ستاره سادات قطبی متنی را خطاب به کسانی که میگویند با پارتی وارد صدا و سیما شده است، منتشر کرد.
اخبار چهره ها - وی نوشت: سلام به روی ماهتون
این نوشته برسه به دست اونایی که گفتندباپارتی وارد صداوسیما شدی!
من از۱۵ سالگی اجراروشروع کردم وچندین بارکلاس فن بیان وگویندگی رفتم.استادهای خوبی هم داشتم،بزرگترینشون مرحوم صدرالدین شجره بودکه اصفهان کلاس هاش برگزار میشددرست روبروی صداو سیما.اون موقع من برای جداشدن اومده بودم خونه ی باباو بااونا زندگی میکردم درواقع اومده بودم پیششون تازمانی که جدا شدم.استاداونایی که فعالیت واجراو بیانشون خوب بودصداو سیمای مرکزاصفهان معرفی میکرد میرفتندتست میدادندمنم جزوشون بودم.جواب تست اجراو گویندگی اومدولی من جداشده بودم.شماره ی پدرم روداده بودم برای تماس ولی ایشون ۶ ماه بعدبهم گفت که ازصداو سیما زنگ زدندبری پیششون.گویا فراموش کردندویامیخواستندحالا که تهران رو انتخاب کردم برای زندگی همینجاتلاش کنم وبه نتیجه برسم
ازطریق دوستام فهمیدم داخل صداو سیمای تهران کلاس های گویندگی و مهارت ارتباطات تشکیل میشه خیلی زودثبت نام کردم واونجا هم بااساتیدبنامی آشناشدم وبه موقع سرکلاس میرفتم وکلی فعالیت انجام میدادم عین این بچه زرنگاکه علاوه برتکالیفی که معلم میده کارهای متفرقه هم انجام میدند بعدازاتمام اون کلاس ها رفتم باشگاه خبرنگاران جوان واونجاهم چندتا کلاس خبرنگاری رفتم،تصمیم گرفتم رشته ی خبرنگاری رودر دانشگاه بخونم ودانشگاه علمی کاربردی خبرگزاری فارس رشته ی خبرنگاری حرفه ایی روانتخاب کردم و مشغول به تحصیل شدم این شدکه یواش یواش به سازمان صداوسیما ورود پیداکردم وابتدادررادیومشغول به کارشدم.البته بدون دست مزد.رادیواقتصادمدتی گوینده ی خبر بودم.یکی از کارکنان رادیوبهم گفت شبکه آموزش نیازبه گرافیست داره میری؟
ازخوشحالی پردرآوردم گفتم چرا که نه!البته بایدیکماه دوره میدیدم.خیلی زودبه عنوان گرافیست شبکه آموزش شناخته شدم و هربار که بیکاربودم به جای همکارای دیگه میرفتم شبکه و تا آخرشب سرکاربودم.هم دانشگاه میرفتم و هم کارمیکردم اون موقع شیفتی ۳۰ هزار تومن میگرفتم.شیفت صبح از ساعت ۶ تا ۳ بعداز ظهر و شیفت شب از ساعت ۳ تا ۱۲ شب بود.داخل سازمان ودانشگاه هم به کسی نگفتم جداشدم واونجا هم همه فکر میکردند مجردم(البته حراست دانشگاه وسازمان میدونستندچون فرم پرکرده بودم).شبکه آموزش شده بودخونه ی دومم.گاهی اوقات ازساعت ۶صبح تا۱۲شب شیفت میرفتم و بااینکه خسته کننده بودخوشحال بودم که تا اینجای راه اومدم.خوشحال بودم که بعداز۱۲ سال تلاش و کلی حرف وحدیث شنیدن و تحقیر شدن ازجانب این و اون که نمیتونی ونمیشه بالاخره تونستم خودموبهشون ثابت کنم.