به گزارش افکارنیوز، ماجرا از این قرار است که پسر جوان سرمربی لیگ برتری همراه داماد این سرمربی بر سر یک موضوع ساده با مالکان واحدهای تجاری همسایه محل کسب و کار پدرش درگیر می‌شود و درگیری کلامی طرفین به یقه‌گیری می‌کشد که ناگهان این آقاپسر دردسرساز صدایش را بلند می‌کند و داماد او اسپری فلفل از جیب خود درمی‌آورد و همین که برای دور کردن طرف مقابل از اسپری فلفل استفاده می‌کند، برخی مالکان واحدهای تجاری همسایه به اتفاق کارکنان‌شان روی سر او و شوهرخواهرش می‌ریزند و تا جایی که ممکن بوده این دو نفر را کتک می‌زنند.
بعد از این کتک‌کاری مفصل، پسر سرمربی سرشناس با پدرش که آن زمان در ملک تجاری خود حاضر نبوده تماس می‌گیرد و موضوع را به پدرش انتقال می‌دهد و از او می‌خواهد با رفقایی که دارد و آدم‌های اطرافش به محل درگیری بیاید و آنهایی که او را کتک زدهاند، ادب کند!
پسر دردسرساز بعد از تماس با پدرش، در حالی که حسابی کتک خورده بود و با وجود اینکه مردم و برخی مالکان مجتمع تجاری به زحمت او را از زیر مشت و لگد بیرون کشیده بودند، ادعا می‌کند الان آدم‌های پدرم می‌آیند و شما را ادب می‌کنند اما سرمربی که محل کسب و کارش در همان مجتمع است و برعکس تصور پسر دردسرساز، به اتفاق دوستان خود برای دعوا به محل وقوع درگیری نمی‌آید و به محض رسیدن به این مجتمع، سراغ صاحبان واحدهای تجاری همسایه ملک تجاری خود می‌رود و خیلی دوستانه از آنها می‌خواهد موضوع را تعریف کنند. همسایه‌ها هم می‌گویند پسر و دامادش از اسپری فلفل استفاده کرده و حقشان بوده
کتک بخورند!
به گفته شاهدان عيني، آقاپسر كه ميبيند پدرش طرف او را نگرفته و دنبال پيدا كردن مقصر است، لباس خود را درميآورد و جاي كتكهايي كه خورده را به پدرش نشان ميدهد و از سرمربي سرشناس ميخواهد با كساني كه پسر و دامادش را زدهاند، از در دوستي وارد نشود اما سرمربي كه به هر حال همان مجتمع محل كسب و كارش است، بيتوجه به حرف پسر كتك خوردهاش، تلاش ميكند جلوي تكرار اين اتفاق را بگيرد تا در روزهايي كه دور از ايران است، مشكل جديدي ايجاد نشود!
