انتخابات ریاست جمهوری و کنگره آمریکا قرار است یک هفته بعد برگزار شود؛ هر چند که تا به حال بیش از ۶۰ میلیون نفر در رأیگیری زودهنگام شرکت کردهاند. تا به اینجای کار جو بایدن ، نامزد دموکرات انتخابات روی کاغذ چند درصدی از رقیب جمهوریخواه خود، دونالد ترامپ ، پیش بوده است.
با این وجود، تجربه انتخابات قبلی در آمریکا این نکته را به ذهن متبادر میکند که صرفاً بر اساس نظرسنجیها نمیتوان پیروز قطعی انتخابات را پیشبینی کرد. اما شانس نسبی بایدن برای پیروزی باعث میشود که سوالات مختلفی درباره سیاست و برنامه او در زمینههای مختلف از جمله سیاست خارجی مطرح شود. بالطبع موضع و سیاست او در قبال ایران، برای مخاطبان ایرانی نیز میتواند جذاب باشد.
برای اطلاع از برنامه بایدن میتوان به اظهارات او و مشاوران نزدیکش مراجعه کرد. آقای بایدن در ۱۳ سپتامبر سال جاری یادداشتی را در سیانان منتشر کرد که به موضوع ایران اختصاص داشت. او تیتر یادداشتش را اینگونه انتخاب کرد: «راه هوشمندانهتری برای سختگیری بر ایران وجود دارد.»
بایدن در بخشی از یادداشت خود سیاست ترامپ در قبال ایران را به چالش میکشد و مینویسد که «وعده ترامپ برای ممانعت از رفتار تهاجمی تهران در منطقه... حرفهای توخالی بوده است». این نکته نشان میدهد که بایدن معتقد است که فشار فعلی آمریکا بر ایران شعار توخالی است و باید در عمل فشار واقعی بر ایران وارد کرد. به عبارتی او طرفدار فشار هوشمندانهتر بر ایران است.
بایدن در یادداشت خود مینویسد که اگر ایران به تعهدات سختگیرانه برجام پایبند باشد، آمریکا نیز به توافق هستهای بازخواهد گشت. کاندیدای دموکرات انتخابات ریاست جمهوری رعایت تقدم و تأخر اتفاقات را نمیکند. اگر به فرض بنا بر از سرگیری تعهدات باشد، این آمریکاست که ابتدا باید به توافق برگشته و سپس ادعای پایبندی دیگران به تعهدات را بکند.
گزاره دوم این است که بایدن بازگشت به برجام را آغازی برای تشدید محدودیتهای هستهای و برجامی عنوان کرده و فشار بیشتر بر ایران در حوزههای دیگر نظیر موشکی، منطقهای و حقوق بشری را در چشمانداز خود متصور است. به عبارتی، بایدن هدف از بازگشت به برجام را نه رفع تحریمها، بلکه اجماعسازی علیه ایران و فشار بر تهران در حوزههای متنوع است.
بایدن در بخشی از یادداشت خود مینویسد: «ما به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه ایران در زمینه نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامهای موشکی ادامه خواهیم داد.»
«آنتونی بلینکن»، مشاور سیاست خارجی بایدن است که گفته میشود در صورت پیروزی نامزد دموکرات، سمت مهمی را در دولت آتی خواهد داشت. او هدف دولت آتی بایدن را ایجاد اجماع به منظور آوردن فشار موثرتر علیه ایران و منزوی کردن تهران میداند.
بلینکن اواخر سپتامبر سال جاری در مصاحبه با «سیبیاس نیوز» درباره موضوع ایران و سیاست آتی بایدن در این زمینه میگوید: «اگر جو بایدن رئیس جمهور شود، و اگر ایران به پایبندی به توافق هستهای برگردد، ما هم کار مشابهی خواهیم کرد. اما آنگاه، ما آن را به عنوان پلتفرمی استفاده خواهیم کرد تا با شرکا و متحدانمان تلاش کنیم که آن را تقویت و طولانیتر کنیم؛ و فکر میکنم این امتیازاتی دارد، که ما را در کنار شرکا و متحدانمان قرار میدهد تا بتوانیم با هم به طور موثرتر علیه سایر فعالیتهای بیثباتکننده ایران فشار وارد کرده و این اطمینان را حاصل کنیم که در خصوص آن فعالیتها، ایران منزوی شود و نه آمریکا.»
«جیک سولیوان»، دستیار فعلی جو بایدن و مشاور امنیت ملی سابق او در دولت اوباما، از جمله افرادی است که به تبیین سیاست خارجی بایدن میپردازد. سولیوان که در جریان مذاکرات برجام نیز حضور داشت درباره سیاست آتی بایدن در قبال ایران میگوید: «جو بایدن با ایران یک توافق پیرو مذاکره خواهد کرد که عملاً امنیت آمریکا و اسرائیل و سایر شرکای منطقهای ما را به پیش برد و ایران را پاسخگو و مسئول بداند.»
سولیوان در جای دیگری نیز گفته است: «ایرانیها باید واقعبینتر باشند. تصور کاهش عمده تحریمها از سوی ایالات متحده بدون دریافت ضمانتهایی از ایران مبنی بر آغاز مذاکره فوری بر سر توافقی متعاقب که در آن دستکم چارچوبهای زمانی توافق بسط داده شده و مسائل مربوط به راستیآزمایی و موشکهای بالیستیک قارهپیما حل شده باشند، غیرعملی است.»
نقشه راه دموکراتها
«ایلان گولدنبرگ»، رئیس سابق میز ایران در دفتر معاون وزیر دفاع آمریکا و مشاور ویژه در امور خاورمیانه در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ بوده است. او سپس رئیس دفتر نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات سازش شد. گولدنبرگ الان مدیر برنامه امنیت خاورمیانه در مرکز امنیت نوین آمریکاست. او از افراد نزدیک به دموکراتهاست و به آنها مشاوره میدهد. او در گزارشی که در اوایل آگوست به همراه دو نفر دیگر نوشت، به گزینهها و سیاستهای احتمالی دولت جدید آمریکا در قبال ایران پرداخته است.
این گزارش ۲۳ صفحهای تقریباً مشابه نقشه راهی برای دولت احتمالی دموکرات در نحوه تعامل و تقابل با ایران است. گولدنبرگ در این گزارش مینویسد که برجام نیاز به یک توافق مکمل دارد که به بند غروب، سیاستهای ایران در منطقه و موضوع موشکهای بالستیک ایران بپردازد.
اهمیت گزارش مرکز امنیت نوین آمریکا
این گزارش به دو دلیل حائز اهمیت است: اول از آن جهت که برای اولین بار سیاست کلی اعلامشده از سوی جو بایدن درباره برجام را به صورت راهکارهای جزئی، مشخص و گام به گام در آورده و ارائه میکند؛ دوم، از آن جهت که راهکارهای ارائهشده را میتوان به نوعی منعکسکننده ذهنیت حزب دموکرات در قبال ایران در نظر گرفت که مصداقها و سرنخهای آن تنها به به صورت پراکنده و متفرق در موضعگیریهای مشاوران جو بایدن یا سایر سیاستمداران این حزب و یا اسناد رسمی آن بیان شدهاند؛ بنابراین، میتوان انتظار داشت که در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری، دستکم بخشهایی از آنچه در اینجا مطرح شده به عنوان سیاست رسمی او در قبال ایران مطرح و مطالبه شوند.
در این بخش تصریح شده راهبرد بلندمدت دولت آمریکا در قبال ایران باید چند هدف کلیدی را دنبال کند: ۱- جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای تسلیحاتی ۲- مقابله با سیاستهای منطقهای ایران که برای منافع آمریکا در منطقه مضر هستند و ۳- حرکت به سمت تنشزدایی در منطقه
پیشنهاد شده که مذاکره با ایران در سه فاز انجام شود: تنشزدایی، رایزنی و مشورتها و فاز مذاکره در دو مسیر.
این گزارش میگوید که دولت آتی آمریکا در فاز مشورتی، باید اقدام به مشورت و هماهنگسازی سیاستهای خود با شرکای بینالمللی از یک سو و کنگره آمریکا از سودی دیگر کند. این مسیر نیازمند مذاکرات فشرده با اعضای گروه ۵+۱ و عربستان، اسرائیل و دیگر بازیگران خاورمیانه و همچنین کنگره آمریکا خواهد بود. آمریکا باید در این مشورتها به طرفها یادآوری کند که تلاشهای دیپلماتیک برای حل و فصل مسائل منطقهای را در دستور کار دارد.
در فاز مذاکره نیز، آمریکا علاوه بر مذاکره در مسیر هستهای، مذاکراتی را درباره مسائل منطقهای با ایران آغاز خواهد کرد. به دولت آمریکا پیشنهاد شده برای پیگیری این مذاکرات تا روی کار آمدن رئیسجمهور جدید در ایران صبر کند.
توصیه به استفاده از دستاوردهای ترامپ
این گزارش، برخلاف تصور دموکراتها، تحریمهای یکجانبه دولت ترامپ را کارساز و اثرگذار دانسته و توصیه میکند که از آنها برای مذاکرات آتی استفاده شود: «کمپین فشار حداکثری ترامپ نشان داد که آمریکا به صورت یکجانبه توانایی ایجاد موانع تجارت بین المللی با ایران و یا جلوگیری از سرمایه گذاری در این کشور را دارد و این موضوع به عنوان اهرمی برای آمریکا در مذاکرات آتی به شمار میرود و همچنین نشان دهنده آن است که آمریکا به صورت یکجانبه توانایی تسهیل تحریمها علیه ایران را دارد. علاوه بر این تجربه کاهش تحریمها در جریان برجام نشان داد که فضای مذاکره برای مذاکرات بیشتر وجود دارد. البته این مسیر بستگی به شرایط آن زمان دارد و اگر ایران از توافق به طور کامل فاصله گرفته باشد و تنشهای منطقهای بسیار تشدید شده باشند، لازم است تا مسیر دیگری را در پیش گرفت.»
سناریوهای بازگشت آمریکا به برجام
گولدنبرگ و سایر نویسندگان، درباره نحوه بازگشت آمریکا به برجام ۴ سناریو مطرح شده:
(۱) ورود متقابل و همزمان چند جانبه به تعهدات برجام
(۲) برخی اقدامات متعادلتر برای اعتمادسازی مانند تعلیق و تسهیل برخی تحریمها در ازای بازگشت ایران به برجام
(۳) بازگشت به برجام همراه با تسهیل تحریمها و همزمان اصلاح بند غروب آفتاب و بند مربوط به برداشتن محدودیتهای دائمی ایران
(۴) مذاکره فوری بر سر انجام یک توافق بزرگتر و جامعتر
مرکز امنیت نوین آمریکا، این را مشخص کرده که بازگشت به برجام طبق گزینه اول به صورت بی قید و شرط نخواهد بود. در این باره آمده است: گزینه محتمل برای آمریکا اعلام پیشنهاد بازگشت به برجام طی ۶۰ روز است و اگر ایران پذیرفت؛ آمریکا میتواند با دستور اجرایی رئیس جمهور بار دیگر وارد برجام شود. در این مرحله آمریکا باید مشخص کند که بازگشتش به برجام گامی برای توافقات بیشتر و بیشتر است و مذاکرات را در ارتباط با موضوعاتی نظیر بند غروب برجام، سیاستهای منطقهای و همچنین موشکی در ازای تسهیل و تخفیف برخی تحریمها و فرصتهای اقتصادی آغاز کند.
درباره گزینه دوم، نوشته شده این روش نیز مانند بازگشت به برجام است و آمریکا برخی معافیتها را از جمله فروش یک میلیون بشکه نفت ایران و دسترسی به مبالغی در خارج از این کشور را در ازای کاهش سطح اورانیوم غنی شده و محدودسازی سانتریفیوژها و محدودیت تحقیق و توسعه فراهم خواهد کرد. این گزینه از نظر تعلیق تحریمهای فنی و سیاسی چندان تفاوتی با گزینه قبلی درباره بازگشت به برجام ندارد، اما در صورتی که چنین توافقی صورت گیرد، نیاز به تصویب جداگانه در کنگره خواهد داشت.
مذاکرات جامع بلندمدت در دو مسیر
این مرکز بار دیگر پیشنهاد کرده که محدود سازی تسلیحات متعارف از جمله موشکها در منطقه، توافق هستهای منطقهای، یمن، سوریه و افغانستان و گفتگو درباره عراق از موضوعاتی است که در دستورکار بایدن قرار بگیرد.
انطباق رویکردها با دولت دوم ترامپ
نگارندگان خاطرنشان کردهاند در صورتی که دولت آینده آمریکا همچنان در دست ترامپ باشد، پیشنهادات مطرح شده برای دولت دوم ترامپ هم میتواند کارساز باشد.
آنها مدعی شدهاند ادامه فشارحداکثری ترامپ میتواند ایرانیها را زودتر از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور پای میز مذاکره بکشاند. بر اساس این گزارش، دولت بایدن میتواند همان پیشنهادات امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه برای آغاز گفتگوها را در نظر بگیرد یا راه حل دیگری برای آغاز گفتگو با ایران در نظر بگیرد، اما درخواست ترامپ برای ملاقات مستقیم و عمومی با روحانی یک درخواست غیرضروری است که پذیرش آن برای روحانی با توجه به شرایط داخلی نیز غیرممکن است.
بایدن آینه اوباما؟
عدهای این گمانه را مطرح میکنند که، چون بایدن معاون باراک اوباما بود و در زمان مسئولیت آن دو، برجام منعقد شد، احتمال بازگشت بدون دردسر بایدن به برجام و رفع تحریمها منجر به گشایش در ایران خواهد شد. این درک ظاهراً ناشی از عدم فهم درست گذشته و حال است. اول اینکه با وضعیتی که ترامپ در خصوص تحریمها و چندبرچسبی کردن آنها ایجاد کرده، هر گونه بازگشت و رفع تحریم به این سادگیها نخواهد بود.
دوم اینکه، هدف اصلی اوباما رفع تحریمها و بهبود شرایط اقتصادی ایران نبود، بلکه هدف او فشار بیشتر بر تهران با استفاده از ابزارهای موثر بود. اوباما سال ۲۰۱۵ در مصاحبه با توماس فریدمن، ستون نویس نیویورک تایمز گفت: «من بهصورت مستمر بیان کردهام و آن اینکه، اگر بتوانیم توافق هستهای را نهایی کنیم و اگر ایران به این توافق پایبند باشد، بخش بزرگی از کار انجام شده است، اما مشکلات ما با ایران پایان نمییابد و ما بهشدت با متحدان و دوستانمان همکاری میکنیم تا فعالیتهای بیثبات کننده ایران و حمایت آن از سازمانهای تروریستی را کاهش بدهیم و امیدواریم زمانی بتوانیم این فعالیتها را متوقف کنیم. ممکن است این کار، زمان ببرد. بههرحال، معتقدیم اگر مسئله هستهای فیصله پیدا کند، میتوانیم در موقعیتی قویتر قرار داشته باشیم تا این کارها را انجام بدهیم.»
در اصل دولت دموکرات اوباما به دنبال این بود که از برجام به عنوان اهرم فشار قویتر به ایران استفاده کند. «دبه» آمریکا اتفاقا در دوران اوباما و در خصوص موضوعاتی مانند میزان انباشت اورانیوم غنی شده و الیاف کربن و ... شروع شد، که در دولت ترامپ به گونهای دیگر ادامه یافت.
دولت اوباما سنگینترین و شدیدترین تحریمها علیه ایران را وضع کرد. کافی است تعداد قوانینی که کنگره در تعامل با دولت آمریکا علیه ایران وضع کرده، بررسی شوند. هم به لحاظ تعداد و هم کیفیت، دوران اوباما حائز رتبه اول است و تقریباً نزدیک به ۴۰ درصد قوانین تحریمی در زمان اوباما به قانون تبدیل شدهاند.
۵ قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در دوران اوباما
در دوران اوباما ۵ قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد که از جمله مهمترین آنها قطعنامه ۱۹۲۹ بود. با تصویب قعطنامه ۱۹۲۹، آمریکا با استفاده از زمینه سازیهای بینالمللی کوهی از قوانین محدود کننده به خصوص تحریمهای ثانویه را به تحریم رساند. قطعنامههای دیگر شامل ۱۹۸۴، ۲۰۴۹، ۲۱۰۵ و ۲۱۵۹ سایر قطعنامههایی بودند که در دوران دولت قبلی که دموکرات بود تصویب شدند.
ایجاد اجماع ضدایرانی
دولت اوباما به واسطه هماهنگی بین آتلانتیک و بسیج بسیاری از کشورها سعی کرد کشورها و سازمانهای بینالمللی را در اعمال تحریمها علیه ایران همراه سازد. تصویب قطعنامههای شورای امنیتی در همین راستا بود.
تغییر کیفی تحریمها در دوران اوباما
تحریمهای ضدایرانی دولت اوباما فقط به لحاظ کمی قابل ملاحظه نبود، بلکه ماهیت و کیفیت آنها نیز تفاوت داشت. دولت اوباما تلاش کرد تحریمهای ضدایرانی را از تحریمهای هدفمند به تحریمهای جامع تبدیل کند. این تحریمها همچنین از تحریمهای یکجانبه و سرزمینی آمریکا به تحریمهای فراسرزمینی (secondary sanctions) توسعه یافت.
دولت اوباما همچنین سعی کرد که تحریمها را به حوزه مالی، بانک مرکزی، انرژی و صنایع مهم تعمیم دهد.
راهبرد واحد، تاکتیک متفاوت
بررسی گزارههای فوق نشان میدهد که جو بایدن و دونالد ترامپ هر دو راهبرد مشترکی را دنبال میکنند که فشار بیشتر بر ایران است. حال ترامپ نام آن را «فشار حداکثری» میگذارد، و باید از آن به عنوان «فشار هوشمند» تعبیر میکند. اما روش و تاکتیک ترامپ بدین گونه است که در این زمینه تکروی میکند و یکی پس از دیگری تحریمهای کوری را علیه ایران وضع میکند؛ تا به حدی که به اذعان «رابرت او براین»، مشاور امنیت ملی دولت آمریکا، تحریمها به قدری اعمال شده که دیگری کاری نمانده که ایران بتواند علیه ایران و روسیه انجام دهد.
اما تاکتیک دولت بایدن شبیه به تاکتیک اوباما است. تیم بایدن در نظر دارد تا با ایجاد اجماع علیه ایران، به روش هوشمندانهتری، فشار موثری را بر ایران وارد کند. طبیعتا بایدن، در موقعیتی است که به راحتی از فشار حداکثری عبور نخواهد کرد و سعی خواهد کرد که تلاشهای ترامپ را به محصول مورد نظر خود تبدیل کند.
در مجموع، ترامپ و بایدن در استراتژی با هم تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند و هیچکدام دغدغه بهبود وضعیت اقتصادی ایران را ندارند. هدف راهبردی آنها در قبال ایران تهی کردن نقاط قوت و ظرفیتهای استراتژیک ایران است. اما هر کدام به روش خود به دنبال تحقق خواستهشان هستند.
سیگنال ایرانی؛ کمک به نقشه راه بایدن یا ترامپ
بنابراین هرگونه وارونه نمایی واقعیت آمریکا توسط برخی سیاسیون ایرانی، آنهم با هدف سیاسی و انتخاباتی میتواند آدرس غلطی باشد که به جای کمک به کشور، به کمپین انتخاباتی بایدن یا ترامپ منجر شود. گره زدن امور اجرایی در کشور و رفع موانع اقتصادی و معیشتی مردم، به احتمال پیروزی یکی از کاندیداها در آمریکا، در واقع ورود به باتلاقی است که هر گونه تکاپو و دست و پا زدن بیشتر در آن، منجر به فرو رفتن بیشتر و غرق شدن در آن باتلاق است.
نکتهی مسلّم آن است که هرگاه آمریکا با استراتژی واحد و هوشمندانه و جدی از ناحیه ایران روبرو شد، مجبور به عقبنشینی و عبور از خط قرمزهای خود شد، اما آنگاه که در ایران برداشت و تصویر نادرستی از او به مخاطب القا شد، راه برای پیشرفت پروژههای او نیز همراه شد. این تصویرسازی غلط از آمریکا به دو نحو انجام شده است؛ یک جریان سیاسی عجیب و رادیکال در ایران، آنگاه که به دموکراتها و بایدن و اوباما میرسند آنها را بزک میکنند و آنگاه که از ترامپ سخن میگویند از او قلدری میسازند که توحش او از ناحیه ایران غیرقابل مقاومت و دفع است؛ لذا چه در سویهی بزک دموکراتها و چه در ارائه تصویر قدرقدرتی از جمهوری خواهان، جامعه ایرانی و برخی تصمیمگیران را به خطا میاندازند تا سیاستهای غلطی در مقابل آمریکا اتخاذ شود.
قدریقین آن است که چه برای ترامپ و چه برای بایدن، ایران باید استراتژی و نقشهراه حسابشده و هوشمندانهای اتخاذ کند، با این حال در این نقشهراه گزاره مسجل این باشد که ایران اگر درست عمل بکند، هم توانایی پیروزی بر سیاست دستکش مخملین بایدن و دموکراتها را دارد و هم دست چدنی ترامپ و جمهوریخواهان را میتواند بشکند.