یکم- یک چیزهایی در فوتبال ما جور دیگری شده است! مثلاً وقتی خبر پرواز تیم ملی به سوی تاشکند داده میشود، حتماً باید گفته شود که ملیپوشان فوتبال و فوتسال در یک پرواز «چارتر» تهران را ترک میکنند! و این دربست بودن پرواز و اجاره کردن هواپیما، برای اینکه در حداقل زمان با حداکثر سرعت به سوی فرودگاه تاشکند حرکت کنیم، یک امتیاز خیلی ویژه و یک آوانتاژ خاص محسوب میشود! نگاهها در حال کوچک شدن است! توقعات در حال اندک شدن است! بدیهیات در حال تبدیل به یک امتیاز خیلی بزرگ است!
دوم- کار بزرگ در دست آدمهای کوچک! چنین هست ولی چنین مباد! نگاه ما باید بزرگ باشد! توقع ما باید بزرگ باشد!
تیم ملی، بازی اول خود را پس از گذار از مرحلهای که معلوم نشد چرا پیش آمد- مرحله ویلموتس یا غائله ویلموتس- در خانه حریف بازی میکرد! بازی تیم ملی، دچار کسریها و کاستیهای معمول بازی اول بود ولی تیم ایران کجا تیم ازبکستان کجا؟ این را به چشم دیدیم! فاصله، زمین تا آسمان است! حضور سردار آزمون که برای تیم ملی، هنوز نتوانستهاند یک بازی تمامعیار از او بگیرند در کنار مهدی طارمی که پیشرفت در فوتبالش سوسو میزند، خیلی معلوم و خیلی متفاوت نشان میدهد! ولی بیشترین تحسین را باید نصیب علی قلی زاده نمود که جور دیگری شده است! قلی زاده در هر اقدامی که دارد، مؤثر است و نمایان است و به نفع تیم ملی است یک فانتزیباز درجه اول! نوعی بازی که مدتها بود نظیرش نبود! خلاق و سراسر ابتکار عمل و حرکات بدیع!
سوم- باید از تکتک مردان ملی گفت که نسبت به حریف چیز دیگری بودند و آنگاه ما، با این نفرات به ازبکستان باخت هم دادهایم! آخرین بارش ۱۶، ۱۷ روز پیش در لباس تیم استقلال و در لیگ قهرمانان آسیا!
درباره خوبهای تیم ملی حرف میزدیم و باید از شجاع خلیل زاده و از حسین کنعانی زادگان هم گفت! و البته باید تفسیر کرد حرفهای دراگان اسکوچیچ را که بازی نیمه دوم تیمش را بیشتر میپسندد، ولی چرا؟ به کدام دلیل عینی؟ ما یک تیم پر از نفرات بهتر بودیم که در نیمه دوم تا توانست یارانش را عوض کرد و به تغییراتی ناشی از هجوم تعویضها تن داد! بازی تیم ملی، تحت تأثیر این تغییرات (که بازی منظم و متکی به مهارتهای فردی تکتک نفرات را هم دچار نوعی دستپاچگی کرده بود) نه همان میشد که باید بشود! خود اسکوچیچ هم به تمرین اندکتر از اندک، اشارهای داشت که یک اقرار ضمنی در قالب جملهای معترضه بود! حواسمان باشد تا حواس اسکوچیچ را پرت نکنیم و اجازه هم ندهیم دیگران، موجبات حواسپرتیاش را فراهم کنند! بازی ایران- پرتغال در جام جهانی یادمان نرفته!
چهارم- تیم ملی، نفراتی دارد که دارند عادت میکنند به یک رفتار معمولی! وحید امیری یکی از این نفرات است! پرکار و زحمتکش، اما کمثمر و دارای اشتباهات مکرر نه تکنیکی بلکه تاکتیک فردی! وحید، یکی از تعویضهای کلیشهای هم میتواند باشد! و چرا؟
یکی دیگر از نفراتی که انگار باید دائمالتعویض باشد، احمد نوراللهی است! آری، قبول داریم که او در روزی عوض شد که قلی زاده بسیار خوب بازی کرده هم از زمین بیرون رفت! نوراللهی، باید بدوتر، باید بجنبتر و باید بجنگتر باشد تا هم بیشتر پاس بدهد و بهترش را هم بدهد و هم زیادتر شوت بزند و صائبترش را بزند! مثل سردار که یک شوتیست اروپایی شده است و مثل طارمی که چه جایی عوض میکند در ۱۸ قدم و چه خود را به موقعیتی میرساند برای دیده شدن و دیدن دروازه! چه مثلثی خواهد شد، مثلث سردار، طارمی و قلیزاده! چه پاسورهایی خواهند شد، دفاعهای راست و چپ تیم ملی وقتی که اسکوچیچ خودش باشد و امیرخانها و هوشنگخانهای دور و بر فوتبال، اجازه بدهند همه خوب دیده شوند! پس از بدسگالیهای کیروش و ویلموتس، نوبت خوبکاری رسیده است به اسکوچیچ! باید مرد باشد و آینده خود را در فوتبال پرمهره ایرانی بسازد!
پنجم- محمود فکری آمد! حالا و هنوز، ریش و قیچی در دست کسانی است که فکری را با آن بازیهای پر ایما و اشاره، ترجیح دادند! ولی برای چه؟ ولی برای کدام منظور؟
آیا قرار است روی کسان دیگر کم شود؟ یا باور به قدرت آشکار شده ولی تثبیت پیدا نکرده یک تفکر فاقد پیچیدگی دلیل این تصمیم است؟
خلاصه اش کنیم: ... فکری دچار همان برنامهای میشود که شفر را کلهپا کرد و مجیدی را- طی دو فقره- آورد و برد و استراماچونی را هم خوب بازی داد یا از مقبولیتش خوب بازی گرفت!
آقای فکری! اینجا استقلال است! با تودرتوهای بسیار! باید مشرف باشی یه همه چیز! باید اشراف داشته باشی بر همه پیشامدها! در استقلال، هیچ اتفاقی از سر اتفاق رخ نمیدهد! پس اتفاقی و سهلانگارانه و اینکه «انشاءا... گربه است» به حتی یک عطسه هم نگاه نکن! شاید که در او شیر باشد!