الهام پاوه نژاد با انتشار این عکس نوشت:
دردِ دلی با شما:
امشب که برای چندمین بار در طول نزدیک به دو سال پیشنهاد کار تصویر دیگری را به دلایلی که خواهم گفت رد کردم ، وقتی در یادآوریهام این پست آمد نتونستم سکوت این مدت را نگه دارم چون در این روزگارِ فانی باید بیش از پیش قدردان کسانی بود که همیشه به من آموختند.
برای بازیگری از جنس من که همیشه دغدغهی چالش،کشف و خلق در انتخابهایش، سعی در دوری از انتخاب کلیشهای داشته( نگاهی به کارنامه تصویری وصحنهای سختگیرانه من مؤید ادعایم هست) کیفیت و چگونگی نقش بعد از شناخت گروه اجرایی مهمترین گزینه برای پذیرش خواهد بود... سن نقش قطعاً در مرحله بعد قرار میگیرد.
در صحنه این تنوع بسیار دلپذیر و غافلگیرکننده هست چون تنوع متون نمایشی زیاد هست.
( نقش چیستا در نمایشی به همین نام در سال ۸۳ که من ، مهدی سلطانی و پیام دهکردی هرکدام ایفاگر شخصیتهایی بودیم با حداقل پانزده سال اختلاف سن با خود واقعی ما، کیفیت اجرا برای همگی ما جوایز بازیگری سال را به ارمغان آورد ، مؤید کلامم هست)
در این نگاه سختگیرانه بسیار سخت خواهد شد وقتی انتخاب اشتباهی کنی چون ضربهی سختی به پیشنهادات بعدیت خواهی زد .متاسفانه حرفهی ما در این موارد بسیار بیرحم عمل میکند!
وقتی دو سال قبل نقشی را پذیرفتم که با خودم حداقل یک دهه سنی فاصله داشت و با سن حقیقی بازیگر فرزندم در کار، فقط هشت سال اختلاف سنی داشتم ،قطعاً با این وعده بود که جزو سه شخصیت اصلی داستان و پیش برنده قصه خواهم بود. پس برایم چالش جذابی را در ذهنم رقم زد اما متاسفانه
پس از شروع کار به مرور قصه تغییر کرد و از نقش هیچ جز یک هویت تزیٔینی مادرانه نماند و البته لیدرهایی که هیچیک حاضر نشدند مسیٔولیت این اتفاق بسیار تلخ برای من را بپذیرند.
پس از پخش مجموعه ظاهراً موفق، جز سیل پیشنهادات مشابه که نه تنها هیچ رنگ و خاصیتی در قصه ندارند بلکه هیچ ربطی به سن وانتخابهای من هم نداشت وطبیعتاً رد کردن،یادگاری نماند!
گفتم وقت قدردانیست.
این عکس در پشت صحنهی سریال شاهگوش گرفته شده به یادمآورد که هربار به کلام استاد داوود میرباقری اعتماد کردم نتیجه نقش به مراتب بهتر از چیزی بود که حتی خوانده بودم.برای همین همیشه به جان منتظرم مرا در قامت نقشی ببینند.
و اما انتخاب غلط هم باعث قدردانی من از مسیٔولین آن کار هست چون به من آموختند با سی سال سابقه هم نباید به «هر کلامی» اعتماد و تکیه کنم.
خدشه به اعتماد و باور کسی در هر جایگاهی ( زندگی و کار) بدترین لطمهایست که به روان وی میزنیم.