایگزین می‌کنیم و لنگ نمی‌شویم.

خیلی سعی کردند این کار را بکنند، گاهی حتی از برخی مسئولین وزارت کشاورزی می‌شنیدیم که "اصلاً اگر این سایت جمع بشود، چه اتفاقی می‌افتد؟"

اینها انواع توطئه‌ها را اجرا کردند، مثلاً یک بار، پشت لاین اصلی سایت چند تن مرغ آلوده و فاسد تخلیه کرده بودند! ولی البته هرکاری که برای آلوده کردن آنجا انجام بدهند نمی‌توانند در سالن‌ها نابودش بکنند، چون افراد شاغل باید چند جا دوش بگیرند، لباس‌هایشان را عوض کنند، البته مگر اینکه نیت شوم داشته باشند و آموزش خاص دیده باشند، بنابراین قرنطینۀ آنجا به هرکسی اجازۀ ورود نمی‌دهد، کسانی هم بر کارشان نظارت می‌کنند.

از این گذشته الآن خوشبختانه با تمهید نهادهای امنیتی چندین بک‌آپ از این مجموعه گرفته شده است و در مناطق دیگر کشور نگهداری می‌شود. خوشبختانه نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی اخیراً خیلی خوب به این موضوع ورود کردند.

 در این بیست سال ریشه این خط را چطور نزدند؟ آیا مثلاً کار امنیتی قوی برای این سایت انجام داده‌ایم؟

نه! از این جهت به خودش واگذار شده بود، شاید ماندن این سایت تا این زمان به‌خاطر تعصب کسانی باشد که آنجا مشغول کار بوده‌اند، مثلاً یکی از دوستان ما آنجا مسئول بود، آدم صاحب‌نامی است، اسمش را نمی‌برم، از ما کمک‌هایی هم گرفت، خیلی در جهت حفظ این خط تلاش می‌کرد. ما هم آن سال‌ها این هشدارها را از راه‌هاى مختلف به مسئولان دادیم.

مگر شرایط چطور بود که می‌فرمایید داشت فرومی‌پاشید؟

ببینید، دو چیز داشت لاین را نابود می‌کرد؛ یکی عدم توجه علمی و تخصصی به توسعه و بهبود فنی، و دیگری فرسودگی تجهیزات و زیرساخت‌ها، مثلاً گراز، و حیوانات دیگر بر اثر این فرسودگی‌ها می‌توانستند وارد محل‌های جمع‌آورى کودها و انواع پسماندهاى آلوده شوند. این‌ها با خودشان آلودگی را به نزدیکى‌هاى مزارع منتقل می‌کردند. اگر نیازی به قرنطینه نبود، و این مرغ این‌قدر حساس نبود که ما 1100 هکتار را با 150هزار مترمربع بنا نمی‌ساختیم برای قرنطینۀ 11هزار مرغ!

این دو مورد داشت آنجا را نابود می‌کرد. افرادی بودند که عِرق ملی و انقلابی داشتند، و فداکارانه در این سایت زحمت می‌کشیدند. اگر این‌ها نبودند، و آنجا عادی کار می‌کرد، به‌سرعت از هم می‌پاشید. من آنجا مسئول بوده‌ام و افرادی را می‌شناسم که شب و روز و خواب و آرام ندارند، همیشه نگرانند که مبادا گله آلوده شود، چون دقیقاً می‌شد دید که چه اتفاقی می‌افتد، گرازها و شغال‌ها و روباه‌ها و حتى موش‌ها و پرنده‌ها می‌رفتند نزدیک مزرعه، با بدن‌های آلوده، و پوزه‌های آلوده. می‌دانید که همواره در کود حیوانات ذرات یا دانه‌های هضم‌نشدۀ غذا هست، و این بهترین مورد برای پرنده‌هاست. پرنده‌ها می‌روند نوک می‌زنند و می‌خورند، و بعد پرنده آلوده می‌شود، به همین دلیل باید جلویش گرفته شود. خدا را شکر می‌کنم که الآن این مشکلات را تدبیر کردند، گله‌های پشتیبان گرفتند و به جاهای مناسب منتقل کردند، سایت هم به‌سرعت در حال بازسازی است.

در انسان‌ها هم آلودگی‌های همین‌طوری داریم. در بدن ما هم میکروب‌هایی وجود دارند که تا وقتی ما زنده‌ایم و سالمیم، فرصت بروز بیماری ندارند، بلکه به ساختن ویتامین کا و هضم غذا کمک هم می‌کنند. به‌محض اینکه ما می‌میریم این‌ها فعال می‌شوند، برای همین ما بعد از فوت باد می‌کنیم، میکروب‌ها پخش می‌شوند، در حیوانات هم همین‌طور است، یعنی وقتی فلان میکروب از بدن حیوان دفع می‌شود و می‌رود در فضولاتش، کپسول پیدا می‌کند؛ کپسول  که پیدا کرد (یعنی یک میکروبی که دور خودش باز میکروب تولید می‌کند)، می‌شود عامل بیماری‌زا.

خب، راه‌حلش چیست؟

باید مراقبت شود، باید تجهیزات مناسب باشد، حتی کامیون‌های تمیزی داریم که باید این کامیون‌های تمیز بار را از مزرعه بیاورند نزدیک در خروجی، و از در خروجی کامیون‌های عادی بیایند ببرند. کامیون تمیز حق بیرون رفتن ندارد، این‌قدر اهمیت دارد! اما پیش از عزم ملی فعلی، تا سال گذشته، می‌دیدیم که فرسودگی و  متلاشی شدن ساختار قرنطینه‌ای، و همین‌طور تضعیف نیروی تخصصی و انسانی آنجا سیستم را مستهلک کرده بود.

بارها افراد مختلف از جمله مدیران در رده‌هاى مختلف، و از داخل و خارج شرکت آرین هشدار داده بودند به‌علت فرسودگی‌ها و کم‌توجهى‌ها خطر وقوع آلودگی در اینجا بسیار بالاست، خیلی عجیب بود، ولى گویا کسی این را باور نمی‌کرد.

ما در زمان راه‌اندازی این مجموعه یک کارشناس جوان بودیم، خیلی هم افتخار می‌کردیم که ایران صاحب لاین شده بود، موجی از شادی راه افتاده بود، واقعاً هم جا داشت، الآن هم واقعاً خوشحالم که این مجموعه در حال احیاست.

طی سالیان طولانی وقتی مسئولین وزارتخانه کوتاهی می‌کردند، هیچ‌کس نبود که به داد این مجموعۀ مهم برسد؟ دولت، مجلس، مقامات محلی، هیچ‌کس نبود؟

همه‌چیز دست به دست هم داده بود. بعضی دوستان دوندگی زیادی کردند، در مجلس، استانداری و حتى نهادهای امنیتى و نظارتى پیگیرى‌هایی داشتند، حتی سال‌ها قبل بودجه‌ای هم با کمک وزارت جهاد کشاورزى مصوب شد، حتى در کمیسیون تلفیق بودجه حدود 8 تا 10 میلیارد تومان براى مرغ لاین مصوب شد، اما ندادند، چون در اولویت نبود، چون بودجه اولویت‌بندی دارد، مثلاً اولویت اول هزینه‌های جاری است، حقوق کارمندان است، آب و برق و گاز است، بعد بودجۀ عمرانی است، که شامل پروژه‌های نیمه‌تمام و بعدش هزینه‌های دیگر است.

دست آخر بودجه برای بازسازی لاین تأمین شد یا نشد؟

ظاهراً وزارت جهاد کشاورزى یک نوبت در سال 93 بودجۀ خوبی را تخصیص داده بود ولی تا آنجا که من می‌دانم این بودجه هم خرج بازسازى نشده است، همه را صرف مخارج و بدهى‌ها کردند، البته این فرضیۀ خوشبینانه است.

خب، با این شرایطی که شما تشریح کردید، قاعدتاً سایت پیش از اینها باید از هم می‌پاشیده است.

بالاخره همه‌جا آدم‌های دلسوز هم هستند، بعضی دوستان بومى و غیربومى ما که آنجا کار می‌کردند، با چنگ و دندان تلاش کردند سایت را نگه دارند، حتی سعى کردند درآمدهایی برای سایت ایجاد کنند، مثلاً این سایت 1000 هکتار جنگل بکر دارد، می‌دانید چه برداشتی می‌شود از این ظرفیت کرد؟ من یک راهنمایی کوچک می‌کنم، چون این سایت قرنطینه بود، درخت‌ها درهم‌تنیده شده بودند، اصطلاحاً به این شرایط می‌گویند «خودکشی جنگل». در چنین شرایطى با برداشت چوب از جنگل می‌توان هم درآمد ایجاد کرد هم جنگل را از خفگى نجات داد.

آقای دکتر! آن درخت‌های جنگل انبوه سایت قابل فروش بود؟

اگر متولیان وزارت جهادکشاورزی واقعاً اراده می‌کردند، می‌توانستند درآمدهاى خوبی از جنگل سایت ایجاد کنند، چون از هر نظر ریش و قیچى دست خودشان بود، اما مشکل اینجا بود که آقایان فقط از راه دور براى لاین تصمیم‌گیرى می‌کردند، و سالی یک بار هم از مسئولین به آنجا سر نمی‌زدند، حتى در مورد وضعیت نیروى انسانى و آموزش آنها برنامۀ خاصی وجود نداشت.

این شرایط الآن هم حاکم است؟

الآن اصلاً این‌طور نیست. رهبر انقلاب پارسال در این زمینه تدبیر کردند و رئیس‌جمهور هم دستور دادند. کار با مشارکت حدود 20 نهاد دولتی و حاکمیتی و مجلس و دستگاه قضا دارد پیش می‌رود، من خیلی امیدوارم که سال آینده، این خط احیا شده باشد.

  اگر بخواهید جمع‌بندی کنید، مشکلات گذشته را ناشی از چه مواردی می‌دانید تا چراغ راه آینده باشد؟

تا آنجا که بنده آسیب‌شناسی کرد‌ه‌ام، مشکل گذشتۀ لاین از سه چیز ناشی می‌شود:

اول اینکه آنجا بر اثر فرسودگی و استهلاک روزافزون در حال نابودی بود. خب، این مرتفع شد.

در ثانی عقب ماندن آنجا از علم و دانش روز بود. این مجموعه باید بتواند ظرف مدتی حدود 5 سال، ظرفیت بی‌نظیر ارتقای این سویه را عملی کند.

و سوم اینکه اگر برای بازاریابی داخلی و صادراتی برای محصولات این مجموعه و برای تجارتش نشود، هرچه هزینه می‌کنید در چاه ریخته‌اید، این مرغ باید به بازار برگردد، راه بازگشت به بازار هم مشخص است، باید مرغ سلامتِ 35روزه و کم‌وزن را تبلیغ کنیم، درست به‌عکس شیطنت انگلیسی‌ها، که مرغ‌های چاق و پر از آنتی‌بیوتیک را ترویج کردند، این را می‌توانیم انجام بدهیم، قانونش هم وجود دارد. سازمان دامپزشکی سال‌هاست که این قانون را تدوین کرده است، اما نمی‌تواند اجرا کند. باید بررسی کرد و دید موانع کجاست، و منافع چه‌کسانى و چه گروه‌هایی ایجاب می‌کند از استانداردهاى جهانى در رابطه با وزن مرغ مصرفی عقب بمانیم.

البته! دقت کنید ما مجموعاً طی مدت کوتاهی توان تأمین سه‌برابر جوجه‌های گوشتی داخلی را خواهیم داشت. خب، چرا اجداد یا مادری کشورهای همسایه را تأمین نکنیم؟ افغانستان، عراق، سوریه، ترکیه، روسیه و بسیاری از همسایگان ما به این محصول نیاز دارند، فقط یک دیپلماسی اقتصادی فعال می‌خواهد.
با اجرای قانون، مرغ ایرانی، نژاد انگلیسی را پشت‌سر خواهد گذاشت.

این قانونی که فرمودید جلویش مقاومت می‌شود چیست؟

این‌که کشتارگاه‌ها نباید مرغ بالای دو کیلو را کشتار کنند، هر چند سال یک‌بار سازمان دامپزشکی عزم می‌کند که این‌کار را انجام بدهد؛ اما مقاومت می‌شود، و دوباره عقب‌نشینی می‌کند. بهانۀ مخالفان هم این است که صرف نمی‌کند؛ ولی اصلش این است که آرین در عرضۀ 35روزه، نژاد انگلیسی را پشت‌سرمی‌گذارد، در وزن زیر دو کیلو، صرفه با آرین می‌شود، با این حساب تمام مرغداری‌ها آرین خواهند ریخت، به همین دلیل نفوذی‌ها نمی‌گذارند.

اگر این قانون اجرا بشود مرغ انگلیسی حذف خواهد شد؟

«راس» نژاد سنگین انگلیس‌هاست که به ایران می‌آید. جالب است که بدانید مطابق آمارهای 2020، وزن لاشۀ مرغ‌هایی که در انگلیس مصرف می‌شود 1.560 کیلوگرم است، در حالی که مرغ‌های راس که به ما می‌دهند و ما مصرف می‌کنیم، بیش از دو کیلو وزن دارد. اگر قانون اجرا بشود انگلیس‌ها می‌توانند دو کار انجام بدهند، یا از نژادهای بهترشان به ما بدهند، و یا از بازار بیرون بروند، که در هر دو صورت به‌نفع ماست، چون در هر دو صورت رقابت‌ها کیفی‌تر می‌شود و جنس خوب به دست مردم می‌رسد. مهمتر اینکه رقابت‌پذیرى کشورمان در بازار جهانى مرغ افزایش پیدا می‌کند، و بازار بزرگ کشورهایی چون عراق و روسیه و عمان به‌روى صادرات مرغ ایران باز می‌شود.

حالا این اصلاً شدنی هست که کشتارگاه‌ها مرغ زیر دو کیلو به بازار بدهند؟ آخر وقتی هزینه تمام‌شده این‌قدر بالاست مرغ کوچک صرف می‌کند؟

بله، بصرفه است، ولی با نژاد موجود «راس» صرفه با این است که مرغ زنده را نزدیک سه کیلو کشتار کنند؛ الآن آنها که راس می‌دهند این‌کار را می‌کنند.

 خب، پس چرا این کار را انجام نمی‌دهیم؟ چه چیزی‌مانع از آن است که مرغدارها، از مرغ‌های نژاد داخلی استفاده کنند؟

مهمترین مسئله این است که مرغدارها اعتماد نمی‌کنند. آنها شک دارند که آرین بتواند به آنها جواب بدهد، باید پشتیبانی‌شان کنیم، کمک‌شان کنیم. این بستۀ وزارتخانه برای تولیدکنندگان آرین عالی است، وام 6درصد، معافیت بیمه‌ای، خرید تضمینی محصول، و سایر کمک‌هایی که گذاشته کار را بلند می‌کند، در این شرایط جدید اصلاً معقول نیست مرغدار غیر از آرین چیزی بریزد.

*مرغ ایرانی سال‌ها از رقبایش پیش بوده است

 آیا اصلاً هیچ‌وقت آرین از راس در بازار پیش بوده؟ یعنی این قابلیت را دارد؟

سال‌های دهۀ 70 و اوایل 80، این آرین را برای تولید اجداد، مادر، و گوشتی می‌بردند به چند مجتمع بزرگ مرغدارى مثل زیاران قزوین، و در آنجا اجداد و مادر تولید می‌کردند. این مراکز را هم متأسفانه بعضی فرصت‌طلبها از داخل و خارج همان مجتمع‌ها جوسازى کردند و برای حل مشکل زیان‌دهی، چوب‌حراج به آن زدند اما خودشان با قیمت‌هاى بسیار پایین خریدارى کردند، و فقط چند روز بعد به چندین برابر قیمت فروختند. الآن قیمت آن مجتمع‌ها چند صد برابر شده است، یعنی اگر الآن کسی بخواهد سرمایه‌گذاری کند باید صدها میلیارد بپردازد. این مراکز درحقیقت مجتمع‌هاى اقماری لاین بودند، که لاین آرین تولیدات پایۀ خود را به آنها می‌داد، و آنها هم جوجه‌هاى گوشتی و مادر و بعضاً حتى اجداد تولید می‌کردند، و می‌دادند بازار. حالا جواب سؤال شما این است که 95 درصد بازار از سال 72 تا اوایل دهۀ 80 دست این‌ نژاد بود، پس آرین توانست!

به‌نظرم مشکل آرین از آنجا شروع شد که وقتى بالاى نود درصد بازار مرغ را در اختیار داشت، دچار نوعى خودشیفتگى و آسایش خیال کاذب شد و حتى اصل مهم «مشترى‌مدارى» را فراموش کرد. در این‌گونه مواقع معمولاً مسائلی چون رانت در فروش ‌و غیره هم شکل می‌گیرد و سیستم دچار اضمحلال می‌شود و یک‌سری افراد می‌افتند به لفت و لیس کردن. از طرفی هم «راس» و مشترکان خارجی‌اش از فرصت استفاده می‌کنند، بازاریابی نوین را در ایران اجرا می‌کنند، به مرغدار می‌گویند "علاوه بر اینکه به تو جوجه می‌دهم، سی‌دی آموزشی هم می‌دهم، سالی دو سه روز ویلا می‌دهم، سفرهای خارجه می‌دهم"، به‌اصطلاح دانه می‌پاشد، و این‌ها را می‌گیرد. الآن خیلی خوشحال شدم که شنیدم دو کاتالوگ مفصل و باکیفیت آموزشی برای مادری و گوشتی آماده کرده‌اند.

فضای داخل وزارتخانه چطور بوده است؟ چون اگر داخل وزارتخانه مقاومت صورت می‌گرفت، و ممنوعیت ایجاد می‌کردند این اشکالات رخ نمی‌داد.

بله. حتی داخل خود وزارتخانه می‌گویند برای ایجاد بازار رقابتی مثلاً 20درصد را به راس بدهیم، بعد کم‌کم می‌گویند 40درصد، و بعد هم آزاد می‌گذارند.

  نظر انجمن‌ها و اتحادیه‌ها در این مورد چیست؟ آنها حاضرند همکاری کنند؟

آنها قطعاً راضی‌اند آرین بگیرند، ولی آنها به‌هرحال تولیدکننده‌اند و باید حقوق تجاری‌شان رعایت شود. آنها فقط می‌گویند "شما تضمین کنید که ما ضرر نمی‌کنیم."

 آیا برای اصلاح لاین منابع و امکانات کافی در اختیار داریم؟

البته! با این عزم ملی که من در مجموع می‌بینم، از نظر من مشکل این مجتمع که طی سال‌های متمادی ادامه داشت حل شده است. در این مملکت بودجه هست، امکانات هست، پول هست، همه‌چیز هست، ولی تا پیش از این خوب استفاده نمی‌شد. الآن به‌خصوص مایلم از مجموعۀ دست‌اندرکاران «برنامۀ ملی ارتقای امنیت و سلامت گوشت مرغ» و به‌خصوص آقای دکتر محسن مردی به‌صورت ویژه تشکر کنم، بچه‌های متعهد و دلسوز و مسلمان همه‌جا هستند.