حسن روشن ، پیشکسوت استقلال در گفتوگویی زادروز زندهیاد ناصر حجازی ، خاطره جذابی از آن مرحوم تعریف کرد.
از ناصر حجازی چه خاطرهای به یاد دارید؟
معمولاً در اردوی تیم ملی مهاجم با دروازهبان هماتاق نمیشود و اغلب مدافعان با دروازهبان هماتاق میشوند ولی من و ناصر همیشه هماتاق هم بودیم. بهترین خاطرهای که از او به یاد دارم مربوط به بازی با استرالیاست. ناصر با کسی شوخی نمیکرد و کسی هم با او شوخی نداشت ولی من تنها کسی بودم که حسابی با او شوخی میکردم.
خاطرهتان مربوط به بازی با استرالیاست؟
بله! بازی رفت در سیدنی. ناصر به خاطر بازی ۴ سال پیش از آن که با استرالیا داشتیم و سه گل به ما زده بودند، دائماً نگران بود و میگفت کابوس آن سه گل را میبینیم و مبادا باز هم آن اتفاقات تکرار شود؟! این را به من هم منتقل میکرد و من هم برای اینکه سربهسرش بگذارم گفتم اگر تو روز خوبی درون دروازه داشته باشی، من هم قول میدهم که گل بزنم.
بعد چه شد؟
هنگام خروج از ایران آقای دیدهبان، دبیر فدراسیون درباره نتیجه بازی سؤال کرد و من هم همان داستان را برایش تعریف کردم. در اردو هم مهاجرانی در این باره مطلع شد و گفت امیدوار است که این اتفاقات بیفتد.
که احتمالاً به قولتان هم وفا کردید؟
بله! بازی در نیمه اول کاملاً دست استرالیا بود و ما را اذیت کردند و انصافاً ناصر چند موقعیت جدی را از آنها گرفت تا اینکه در دقیقه ۴۵ بازی یک پنالتی به سود آنها اعلام شد و بازیکن استرالیا توپ را به سمت راست ناصر و بالا زد و توپ بیرون رفت. سریع سمت ناصر رفتم و به او گفتم اگر پایین بود هم تو آن را مهار میکردی چون ناصر مسیر توپ را درست تشخیص داده بود. بازی در نیمه دوم برگشت و محمد صادقی در دقیقه ۷۹ یک شوت محکم به سمت دروازه استرالیا زد.
که گل نشد؟
نه! حشمت خان قبلاً به ما گفته بود، دروازهبانشان دوضرب بگیر است و باید روی ریباندها به هوش باشید. برای همین وقتی محمد شوت زد، من استارتم را زدم و اتفاقاً دروازهبان توپ را نصفه و نیمه دفع کرد و من با یک بغل پا توپ را قل دادم ته تور. بعد با اینکه کمتر پیش میآید دروازهبان برای شادی گل از دروازه بیرون بیاید ناصر تا خط سانتر در چپ زمین جلو آمد و مرا به آغوش کشید و گفت ممنونم. این بهترین خاطره من از ناصر حجازی است.