هفتم آذرماه امسال وقتی خبر دردناک و تلخ شهادت دانشمند هستهای و مدیر توانمند دفاعیمان به دست مزدوران رژیم صهیونیستی پخش شد غم عجیبی سراسرایران را فرا گرفت. تلخی این اندوه زمانی فزونی گرفت که برکات وجودی این چهره ارزشمند علمی و مدیر توانا اندکی برای عموم مکشوف شد و مردم فهمیدند چه گوهر گرانبهایی را از دست دادهاند؛ این دانشمند برتر صنعت هستهای که صفر تا صد تحصیلاتش را در ایران گذرانده بود و به برکت همین تحصیلات و استعداد ذاتیاش موفق شده بود دستاوردهای عظیمی در حوزههای مختلف اعم از اتمی، دفاعی و حتی درمانی خلق کند که آخرین نمونه آن تولید کیت تشخیص کرونا و حتی تلاش برای تهیه واکسن کرونا بود که این واکسن تا مرحله آزمایش انسانی هم پیش رفته بود. علاوه بر این، در صنعت دفاعی به طراحی ساخت لیزرهای خاص پدافندی همت گمارد که این لیزرها توانایی هدف قرار دادن انواع مهاجمان در هوا از جمله پهپادهای دشمن را دارد این دستاورد تنها در اختیار معدودی از کشورهای پیشرفته دنیا قرار دارد.
نکته مهم دیگردرباره این شهید عزیز اینکه او در عین حال که عضو هیئت علمی دانشگاه بود و کرسی تدریس در دانشگاههای معتبر را در اختیار داشت اما فقط به امر تدریس و تعلیم تئوریهای دانشگاهی اکتفا نمیکرد بلکه با مدیریت بالای خویش توانسته بود ضمن پیوند علم و عمل پروژههای متعددی را برای زیرمجموعههای علمیخویش تعریف کرده و این پروژهها را از مرحله تئوری و کاغذ به کف کارگاه و صحنه عمل تبدیل کند. حتی با نقشه راه و برنامهریزی شهید فخریزاده، این اقدامات به شکلگیری نهادی موثر و پویا به نام سازمان پژوهش و نوآوریهای دفاعی موسوم به «سپند» منجر شد که خار چشم دشمنان ملت ایران از جمله نتانیاهو نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس شد و او در یک برنامه رسمی بیپرده به موفقیت «سپند» اعتراف کرد. واقعیت این است که از دل همان پروژههای علمیِ شهید فخریزاده و همکارانش دهها شرکت دانشبنیان شکل گرفت و انبوهی از کارگروهها و میزهای تخصصی در سازمان پژوهش و نوآوریهای دفاعی و مجموعههای مرتبط با آن، برای تحقق ایدههای جوانان و متخصصان دانشگاهی کشور برپا شد و دستاوردهای شگرفی از این اقدامات حاصل شد که شاید بسیاری از آنها تا مدتها به دلایل مختلف قابل انتشار نباشد.
استاد شهید محسن فخریزاده در عین حال که یک شخصیت برجسته علمی بود اما همزمان مدیر باهوش و توانمندی بود که با بهرهگیری از توانایی علمی خویش به توفیقات کمنظیری در حوزههای کاریاش رسید که دولت و ملت سالها از این توفیقات بهره خواهند برد. حالا شاید با خواندن و شنیدن این برکات شهید فخریزاده سؤالی برای بسیاری از مردم مطرح شود که چرا ما در حوزه اقتصاد که این روزها مهمترین مسئله کشوراست مدیری مثل شهید فخریزاده نداریم؟ چرا مدیران اقتصادی ما که اغلب آنها هم درس خوانده رشتههای اقتصادی هستند و بعضا استاد تمام دانشگاه هم میباشند نمیتوانند برای مشکلات اولیه معیشت مردم همچون گرانی فزاینده، رکود و بیکاری راهحل ارائه کنند؟
قبل از پاسخ به این سؤالات ذکر دو نکته مهم ضروری است نخست اینکه هدف از طرح این پرسشها خدای ناکرده ندیدن تلاشهای مسئولان ذیربط در چهار دهه اخیر در حوزه اقتصاد نیست. ثانیا کسی منکر تأثیر خصومتها و تحریمهای دشمنان بر ضد ملت ایران و اقتصاد کشورنیست و یقینا این دشمنیها فشارهای زایدالوصفی برحوزههای مختلف اقتصادی خصوصاً در سه سال اخیر وارد کرده است اما به اذعان مسئولان دولت فعلی از جمله رئیسجمهور محترم تأثیر تحریمها 20 تا 30 درصد است و ریشه مابقی مشکلات در غیر از مسائل تحریمی است. بنابراین با توجه به نکات فوق پاسخهای زیر را میتوان ارائه کرد.
1- عمده مدیران اقتصادی ما خواسته یا ناخواسته طی سالهای پس از جنگ به اجرای نسخههای صندوق بینالمللی پول پرداخته و از توجه به نسخههای بومی پرهیز کردهاند؛ اجرای سیاست تعدیل اقتصادی در دولت سازندگی و ادامه آن در دولتهای اصلاحات، مهرورزی و تدبیر و امید به صورتهای مختلف نمونهای از همان توجه تام به توصیههای صندوق بینالمللی پول است. نتیجه اعمال این برنامهها هم افزایش فاصله طبقاتی و شکاف بیشتر درآمدی فقیر و غنی بوده است. این درحالی است که مدیرانی همچون فخریزاده بیاعتنا به توصیههای غربیها و حتی اولتیماتومهای آنها مبنی بر پرهیز از نزدیک شدن به صنعت هستهای به بومیسازی دانش اتمی و دفاعی کشور پرداخته و با امکانات کم و بودجه ناچیز اقدام به کارستانی در حوزه دفاعی و هستهای کردند.
2- نگاه به غرب خصوصاً طی هفت سال اخیر یکی از مهمترین آسیبها را به اقتصاد کشور زده و اسباب شرطی شدن اقتصاد را فراهم کرده است. مثلا وقتی دولت تدبیر «آب خوردن مردم را هم به نتایج مذاکرات گره زد» خواسته یا ناخواسته واحدهای تولیدی را به رکود عمیقی فرو برد تا جایی که به گفته وزیر وقت صمت در دولت یازدهم بیش از 10 هزار واحد تولیدی تعطیل یا نیمهتعطیل شدند و بنگاههای مشهور اقتصادی نظیر «ارج»، «آزمایش»، «داروگر»، «روغن جهان» و... که روزگاری جزو برترین واحدهای تولیدی بودند به خاک سیاه نشستند و قفل تعطیل بر درب آنها زده شد. رکود آنقدر شدت گرفت که دولت مجبور شد برای رونق اندک واحدهای تولیدی، بستههای خروج از رکود طراحی کند و کارتهای اعتباری و تسهیلات تشویقی برای خرید لوازم خانگی و خودرو به مردم بدهد.
3- سوءمدیریت یکی دیگر از پاسخهای مهم به سؤالات فوق است.مثلا دقت کنید در شرایطی که ساخت مسکن با توجه به اینکه صفر تا صد مصالح ساختمانی در کشور موجود است و این صنعت هیچ ارتباطی با تحریمها ندارد، ناگهان مردم مشاهده میکنند جناب عباس آخوندی بهعنوان مدیر ارشد وزارت راه و شهرسازی دولت آقای روحانی و متصدی ساخت مسکن در کشور بیش از 5سال راه را بر تولید مسکن انبوه توسط دولت میبندد و حتی پروژههای مسکنی دولت قبلی را هم با موانع مختلف روبهرو میسازد تا جایی که در آخرین روز وزارتش با کمال گستاخی افتخار میکند که حتی یک مسکن هم افتتاح نکرده است! حالا همین جناب آخوندی که ماحصل مدیریت او گرانی بیش از 600 درصدی قیمت مسکن را در هفت سال اخیر در پی داشته است این روزها با ژست استاد دانشگاه به ترویج نسخههای بیخاصیت غربی برای بهبود اقتصاد کشور در رسانههای مدعی اصلاحطلبی میپردازد.
بهراستی تفاوت مدیران فعال در حوزه هستهای و دفاعی در این است که هیچکدام از آنها مانند وزیر مستعفی، نه جزو مدیران اشرافی محسوب میشوند، نه قبیله سیاسی- انتخاباتی دارند که پس از هر انتخاباتی مجبور شوند به آنها - ولو فاقد کمترین کفایت مدیریتی باشند- پست و امتیاز و رانت بدهند و نه دچار تعارض منافع خصوصی و دولتی هستند. هنر آنها این است که در شرایط تحریم صددرصدی و نیاز موجود، کشور را بینیاز کردند و حصار تحریم را شکستند. هنر مدیران انقلابی این است که چه در تولید بنزین و چه در تولید تسلیحات، به جایگاهی رسیدند که کشور میتواند ضمن خودکفایی، صادرکننده باشد و ارزآوری داشته باشد. و این دقیقاً برعکس رفتار مدیریت مدیران اشرافی است که هنرشان، وابستهتر کردن کشور و بر باد دادن منابع ارزی است.با دست فرمان این مدیران هرگز نمیتوانیم امیدی به پیشرفت و حتی رفع تحریمها داشته باشیم.
بنابراین راه فخریزادهها را در حوزه اقتصاد هم میتوان ادامه داد به شرطی که به ظرفیتهای داخلی اعتقاد و باور داشت و در عمل به آنها توجه کرد چه آنکه رهبر معظم انقلاب سال گذشته در جمع فعالان اقتصادی تأکید کردند: «اگر ملت ایران و فعالان اقتصادی و اندیشمندان کشور بتوانند با تکیه بر توان داخلی تحریمها را بیاثر کنند، عامل تحریمکننده نیز از ادامه تحریمها دست برخواهد داشت زیرا متضرر خواهد شد. اگر طرف مقابل از سیاست تحریم دست برداشت ما نباید سیاست تکیه بر توان داخلی را تغییر دهیم، برخی منتظرند تا اگر راه آن طرف باز شود، جهتگیری اقتصادی کشور را به سمت نگاه به خارج ببرند در حالیکه چنین نگاهی، غلط است. سیاستهای تکیه بر توان داخلی باید آنچنان محکم و استوار باشد که اگر تحریمها هم برداشته شد، به این سیاستها آسیبی وارد نشود.»
کمال احمدی