حسن معجونی تصویر زیر را در صفحه رسمی خود منتشر کرد.حسن معجونی با انتشار این عکس نوشت:«دوسالمون شد چقدر کوچکیم»
بیوگرافی حسن معجونی:
نام اصلی: محمدحسن معجونی
محل زندگی: زنجان
زنجان، دروازه ارک
ملیت: ایران
مدرک تحصیلی: لیسانس ادبیات نمایشی، مدرس دانشگاه
بیوگرافی کامل حسن معجونی:
حسن معجونی متولد ۱۳۴۷ بازیگر، طراح و کارگردان تئاتر ایرانی می باشد. حسن معجونی (محمدحسن معجونی) دارای لیسانس ادبیات نمایشی و مدرس دانشگاه می باشد.
حسن معجونی از اواسط دهه ۷۰ بود که با بازی در نمایش هایی همچون عروسی خون (دکتر علی رفیعی)، شب های آوینیون(کورش نریمانی) و… به عنوان بازیگری مستعد مطرح شد.
حسن معجونی جزو معدود تئاتری هایی است که در این مدت چندان جذب عرصه های تصویری نشده و بیشتر توانش را در زمینه نمایش معطوف داشته است.
حسن معجونی از موسسین و مدیر گروه تئاتر لیو است که می کوشد تنها نام گروه را یدک نکشد و تعاریف درست و استانداردی را که یک گروه نمایشی می تواند داشته باشد به عرصه ظهور برساند.
گفتگویی کوتاه با حسن معجونی
حسن معجونی از کارگردانهای خوب چند سال اخیر تئاتر ماست. علاوه بر کارگردانی، چند باری هم بازیگری و طراحی صحنه را تجربه کرده است. دلیل اصلی این تنوع فعالیت را نام خانوادگیاش (معجونی) میداند.
تا حالا به اسمتان دقت کردهاید؟
که چی بشود؟
همنام آقای روحانی هستید.
پس حتما رئیسجمهور بعدی من هستم.
تا حالا فکر کردید که غیر از اسمتان چه شباهت دیگری با حسن روحانی دارید؟
شاید صرفا در یک موضوع اشتراک داشته باشیم و آن جریان اصلاحطلبی که حالا معنای اعتدال پیدا کرده است.
درآمد یک کارگردان تئاتر بیشتر است یا رئیس دانشگاه آزاد؟
قطعا رئیس دانشگاه آزاد. اصلا پاسخ دادن به این سوال نیازی به فکر کردن ندارد.
حسن معجونی هم بازیگر است، هم کارگردان و طراح صحنه تئاتر.
بله. شاید به خاطر فامیلیام باشد. معجون یعنی ترکیب همه اینها.
بلدید معجون درست کنید؟
فکر میکنم اگر همه چیز را با هم مخلوط کنیم معجون درست شود.
رنگهای جگری و آلبالویی و زرشکی چه تفاوتی با هم دارند؟
تفاوتش؟ تشابهش را میتوانم بگویم که همهشان خوردنی هستند.
خودتان چه رنگی هستید؟
هر چیزی که با خاکستری مخلوط میشود. من در آن طیف هستم. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، همه رنگهای سردی که با خاکستری مخلوط میشوند.
جالبترین غذایی که خوردهاید.
من عاشق خوردنم. از چیزی بدم نمیآید و هیچ غذایی نیست که من دوستش نداشته باشم.
از چه جادهای شمال میروید؟
جاده چالوس خیلی زیباست، اما گاهی راهم را دورتر میکنم و از یک جاده دیگر میروم. صرفا به این خاطر که دلم یک حال و هوای دیگری میخواهد. بعضی رستورانها من را فریب میدهند. کلا زیاد فریب میخورم.
فریب دلتان را هم زیاد میخورید؟
من با دلم زندگی میکنم! فریب یک اصطلاحی است که بار معنایی بدی دارد. من از این بار بد استفاده نمیکنم. میگویم دارم فریب میخورم، یعنی وسوسه میشوم که به یک جایی سر بزنم. این وسوسه برای من خوب است. چون اینها هستند که زندگی من را شکل میدهند.
بزرگترین فریبی که از دلتان خوردید یا وسوسهای که شدید چه بوده؟
میدانستید که من به شدت فراموشکار هستم؟یعنی به این سوالها شاید یک ساعتی لازم باشد که فکر کنم. چون فراموشکارم و یادم نیست که در زندگیام چه اتفاقاتی افتاده. البته بد هم نیست. از این فراموشکاری که به سمت آلزایمر میرود نگران نیستم و به شدت دوستش دارم. چون چیزهایی که در خاطرم میمانند و یادم میآیند خیلی اذیتم میکنند.
حسن معجونی بازیگری و طراحی صحنه را تجربه کرده است
یعنی دوست دارید یک روزی مثل جک نیکلسون شوید؟
نه.
یعنی حتی دیالوگها را هم فراموش میکنید؟
اصلا دیالوگ را حفظ نمیکنم که بخواهم فراموششان کنم. آدمی نیستم که بنشینم و دیالوگ حفظ کنم. دیالوگ را باید کامل بفهمم. وقتی فهمیدم، در ذهنم ثابت میماند. یک چیزی را نفهمم هیچ وقت نمیتوانم حفظش کنم.
پس در درس ریاضی موفق بودید؟
نه! مزخرف بودم.
یک جا گفته بودید چخوف صدایتان میکند.
یادم نیست! راستی من بعضی وقتها چه حرفهای بامزهای میزنم. به هر حال یادم نمیآید. دقیقا مثل صحبتهای الان. ممکن است یک چیزی بگویم بعدا فراموش کنم. مثلا گاهی مصاحبههای قدیمیام را میخوانم میگویم که وای من چه حرف جالبی زدهام. همیشه با گذشتهام سورپرایز میشوم.
اگر فرصت شود که با آقای روحانی شوخی کنید.
شوخی یک چیز از قبل طرح شده نیست. این اتفاق بداهه است. ممکن است برسیم به هم و این اتفاق بیفتد، ولی از قبل نمیگویم که چه شوخی میکنم. البته مطمئنا شوخی شهرستانی نمیکنم.
نیل سایمون هم اهل شوخی است.
بله او با چخوف خیلی شوخی میکند در واقع روال خود چخوف را پیش گرفته است.
اگر با نیل سایمون کشتی بگیرید، کدامتان برنده میشوید؟
من اصلا او را تا به حال ندیدم، اما حدس میزنم او برنده شود. نیل سایمون آمریکایی است، شاید درشت هیکل و قد بلند باشد.
این روزها دوست دارید با کی شوخی کنید؟
من با همه شوخی میکنم. شما دنبال افراد سرشناس و معروف میگردید؟
بله. کسی که مخاطب ما بشناسد.
خب مخاطب شما آن کسی را که مد نظر من است را نمیشناسد. چون آن شوخیهایی که دلم میخواهد به یک جنون برسد، با آن آدمها بعید میدانم به نتیجه برسد.
دوست دارید کسی با شما از همان شوخیها بکند؟
ظاهر امر این است که من آدم جدی هستم. اما کسانی که خیلی با من صمیمی هستند، راحت شروع میکنند به شوخی. چون کلیدهای اخلاقی من را دارند و میدانند.
اگه قرار باشد با احمدینژاد شوخی بکنید.
اصلا دلم نمیخواهد با ایشان شوخی بکنم.
اگر او بخواهد با شما شوخی کند، کلیدت را هم داشته باشد.
من باید آدمها را دوست داشته باشم تا باهاشان ارتباط برقرار کنم. او در دنیای من نیست. دنیای ما تعریفی دارد. یک سری آدمها در آن هستند. این موضوع مثل یک مهمانی میماند. در مهمانی شما همه را دعوت نمیکنید! یک سری آدمهایی که دلتان میخواهد همیشه باشند را دعوت میکنید. البته صحبتمان صحبت انسان یا یک شخص نیست. صحبت اتفاقی است که طی این سالها افتاده. اصلا از آن اتفاقات خاطره خوبی ندارم. دوران سختی بود. هرچند در این دوران خیلی اتفاقات خوبی برای گروه من افتاد.
تصاویر حسن معجونی