ظاهراً اتفاقاتی که نگران به وقوع پیوستن آنها بعد از واگذاری دو تیم پرسپولیس و استقلال بودیم، خیلی زودتر از آنچه منتظرشان بودیم در حال وقوع هستند.
خاطرات خوبی از واگذاری تیمهای ریشهدار نداریم.اما حالا با وجود تمام سروصداها و «بهبه» و «چهچه» کردنهای آقایان کتوشلوارپوش ورزش بابت این واگذاری (که هنوز هم نمیدانیم چگونه چند ساعته انجام شد!) باید خیلی سخت نگران آینده دو باشگاه استقلال و پرسپولیس باشیم.
یکی از شرایط واگذاری سرخابیها، اهلیت مالکان جدید سرخابیها بود، مسئلهای که نوع نگاه و برخورد مالکان جدید دو باشگاه در همین چند روز اول آن را زیر سؤال میبرد؛ اینکه یکی از تغییر شهر حرف به میان آورد و دیگری از تغییر نام صحبت کند، حتی اگر تکذیب هم شود، نشان از این واقعیت تلخ دارد که مالکان جدید سرخابیهای پایتخت نهتنها کوچکترین شناختی نسبت به فوتبال باشگاهی نداشته و ندارند که بدتر از آن اصلاً متوجه نیستند چگونه باید با ظرفیت مردمی این دو باشگاه روبهرو شوند.
هنوز جوهر مهر واگذاری خشک نشده که یکی از مالکان تقاضای غیرحرفهای خرید تمام بلیطهای بازی را میکند. یا خبر میرسد که مالک آن تیم دیگر در ردیف شرکتهای تحریمی است. درست است که چنین مواردی خیلی زود تکذیب شد، اما با توجه به اینکه همیشه گفتهاند: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» نشان از آن دارد که واگذاری سرخابیهای پایتخت به کنسرسیوم بانکی و هلدینگ پتروشیمی مانند بسیاری دیگر از طرحها و برنامهها بدون مطالعه و صرفاً برای از سر بازکردن کار بوده است. آقایان فقط میخواستند واگذاری این دو تیم در کارنامه عملکرد خودشان ثبت شود.
پرسپولیس و استقلال تیمهای تهران هستند با خیل عظیمی از هواداران، در این شکی نیست که این دو تیم در جایجای ایران علاقهمند دارند، اما هیچگاه نباید فراموش کنیم سرخابیها تیمهای پایتخت هستند، خاستگاهشان تهران بوده و در پایتخت هم باید بمانند. شوخی این ادعا هم قشنگ نیست که پرسپولیس به مشهد برود یا اینکه نام استقلال اول تغییر کند و بعد از آن شهرش هم عوض شود، چون خواهند گفت: «استقلال خلیج فارس» در تهران چه میکند؟
این موارد طی همین یکی، دو روز رخ داده و همه فقط نظارهگر بودهاند. مواردی که امروز تکذیب میشوند، اما باید نگران تکرار شدن آنها و در نهایت به وقوع پیوستنشان باشیم. واقعیت این است که جامعه فوتبال از پیشکسوتان گرفته تا هواداران دو باشگاه هنوز این واگذاری را درک نکردهاند و به این مسئله با شک و تردید نگاه میکنند. این را میتوان از میان حرفها و اظهارنظرهای آنان متوجه شد. واقعیت این است که . این زنگ خطر خیلی زود با خبرهایی که از نوع نگاه مالکان جدید آنها به گوش میسد، به صدا درآمده، اما آیا کسی هست که صدای این زنگ را بشنود؟